اغواء

معنی کلمه اغواء در لغت نامه دهخدا

اغواء. [ اِ ] ( ع مص ) گمراه گردانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گمراه کردن. ( آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بی راه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ). بگمراهی انداختن. ( از اقرب الموارد ). اضلال کردن. تسویل. ( یادداشت بخط مؤلف ) : اگر اختیار بدست من بودی و دیگران در اغراء و اغواء قوم سعی ننمودندی هرگز مفارقت جرجان اختیار نکردی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 118 ). || نومید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه اغواء در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . )گمراه کردن ،گول زدن .

معنی کلمه اغواء در ویکی واژه

از هدف اصلی باز داشتن، هدف را گرفتن."درعوض چیز دیگری را که وی را از آن هدف دورتر میسازد بعنوان هدف جایگزین کردن"
گمراه کردن، گول زدن.

جملاتی از کاربرد کلمه اغواء

در این هنگام سائورون ارباب تاریکی موردور شناخته شد، او باراد-دور، برج تاریک، را در نزدیکی کوه هلاکت ساخت. همچنین دروازه سیاه را ساخت تا جلوی مهاجمان به موردور را بگیرد. توسط حلقه‌های قدرت ۹ انسان فانی را اغواء کرد و آن‌ها را به نزگول (اشباح حلقه) و خادمان اصلی اش تبدیل کرد. او سپاه عظیمی از اورکها، ترولها و انسان‌ها (به‌طور عمده ایسترلینگها و جنوبی‌ها) برپا کرد.
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» ای لیس لابلیس علیهم تسلّط اذا استعاذوا باللّه و توکلوا علیه، یعنی لیس علیهم سلطان الاغواء.
و قیل منعهم عن طریق الحقّ غواتهم و مردتهم بالاغواء و الشیاطین بتزیین الباطل لهم، «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ» بخذلانه ایّاه، «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» موفق.
آن روز که جن و انس را همه برانگیزانیم، و در موقف قیامت بداریم، گوئیم: یا مَعْشَرَ الْجِنِّ. وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یعنی کفار الانس و الشیاطین. آن روز که کفار مردم و اولاد شیاطین همه بهم آریم، فنقول: یا معشر الشیاطین! گوئیم: ای گروه شیاطین! ای اولاد ابلیس! قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ بالاغواء و الاضلال. بس فراوان مردم را از راه ببردید، و عمل بد بر ایشان آراستید. وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ یعنی اولیاء الجن من کفّار الانس، آن کفّار مردم که اولیاء شیاطین‌اند و موافق ایشان و بفرمان ایشان‌اند: رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ استمتاع ایشان بیکدیگر آن بود که موافق یکدیگر بودند، و طاعت یکدیگر داشتند، کفّار مردم طاعت شیاطین داشتند، و تعزیر و اضلال ایشان پذیرفتند، و شیاطین بر کفّار انس آنچه هواها و مراد نفس ایشان بود بر ایشان آراستند، تا فعل آن بر ایشان آسان بود.
و در معنی این آیت علماء تفسیر مختلف‌اند. عکرمه و ضحاک و سدی و کلبی گفتند: شیاطین در جن‌اند نه در انس، و شیاطین الانس یعنی التی مع الانس، و شیاطین الجنّ ای التی مع الجن، و این آنست که ابلیس لشکر خویش که فرزندان وی‌اند دو گروه کرد: گروهی به انس فرستاد و گروهی بجن، و هر دو گروه دشمنان رسول خدا (ص) و دشمنان دوستان اوأند، و آن گه هر زمان بر یکدیگر رسند، شیطان که بر انس مسلط کرده با آن شیطان گوید که بر جنّ مسلّط کرده که: من صاحب خود را بیراه کردم بفلان کار و فلان معصیت که بر وی آراستم، تو نیز همچنین کن، و شیطان الجن با شیطان الانس همین سخن گوید بابتدا چون بر وی رسد. اینست که اللَّه گفت: یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً. قومی دیگر گفتند که: در انس شیاطین‌اند چنان که در جن، و معنی شیطان متمرد است ازین شوخ ناپاک، بر معصیت دلیر، و بر خدا عاصی. چون شیطان الجن از اغواء مؤمن درماند، و عاجز گردد، دست در شیطان الانس زند، و فرا سر مؤمن کند، تا او را در فتنه افکند، چنان که رسول خدا (ص) گفت فرا بو ذر که «یا با ذر! هل تعوذ باللّه من شر شیاطین الجن و الانس»؟ قال: قلت یا رسول اللَّه! و هل للانس من شیاطین؟ قال: «نعم، هم شرّ من شیاطین الجن»، و قال مالک بن دینار: ان شیطان الانس اشدّ علیّ من شیطان الجن، و ذلک انی اذا تعوذت باللّه ذهب عنّی شیطان الجن، و شیطان الانس یجی‌ء فیجرّنی الی المعاصی عیانا.
«وَ اسْتَفْزِزْ» اصل الفزّ القطع و منه تفزّز الثّوب اذا تخرّق و فزّزته قطّعته، «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ» ای ازعجه و استدعه استدعاء یحمله الی اجابتک، «بِصَوْتِکَ» یعنی اصوات الزّمّارات و النّیّاحات و دعوات دعاه الفتن، «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ» ای صح علیهم و اصله الجلبه و هی شدّة الصّوت و المعنی احثثهم علیهم بالاغواء و الدّعاء الی طاعتک و الصد عن طاعتی، «بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ» ای برکبانک و مشاتک کلّ راکب و ماش فی معصیة اللَّه فهو من اصحاب ابلیس. قال قتادة: للشّیطان خیل و رجل من الجن و الانس و هم الّذین یطیعونه، جایز است که ابلیس را خیل و رجل بود یعنی سواران و پیادگان چنانک مفسران گفتند هر سوار که بمعصیت اللَّه و خلاف شریعت بر نشیند سوار ابلیس است و هر پیاده که بمعصیت اللَّه و خلاف شریعت رود از رجال ابلیس است، و جائز است که ابلیس را خیل و رجل نباشد و او را بدین نفرموده‌اند بلکه این سخن با وی بر سبیل زجر و استخفاف رفت چنانک کسی را تهدید کنی و بر آن تهدید مبالغت نمایی گویی: اذهب فاصنع ما بدا لک و استعن بمن شئت رو آنچ توانی از مکاید و حیل بکن و بهر که خواهی استعانت کن.
در بعضی از نوشته‌های تالکین آمده‌است که نام اصلی سائورون، «مایرون» بوده به معنای «ستودنی» ولی این نام پس از اینکه ملکور او را اغواء کرد دیگر به کار گرفته نشد و او همچنان به نامیدن خود با نام مایرون یا «تار-مایرون» تا قبل از نابودی نومه‌نور ادامه داد.
قول دیگر آنست که الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ داعیان ضلالت‌اند نه معبودان، چون این خطاب آید که: أَیْنَ شُرَکائِیَ ایشان از بیم آن که در عذاب بیفزایند بسبب اغواء ایشان گویند: ربّنا انّما اغویناهم لا انّا امرناهم بعبادتنا.
فقیهی قدری در پیش وی شد. طاوس بچشم انکار در وی نگرست، و او را از مسجد بیرون کرد. یکی گفت طاوس را که: این مردی فقیه است، بر وی می‌استخفاف کنی؟! طاوس گفت: ابلیس افقه منه، یقول ابلیس: رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی، و هذا یقول: انا اغویت نفسی، یعنی که ابلیس اغواء و اضلال از حق دید، و قدری از خود می‌بیند، پس ابلیس ازو فقیه‌تر بود.
«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ» ای استجیر بک و امتنع بعزّتک، «مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ» قال ابن عباس: ای من نزعاتهم، و نزع الشیطان وسوسته. حتی یشغل عن امر اللَّه عز و جل. و قال مجاهد: همزات الشیاطین نفخهم و نفثهم، و اصل الهمز شدّة الدفع، یعنی دفعهم بالاغواء الی المعاصی. همزات الشیاطین آنست که بدها و معصیتها در پیش بنده افکنند و او را با معاصی دهند و بآن مشغول دارند تا از کار خدا و طاعت داری وی باز ماند، و قال الحسن: معناه اعوذ بک من الجنون.