ارثماطیقی

معنی کلمه ارثماطیقی در لغت نامه دهخدا

ارثماطیقی. [ اَ رِ ] ( معرب ، اِ ) ( از یونانی اَریثمُس ، بمعنی عدد ) ارتماطیقی.علم حساب نظری. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). دانش اعداد.فن محاسبه. و آن عبارتست از معرفت خواص اعداد و این مشتمل است بر چهار باب : باب اول در خواص اعداد از آن روی که کم اند در انفس خود، از مشهورترین خواص عدد آنست که هر عدد نیمه مجموع هر دو عدد حاشیه متقابل خود باشد و آن دو حاشیه بود از دو طرف قلت و کثرت که بعد او از هر دو یکسان باشد در ترتیب طبیعی ، همچو ده که نیمه نه و یازده بود، همچنین نیمه دوازده و چهارده ، سیزده و نیمه هشت و شش ، هفت و قس علی هذا. پس ضعف هر عددی مساوی حاشیتین او باشد و ثلثه اضعاف او مثل و نصف حاشیتین اوست و هم بر این قیاس و همچنین نیمه هر عددی ربع آن دو حاشیه بود و ثلث او سدس آن هر کسری از آن نصف آن کسر بود از آن هر دو و هر عددی مربع او مساوی مسطح حاشیتین او بود با مربع فصل میان آن عدد و احدی الحاشیتین همچون مربع ده اعنی صد که مساوی مسطح نه در یازده بود با مربع یکی و مساوی مسطح هشت در دوازده با مربع دو اعنی چهار مساوی مسطح هفت در سیزده با مربع سه اعنی نه و هر عددی را عدة اعدادی که بر ترتیب طبیعی واقع باشد ازو تا ضعف اگر با هر دو اعنی با عدد وضعف او اعتبار کنند مساوی آن عدد بود چون یکی بر اوافزایند ابدا و اگر با یکی اعتبار کنند مساوی همان عدد بود اگر بی ایشان هر دو اعتبار کنند چنانکه جر اوساط معتبر نباشد مساوی همان عدد بود الا یکی ابدا همچو عدد اعداد از ده تا بیست و اگر با ده و بیست اعتبار کنند یازده بود و با یکی ازین دو ده و بی هیچیک از ایشان نه و هر عددی عدت اعداد واقع از او تا مثلثه امثال او اگر با طرفین اعتبار کنند مساوی ضرب عدد بود در دو و یازده یکی بر حاصل آید او با حدالطرفین مساوی ضرب عدد بود در دو بی طرفین مساوی ضرب عدد بود در دو و الا یکی ابدا چنانکه از ده تا سی که چون با طرفین گیرند مساوی بیست ویک بود و با یکی از طرفین بیست و بی هیچیک نوزده و همچنین عدت اعداد ازو تا اربعه امثال او مساوی ضرب دو بود در سه یا زیاده واحدی معالطرفین و بی زیاده با طرفی والا واحد بی طرفین دائماً و از عدت امثال چون واحدی کم کنند و باقی در عدد ضرب کنند مبلغ عدة اعداد بود با طرفی و بزیاده واحدی با طرفین و بنقصان واحدی بی طرفین و همچنین از هر عددی تا مسطح او در ماقبل با طرفین مثل مربع در ماقبل بود و در مابعد با طرفی مثل مربع او مثلاً از سه تا مسطح او در دو با هر دو طرف چهار است و از سه تا مسطح او در چهار با یک طرف نه و هر عددی عده اعداد واقعازو تا مربع او با طرفی مساوی مضروب او بود در ماقبل او مثل سه که ازو تا مربع او که نه است مساوی مضروب سه درو بود و معهما و بدونهما برین قیاس باید کرد و هر عددی عدة اعداد واقع ازو تا مکعب او با طرفی مساوی فصل مکعب بود برو چنانکه از دو تا هشت شش عدد و از سه تا بیست وهفت بیست وچهار از چهار تا شصت وچهار شصت و معهما و بدونهما بر قاعده سابق باشد و مال مال و سایر مراتب را بر این قیاس باید کرد و بوجهی دیگر از هر عددی تا مکعب او با طرفی مثل مضروب او در تالی او بود با مضروب مبلغ در ماقبل او چنانکه از دو تا هشت مثل مضروب دو در سه در یکی بود و از سه تا بیست وهفت مثل سه در چهار در دو از چهار تا شصت وچهار مثل چهار در پنج در سه و همچنین عدة اعداد از هر عددی تا مال مال او با طرفی مساوی مضروب مربع او بود با تالی او در مضروب او در ماقبل چنانکه از دو تا شانزده مثل مضروب چهار در سه بود که آن هفت است در مضروب دو در یکی اعنی دو و حاصل چهارده بود و از سه تا هشتادویک مثل مضروب نه با چهار که آن سیزده است در مضروب سه در دو اعنی شش و حاصل هفتادوهشت بود و از چهار تا دویست وپنجاه و شش مثل مضروب شانزده با پنج که آن بیست ویکست در مضروب چهار در سه اعنی دوازده و حاصل دویست و پنجاه و دو باشد و حکم آن دو