اصهب
معنی کلمه اصهب در فرهنگ معین
معنی کلمه اصهب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اصهب در دانشنامه اسلامی
در لغت به معنای شتر سرخ مو؛ شتر سفیدی که با سرخی آمیخته و نام چشمه ای در میان بصره و بحرین و به معنای دشمن است و به رومیان نیز از جهت رنگ چهره و دشمنی با اسلام گفته می شود.
«اصهب» و «ابقع» دو رهبر مخالف سفیانی هستند که سفیانی بر آنها پیروز شده و بر منطقه تسلط می یابد. روایات بسیاری به صورت متواتر رسیده که حاکی از درگیری بزرگ سفیانی با آنان در قرقیسیا، واقع در مرز سوریه، عراق و ترکیه می باشد. این نبرد از جنگ های بزرگ است که از پیش وعده داده شده و انگیزه آن درگیری و کشمکش بر سر گنجی است که در مجرای نهر فرات و یا نزدیک آن کشف می شود.
در روایات آمده که اصهب کافر قیام نمی کند جز به هنگام شدت یافتن فتنه ها و کثرت حوادث و فجایع امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: از شر اصهب اَبرص پرهیز کن. پرسیدند: اصهب کیست؟ فرمود: اَبرص. پس فرمود: از شر سفیانی نیز پرهیز کن و از شرّ آن عده از آل محمد که شذوذ دارند بر حذر باشد.
در این حدیث، اَصهب و ابقع یک نفر معرفی شده که بر اساس احادیث دیگر، دو نفر هستند. در این حدیث به شیعیان امر شده که تحت تأثیر تبلیغات اَصهب و ابقع و سفیانی و شواذ آل محمد قرار نگیرند و به سودشان شمشیر نزنند.
معنی کلمه اصهب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اصهب
ابقع یکی از سه مدعی قدرت در شام در آخر الزمان است. خروج وی هنگامیست که حاکم شام درمیگذرد، و فرزندانش نیز کشته میشوند. در این هنگام مردم شام به زیر سه بیرق ابقع و اصهب و سفیانی گردمیآیند. در نهایت وی از سفیانی شکست میخورد.