تاختگاه

معنی کلمه تاختگاه در لغت نامه دهخدا

تاختگاه. ( اِ مرکب ) جایی که در آن اسب را دوانند مسابقه را. پیست . خطی است که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند. ( فرهنگستان ).

معنی کلمه تاختگاه در فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - جایی برای تمرین اسب - سواری . ۲ - خطی که اسب های دونده در اسب دوانی در آن می دوند.

معنی کلمه تاختگاه در فرهنگ عمید

۱. جای تاخت وتاز، جای دوانیدن اسب.
۲. (ورزش ) در مسابقات اسب سواری، خطی که اسب های دونده روی آن می دوند.

معنی کلمه تاختگاه در فرهنگ فارسی

جای تاخت وتاز، جای دوانیدن اسب، اسب دوانی
( اسم ) ۱- جایی که در آن اسب را برای تمرین یا مسابقه دوانند. ۲- خطی که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند پیست

معنی کلمه تاختگاه در ویکی واژه

جایی برای تمرین اسب - سوا
خطی که اسب‌های دونده در اسب دوانی در آن می‌دوند.

جملاتی از کاربرد کلمه تاختگاه

گرامی برادر من، دیری است پیمان نامه نگاری فراموش است، و خامه شیوا سخن از پرسش روزگار دور افتادگان خاموش. با آنها که از راه خویش بر ما پیشی و بیشی ندارند هر روزت پیک و پیام است، و شمارخیز و راه انجام، بهر گامی اندر نامه در راه است و نامه رسان بر گذرگاه. مگر ما که یکباره از یاد شدیم و خاک آسا در تاختگاه نامهربانی بر باد. سرگرانی تا چند، دل نگرانی تا کی؟ با این همه سردی که با من کردی، و گرمی که بادگران آوردی، همچنانت بدل دوستدارم و از جان خریدار. بی امید یک پاسخ خروارها نگارش کنم و اگر هوش دهی یا پنبه در گوش نهی، خرمن ها گزارش.