قسم دیگر که با طرفین و بدونهماست ظاهر است و اکنون با خواص اعداد متوالیه رجوع کنیم و گوئیم هر عددی چون مربع او را مضاعف کنند و دو بر او افزایند مبلغ مساوی هر دو مربع دو حاشیه متقابل قریب او باشد چنانکه مربع هفت را که آن چهل ونه است اگر مضاعف کنند و دو افزایند آن مبلغ یعنی صد مساوی هر دو مربع شش و هشت بود و اگر مربع او را مضاعف کنند و هشت بر او افزایند مساوی مربع هر دوحاشیه دوم او باشد چنانکه چهل ونه را چون مضاعف کنند و هشت بر او افزایند حاصل آن اعنی صدوشش مساوی مربعین پنج و نه باشد و اگر هیجده بر او افزایند مساوی مربع هر دو حاشیه سیم او باشد و علی هذا و قانون درین باب آنست که زیاده اول مضروب دو است در واحد زیاده دویم مجموع آن با مضروب دو در فردی که تالی واحداست اعنی سه و زیاده ثالث مجموع آن با مضروب دو درفردی که تالی آن اعنی پنج و بوجهی دیگر زیاده اول مضروب آن زوج در ثانی مربعات اعنی چهار و زیاده ثالث مضروب آن در ثالث مربعات اعنی نه و علی هذا القیاس و هر عددی چون مربع او را مضاعف کنند و چهار بر او افزایند مبلغ مساوی مسطح دو حاشیه نازل قریب او بودبا مسطح دو حاشیه صاعد قریب او چنانکه مربع هفت رااعنی چهل ونه چون مضاعف کنند و چهار بر او افزایند مبلغ آن اعنی صدو دو ساوی مضروب پنج در شش بود با مضروب هشت در نه و اما مسطح حاشیه نازل ثانی در ثالث با مسطح صاعد ثالث در رابع به بیست وچهار افزون باشد ونازل رابع در خامس با صاعد رابع در خامس بچهل و قانون در این باب آنست که در اول زیاده را که آن چهار است در اول افراد اعنی واحد ضرب کنند و آن چهار بود ودر ثانی آن را با مضروب زیاده در ثانی واحد اعنی دوجمع کنند دوازده بود و در ثالث آن مجموع را اعنی دوازده با مضروب زیاده در تالی تالی اعنی سه جمع کنند بیست وچهار بود و هر عددی چون بر ضعف مربع او شش بیفزاید مبلغ مساوی مسطح حاشیه اول او بود در نازل سیم با سطح حاشیه صاعد اول در صاعد سیم چنانکه مربع هشت را اعنی شصت وچهار چون مضاعف کنند و شش بیفزایند مبلغ صدوسی وچهار نازل مساوی پنج در هفت یا نه در یازده بود و اگر حاشیه اول در رابع زنند بر ضعف مربع هشت باید افزود و اگر در خامس ده و هم بر این قیاس و هر عددی که مربع او را مضاعف کنند و شانزده بیفزایند مبلغ مساوی مسطح حاشیه ثانی نازل باشد در رابع نازل با مسطح ثانی صاعد در رابع صاعد چنانکه صد و چهل و چهار مساوی چهار در شش بود با ده در دوازده و اگر طرفین صاعد و نازل دوم را در پنجم ضرب کنند زیاده بیست بود چنانکه صد و چهل و هشت مساوی شش در سه بود با ده در سیزده و اگر دویم در ششم ضرب کنند زیاده بیست وچهار بود چنانکه صد و پنجاه و دو مساوی دو در شش بود باده در چهارده دائماً زیادالضروب چهار در سمی حاشیه ٔبعیده باشد و اگر از طرفین سیم در پنجم ضرب کنند زیاده سی بود و اگر سیم در ششم ضرب کنند سی وشش بود و اگر در هفتم ضرب کنند چهل ودو بود چه دائماً مضروب شش باشد در سمی حاشیه بعیده و علیهذا مادام که بعد بین الحاشیتین المقابلتین از طرفین یکسان بود زیادات مضروب ضعف سمی حاشیه قریبه بود در سمی حاشیه بعیده.

معنی کلمه ارثماطیقی در فرهنگ معین

(اَ رِ ) [ معر - یو. ] (اِ. ) دانش اعداد، فن محاسبه . علم حساب نظری .

معنی کلمه ارثماطیقی در فرهنگ عمید

علم اعداد، علم حساب، فن محاسبه.

معنی کلمه ارثماطیقی در فرهنگ فارسی

ماخوذازیونانی، علم اعداد، علم حساب، فن محاسبه
علم حساب نظری دانش اعداد فن حساب و محاسبه شناخت خواص عددها.

معنی کلمه ارثماطیقی در ویکی واژه

دانش اعداد، فن محاسبه. علم حساب نظ

جملاتی از کاربرد کلمه ارثماطیقی

اما حساب صناعتی است که اندرو شناخته شود حال انواع اعداد و خاصهٔ هر نوعی ازو در نفس خویش و حال نسبت اعداد بیکدیگر و تولد ایشان از یکدیگر و فروع او چون تنصیف و تضعیف و ضرب و قسمت و جمع و تفریق و جبر و مقابله و مشتمل است اصول اورا کتاب ارثماطیقی و فروع اورا تکملهٔ ابو منصور بغدادی یا صد باب سجزی.