اجزا

معنی کلمه اجزا در فرهنگ عمید

= جزء

معنی کلمه اجزا در فرهنگ فارسی

اجزائ

معنی کلمه اجزا در فرهنگستان زبان و ادب

[تغذیه] ← اجزای غذا

معنی کلمه اجزا در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِجزا به اکتفا به امتثال امری از امتثال مجدّد همان امر یا امر دیگر اطلاق می شود.
اِجزا (به کسر همزه) که از اقسام احکام غیر مستقلات عقلی می باشد ، در لغت به معنای کفایت کردن، قائم مقام شدن و بی نیاز کردن از شیء دیگر است، و در اصطلاح علم اصول ، عبارت است از: اکتفا به امتثال امری با تمام اجزا و شرایط از امتثال دوباره همان امر یا امری دیگر؛ به این بیان که: هرگاه مولا امری را متوجه مکلف کند و او مأموربه را با تمام اجزا و شرایطی که مولا از او خواسته است، انجام دهد، باعث تحصیل غرض مولا و رضایت او می گردد، که نتیجه آن، سقوط امر مولا و عدم لزوم امتثال مجدد آن چه به صورت ادا در وقت و چه به صورت قضا در خارج وقت از طرف مکلف می باشد.
مراد از کلمه اجزاء
در این که مقصود از کلمه «اِجزاء» چیست، اختلاف وجود دارد:۱. برخی آن را به معنای اسقاط التعبد دانسته اند؛ یعنی عمل انجام شده به صورتی است که عهده مکلف را از زیر بار تکلیف خارج می سازد و تعبد ثانوی انجام دوباره آن در وقت لازم نیست.۲. برخی دیگر، آن را به اسقاط القضاء معنا کرده اند؛ یعنی قضا را از عهده انسان ساقط می کند و تکرار عمل در خارج از وقت لازم نیست.۳. مرحوم آخوند معتقد است معنای کفایت در اِجزاء، به اعتبار اختلاف موارد و مصادیق، فرق می کند؛ اگر گفته شود: خواندن نماز با وضو مجزی است، کفایتش به معنای اسقاط تعبد ثانی است، و اگر گفته شود: خواندن نماز با تیمم مجزی است، کفایتش به این معنا است که لزومی ندارد مکلف حتی هنگامی که در خارج وقت به آب دست رسی پیدا کرد آن را قضا نماید. پس اصل لغت اِجزاء همه جا به معنای کفایت است، اما مورد آن فرق می کند.
نکات
...
[ویکی فقه] اجزا (قرآن). اجزاء در لغت به معنای بسنده کردن به چیزی است.
اجزا، (برگرفته از «جزء») به معنای بسنده کردن به چیزی و در اصطلاح اصولیان کفایت کردن احکام ثانوی از قبیل اضطرار و اوامر ظاهری از احکام اولیه است؛ به گونه ای که نیازمند به اعاده یا قضا نباشد. در این مدخل معنای اصطلاحی آن مورد نظر است. واژگان مورد استفاده: «اضطر»، «لا اثم»، «استیسر»، «فدیه»، و... نیز سیاق برخی آیات می باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه اجزا

