انبوب

معنی کلمه انبوب در لغت نامه دهخدا

انبوب. [ اَم ْ ] ( اِ ) فرش و بساط و گستردنی . ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). بستر و فراش و خوابگاه. ( ناظم الاطباء ). || سماط. ( هفت قلزم ). || بالین. || بوریا و حصیر. ( ناظم الاطباء ).
انبوب. [ اُم ْ ] ( ع اِ )میان دو پیوند نی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنچه در میان دو کعب نی یا نیزه است. ( از اقرب الموارد ). میان این بند نیزه تا دیگر بند. ( مهذب الاسماء ). گره در ساق گیاه. گره در ساق کاه. ( یادداشت مؤلف ). فاصله میان دو بند یا گره نی ( نای ). ( فرهنگ فارسی معین ). || آنچه در میان دو گره گیاه است و بطریق استعاره بهر چیز توخالی که مستدیر باشد گویند، مانند نی ، و از آنست انبوب الماء که به قنات آب گویند. ( از اقرب الموارد ). نی که از میان خالی باشد. ( غیاث اللغات ). هر چیز مجوف مانند نی ( نای ). ( فرهنگ فارسی معین ). || راه در کوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خیابان درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رسته ای از درخت. ( از اقرب الموارد ) . || زمین بلند. || راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || لوله ( آب و غیره ). ( فرهنگ فارسی معین ): شرب من انبوب الکوز؛ یعنی از لوله آن. ( از اقرب الموارد ) :
پس او درشکم پرورش یافته ست
ز انبوب معده خورش یافته ست.( بوستان ).ج ، انابیب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
- انابیب الریه ؛ مخرجهای دم و نفس. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه انبوب در فرهنگ معین

(اَ یا اُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - فاصلة میان دو بند یا گره نی (نای ). ۲ - هر چیز مجوف مانند نی (نای ). ۳ - لوله (آب و غیره )، ج . انابیب .

معنی کلمه انبوب در فرهنگ عمید

۱. فاصلۀ میان دو بند یا گرهِ نی.
۲. هر چیز میان تهی مانند نی.
۳. لوله.
۴. لولۀ آب.
۱. فرش.
۲. بساط.
۳. بستر.
۴. هر چیز گستردنی.

معنی کلمه انبوب در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - فاصل. میان دو بند یا گرهنی (نای ). ۲ - هر چیز مجوف مانند نی (نای ). ۳ - لوله ( آب و غیره ). جمع : انابیب .
فرش و بساط و گستردنی یا سماط ٠ یا بالین ٠

معنی کلمه انبوب در ویکی واژه

فاصلة میان دو بند یا گره نی (نای)
هر چیز مجوف مانند نی (نای)
لوله (آب و غیره)
انابیب.

جملاتی از کاربرد کلمه انبوب

چون پیغامبر این دعا کرد، درختهای ایشان همه خشک گشت. ایشان گفتند این همه از شومی این مرد است که دعوی پیغامبری میکند و عیب خدایان ما می‌جوید او را بگرفتند و در چاهی عظیم کردند. آورده‌اند در قصّه که انبوب‌ها بساختند فراخ و آن را بقعر آب فرو بردند، و آب از آن انبوب‌ها برمیکشیدند تا بخشک رسید آن گه از آنجا در چاهی دور فرو بردند و او را در آن چاه کردند و سنگی عظیم بر سر آن چاه استوار نهادند، انبوب‌ها از قعر آب برداشتند گفتند اکنون دانیم خدایان ما از ما خشنود شوند که عیب‌جوی ایشان را هلاک کردیم. پیغامبر در آن وحشت چاه به اللَّه نالید گفت: «سیّدی و مولای، قد تری ضیق مکانی و شدّة کربی، فارحم ضعف رکنی و قلّة حیلتی و عجّل قبض روحی و لا تؤخّر اجابة دعوتی حتّی مات. فقال اللَّه تعالی لجبرئیل: «انّ عبادی هؤلاء غرّهم حلمی و امنوا مکری و عبدوا غیری و قتلوا رسولی فانا المنتقم ممّن عصانی و لم یخش عقابی و انّی حلفت لاجعلنّهم عبرة و نکالا للعالمین».
پس او در شکم پرورش یافته‌ست ز انبوب معده خورش یافته‌ست
ان القناه التی شاهدت رفعتها تنمو و تنبت انبوبا فانبوباً