آماه

معنی کلمه آماه در لغت نامه دهخدا

( آماه ) آماه. ( اِ ) آماس. ورم. نفخ. تمیدگی. تورم. انتفاخ. تهبّج. دُروء. باد. بادکردگی. تفرق :
ز بس دم تو که خوردم به نای می مانم
که در میانه دفّم پدید شد آماه.نجیب جرفادقانی.پس عجب نیست که با جنس ذبولی که وراست
تره را بر سر خوان تو بگیرد آماه.نجیب جرفادقانی.شیر کز مالش عدل تو دباغت یابد
گردنش نرم تر از نیفه روباه بود
خصمت ار فربهئی یافت ز معجون غرور
چه شود، فربهی طبل ز آماه بود.شرف شفروه.
اماه. [ اُم ْ ما ] ( ع اِ ) در ندای «ام » گویند: یا اماه ؛ یعنی ای مادر.

معنی کلمه آماه در فرهنگ عمید

( آماه ) = آماس

معنی کلمه آماه در فرهنگ فارسی

( آماه ) ( اسم ) ورم تورم باد نفخ بر آمدگی .
آماس، ورم، بر آمدگی وتورم عضوی ازاعضای بدن
در ندای ام گویند : یا اماه یعنی ای مادر .

معنی کلمه آماه در ویکی واژه

(پزشکی): آماسی. بن مضارعِ آماهیدن. آماه در زبان معیار باستان به دو بخش آ - ماه قابل تجزیه است؛ که مفهوم کلی از اصطلاح فوق اشاره به زیبایی است.

جملاتی از کاربرد کلمه آماه

رای عیسی نفست گر بفلک بر گذرد جاودان باز رهد ماه، ز دق و آماه
کاش از آن پیش که هنگام درخت کاری سپری گردد و مرغ امید ما از آسیب بند و گزند سیاه دستی های تو کوب آزمای خسته بالی و شکسته پری، رهی را آگهی می دادی تا انجام این کار و فرجام این کرد از مردی خواهم، و درمان این رنج از خداوند دردی جویم. باری با آنکه سودی شگرف در پای رفت و زیانی ژرف دست افکند همچنان از تو سپاس اندیشم و نیز شرمنده بخت خویش که زودم از آن خوی زشت و نهاد اهریمن سرشت آگاه کردی تا شاه نشین از پا گاه و زفتی از آماه و پاداش از بادافراه بازدانستم و راه از چاه و گل از گیاه و درست از تباه دریافتم، کنونت که سرشت این است و سرنوشت چنین خار و گلت یک رنگ است و پشیز و گهریک سنگ، سود خود در زیان دوستان دانی و بهار دمن در خزان بوستان.
به‌نظر می‌رسد آمابیه نوعی شکلی اشتباه یا املائی غلط از آمابیکو یا آماهیکو باشد، که بطریق دیگر به نام آماهیکو نیودو (尼彦入道؟) شناخته می‌شود، همچنین موجودی پیشگو در مثال‌های مختلف به شکل‌های گوناگون به تصویر کشیده شده‌است، که عمدتاً به صورت ۳ یا ۴ پا، شبیه به خرسی میمون مانند (گاهی اوقات فاقد تنه)، و به گفته تحلیلگران همانند عروسک داروما، شبیه به پرنده یا ماهی می‌باشد.
پس از اتمام مراسم تطهیر، ایزاناگی مشغول امتیاز دادن به فرزندانش شد. آماتراسو آنچنان درخشان و تابان بود که پدرش گردن‌بند آراسته با گوهر می-کورا-تانا-نو-کامی را به عهدهٔ او واگذار کرد و وی را به بهشت فرستاد تا تاکاآماهارا (高天原)، «سرزمین عالی آسمانی»، را حکومت کند. سپس ایزاناگی، تسوکویومی را به حکومت شب و سوسانو را به حکومت دریا موکل کرد.
نیابد حظ معنی اهل صورت شناسد فرق زفتی کی ز آماه