تو عقل کل چو شهری دان سواد شهر نفس کل و این اجزا در آمدشد مثال کاروانستی
اصل اول:طبق نظر وی ممکن نیست که پدیده اجتماعی خاص جز در متن اجتماعی کلی‌تری که به آن تعلق دارد، درک و تبیین شود. این اصل که اولویت کل نسبت به اجزا خوانده می‌شود بر تجزیه و تحلیل آنچه کنت نظم خودبه‌خود جوامع انسانی نامیده‌است اعمال می‌شود.
در تئوری ریاضی گراف‌های جهت‌دار، گرافی قویا همبند نامیده می‌شود که هر راسش قابل دسترسی از هر راس دیگرش باشد. اجزای قویا همبند در یک گراف جهت دار دلخواه زیرگراف‌هایی است که خودشان قویا همبندند. می‌توان قویا همبند بودن یک گراف یا اجزای قویا همبند را در زمان خطی بررسی کرد.
اجزای خویش دیدم اندر حضور خامش بس نعره‌ها شنیدم در زیر هر خموشی
اختربین دائرةالبروج را تقسیم شده به دوازده بخش یا برج مساوی تصور می‌کند که هر یک سی درجه است. هر برج خانه سیاره‌ای است؛ و هریک به اجزاء گوناگون (عاشرات، غایات و مانند آنها) تقسیم شده‌است که هریک از آن‌ها را نیز سیاره‌ای خداوند است. درجات شرف سیارات در نقاط مختلف در سراسر منطقةالبروج پراکنده‌است (متضاد آن درجات هبوط آنهاست). وانگهی هر برجی با بخشی از بدن انسانی، حمل با سر و حوت با پا، متناظر است. چهار عنصر، همتای خود را مثلثه‌های منطقةالبروج می‌یابند و زوج متضادهای فیثاغورسی متعدد (نر ماده، روزانه شبانه، گرم سرد و مانند آنها) به زوج‌های متوالی برج‌ها نسبت داده می‌شوند. سرانجام جواهر بسیار متنوع در عالم تحت‌القمری و صفات خصلت انسانی به نحو نسبتاً دلخواهی به هر یک از برج‌ها مرتبط می‌شود.
در الکترونیک تک مولکولی، مواد حجیم با تک مولکول‌ها جایگزین می‌شوند. به جای درست کردن اجزا به وسیلهٔ حذف یا اضافه کردن مواد زیر نظر یک الگوی خاص، اتم‌ها در یک آزمایشگاه شیمی کنار هم قرار می‌گیرند. در این روش، میلیاردها میلیارد کپی هم‌زمان ساخته می‌شوند (معمولاً بیش از ۲۰^۱۰ مولکول به صورت هم‌زمان ساخته می‌شوند) درحالی که جایگیری هر مولکول به صورت اتمی کنترل می‌شود. مولکول‌های استفاده شده ویژگی‌هایی دارند که به اجزای الکترونیکی مانند سیم، ترانزیستور یا یکسوکننده شباهت دارند.
هریک از این اجزاء از معنای استعاری غنی برخوردارند و به ترتیب با یکی از پنج عنصر عالم هستی که خاک، آب، آتش، هوا و فضا باشند، مرتبطند.
زهر بیاور که ز اجزای من بانگ برآید به ارادت که نوش
بدان که نفس طبیعی عبارت از قوّتی است که اجزای جسم را نگذارد تا از یکدیگر متلاشی شود، و نفس طبیعی را دو خدمتکار است که یکی را خِفَّت گویند و دیگری را ثقل. و خفت عبارت از قوتی باشد که مایل محیط بود و ثقل بر عکس او.
اجزای وجود من همه دوست گرفت نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
عَفِص: به کسر فاء طعم زمخت که زبان را درشت سازد و اجزاء او را به سبب برودت به هم آورد. و فعل او تبرید و تکثیف و تصلیب و خشونت و ردع است.
شکل زیر یک تفکیک مفهومی از این سه بخش و اجزا آن است.
ذره وار آمد به چرخ اجزای عالم سر به سر کان پری رخساره چون خورشید تابان رخ نمود
در نسبیت خاص، انرژی رابطهٔ نزدیکی با تکانه دارد. همان‌گونه که فضا و زمان اجزایی از موجودِ اصلی به نام فضازمان هستند، انرژی و تکانه نیز جنبه‌های مختلف کمیتی دیگر به نام چارتکانه هستند. در نتیجه اگر انرژی یک منشأ گرانش باشد، تکانه نیز خواهد بود. این مطلب برای کمیت‌هایی که به‌طور مستقیم به انرژی و تکانه مربوط هستند نیز صادق است، برای مثال برای فشار داخلی و کشش. در مجموع در نسبیت عام، منشأهای گرانش عبارتند از جرم٬انرژی، فشار و کشش. این‌ها راه‌هایی هستند که ماده از آن طریق به فضازمان می‌گوید که چگونه خمیده شود. در فرمول‌بندی ریاضیاتی این نظریه، همهٔ این کمیت‌ها اجزای یک کمیت اصلی به نام تنسور ضربه-انرژی هستند.
آنکه چون نامش آورم به زبان همه اجزای من زبان گردد
مقادیر متغیره‌ها در یک کشور، به صورت اعداد اعشاری نمایش داده می‌شوند. از دیدگاه تاریخی‌فرهنگی، اجزای تشکیل دهنده یک کشور را می‌توان ویژگی‌های اجتماعی– سیاسی آن کشور، همچون فرهنگ، زبان، ساختار اقتصادی و سایر ویژگی‌ها در نظر گرفت. شکل زیر نحوه تناظر متغیرهای بهینه‌سازی مسئله با ویژگی‌های اجتماعی سیاسی را نشان می‌دهد.
هیچکس ممتحن وضع بد و نیک مباد نسخهٔ حیرت ما طبع فضول اجزا کرد
همه سر بر زمین نهادندش پاسخی عاجزانه دادندش
ام‌اس‌ام ترکیبی گوگردی و ارگانیک است که به‌طور طبیعی در بافت‌های تمام گیاهان و جانوران زنده یافتی می‌شود. عنصر گوگرد در تشکیل کلاژن که از اجزای مهم غضروف و استخوان نقش مهمی دارد و باعث کاهش درد و التهاب و حفظ تندرستی استخوان‌ها، مفاصل و تاندون‌ها می‌گردد. عوارض این مکمل‌ها بیشتر به صورت ظهور واکنش‌های حساسیتی در افراد است که با بروز این علائم مصرف آنها باید قطع گردد.
گوید ای اجزای پست فرشیم غربت من تلختر من عرشیم