تاکردن

معنی کلمه تاکردن در لغت نامه دهخدا

تا کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دولا کردن. خمانیدن. دوتو یا چندتو کردن. خم کردن. مایل کردن. تاکردن جامه ، قالی ، لحاف و جز آن ؛ به چندلا کردن آن : جامه ها را تا کرد. از بسیاری ورم ، زانوها رانمیتوانم تا کرد. رجوع به «تا» شود. || رفتار. سلوک. معامله : خوب تا کردن با کسی یا بد تا کردن با کسی ؛ با او حسن معامله یا سوء معامله داشتن.

معنی کلمه تاکردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) رفتار کردن .

معنی کلمه تاکردن در فرهنگ فارسی

( مصدر )عمل کردنرفتار کردن: (( با هر کسی یک طور باید تا کرد. ) ) یا خوب تا کردن . خوب رفتار کردن با کسی .
دولا کردن خمانیدن ٠

معنی کلمه تاکردن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تا کردن به برگرداندن و روی هم قرار دادن لباس و مانند آن گفته می شود. از آن به مناسبت در باب صلاة یاد شده است.
تا کردن لباس مستحب است.

معنی کلمه تاکردن در ویکی واژه

piegare

جملاتی از کاربرد کلمه تاکردن

اما معصیت کردار آن بود که غالب آن بود که سرای ایشان مغضوب بود و نشاید در آنجا درآمدن و اگر به مثل در صحرا و دشت باشد خیمه و فرش ایشان حرام بود، نشاید درشدن و پای بران نهادن. و اگر به مثل در زمین مباح بود بی فرش و خیمه، اگر خدمت کند و سر فرود آورد ظالمی را تواضع کرده باشد، این نشاید، بلکه در خبر است که هرکه توانگری را تواضع کند، اگرچه ظالم نبود، برای توانگری وی دو بهر از دین وی بشود. پس جز سلام روا نبود؛ اما دست بوسه دادن و پشت دوتاکردن و سر فرود آوردن، این همه نشاید، مگر که سلطان عادل را یا عالم را یا کسی را که به سبب دینی مستحق تواضع بود. و بعضی از سلف مبالغت کرده اند و جواب سلام ظالمان نداده اند تا استخاف کرده باشند بر ایشان به سبب ظلم.