تلمیح

معنی کلمه تلمیح در لغت نامه دهخدا

تلمیح. [ ت َ ] ( ع مص ) نمودن و آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ). نگاه سبک کردن بسوی چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اشاره کردن به چیزی. ( از اقرب الموارد ). || نگاه و نظر. || خیال و تصور. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح علم بدیع ) اشارت کردن در کلام به قصه یا آوردن اصطلاحات نجوم و موسیقی و غیره ، یا در کلام خود آوردن آیات قرآن مجید یا احادیث ، امثله ، آوردن قصه. ظهوری گفته :
خریدن از نمکینان بروزگار تو باز
همان معامله آب شور و اعرابی است.
شیخ علی نقی کمره :
هست عشق دل شاد آن نشنیدی که چه دید
پادشاهی ز غلامی پدری از پسری.
تلمیح است به قصه محمود و ایاز و یعقوب ویوسف.
مثال ِ مثل فیلان.
عمری است که گامی نزدی سوی شهیدان
دیر آی و درست آی که حق است قیامت.
طاهر غنی :
ز تار خسته گیسوی دلبران ترسد
چنانکه مارگزیده ز ریسمان ترسد.
ایضاً:
ربود دل ز من و شد رقیب بیدل ازین
چه خوش بود که برآید بیک کرشمه دو کار.
خواجه عبداﷲ سامی :
دل چو رفت ازپی دلدار مخواهیدش باز
سفری از پی آوازنمی باید کرد.
این مثل مشهور هند وقتی درست است که زبانزد اهل فارس باشد و الا فلا.
شیخ علینقی کمره :
ترک سر می گویم و می خواهم از لعل تو بوسی
هر که دست از جان بشوید هرچه می خواهد بگوید.
مثال تلمیح شعر عطایی اشاره نموده به بیت مشهور خواجه حافظ شیرازی :
پیش من حاصل کونین بود چون یک جو
مزرع چرخ چرا بینم و داس مه نو.
( از مطلع السعدین بنقل آنندراج ) ( از غیاث اللغات ).
اشاره کردن به قصه یا شعر در فحوای کلام بدون تصریح. ( از تعریفات جرجانی ). نزد بلغاء عبارت است از اینکه در اثناء سخن به سوی افسانه ای یا شعری یا مثلی سائر اشارتی رود بی آنکه از کیفیات مشارالیها ذکری بمیان آورند. پس اقسام تلمیح بر شش وجه باشد زیرا تلمیح یا در اثناء سخن منثور آورند و یا در ضمن گفتار منظوم و در هریک از این دو گونه یا اشاره به افسانه و یا اشاره به شعر و یا اشاره به مثل سائر کنند. اما تلمیح در اثناء سخن منثور مانند قول حریری در مقامات : «فبت بلیلة نابغیة و احزان یعقوبیة» که در این جمله نخست به شعر نابغه اشاره نموده که گفته است :
فبت کأنی ساورتنی ضئیلة
من الرقش فی انیابها السم نافع.
و سپس به اندوه حضرت یعقوب در فراق پسر اشارت کرده... ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آن است که الفاظ اندک بر معانی بسیاردلالت کند و لمح ، جستن برق باشد و لمحه یک نظر بود وچون شاعر چنان سازد که الفاظ اندک او بر معانی بسیار دلالت کند آن را تلمیح خوانند و آن صنعت به نزدیک بلغا پسندیده تر از اطناب است و معنی بلاغت آن است که آنچه در ضمیر باشد به لفظی اندک بی آنکه به تمام معنی آن اخلالی راه یابد بیان کند و در آنچه به بسط سخن احتیاج افتد از قدر حاجت درنگذراند و بحد ملال نرساند... ( از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 279 ). رجوع به مطول و نفایس الفنون علم بدیع ص 44 شود.

معنی کلمه تلمیح در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - نگاه تند و آنی به چیزی افکندن . ۲ - اشاره کردن . ۳ - اشاره کردن شاعر در شعر به داستان یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر.

معنی کلمه تلمیح در فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در بدیع، اشاره کردن شاعر در شعر خود به قصه یا مثلی معروف یا آوردن اصطلاح بعضی علوم در شعر، مانند: سِحر سخنم در همه آفاق برفته ست / لیکن چه کند با «ید بیضا» که تو داری (سعدی۲: ۵۷۸ ).
۲. [قدیمی] نگاه کردن و اشاره کردن به سوی چیزی.
۳. [قدیمی] نگاه گذار کردن به سوی چیزی.

معنی کلمه تلمیح در فرهنگ فارسی

نگاه سبک کردن بسوی چیزی، اشاره کردن بسوی چیزی
۱ -( مصدر ) نگاه کردن بچیزی اشاره کردن بسوی چیزی . ۲ - اشاره کردن بقصه یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر . ۳ - ( اسم ) اشاره . جمع : تلمیحات .
ناشتا شکستن

معنی کلمه تلمیح در دانشنامه آزاد فارسی

تَلمیح
در لغت به معنای اشاره کردن به چیزی یا در یک چشم به هم زدن دیدن است. اما در اصطلاح علم بدیع آن است که در میانۀ شعر یا نثر اشاراتی ضمنی به دانسته های تاریخی، اساطیری، داستان های معروف، مثل، آیه، حدیث، باورهای عامیانه و ... شود بدون تصریح به اصل ماجرا و بدون آن که از کیفیات آنچه مورد اشاره است ذکری به میان بیاید. لازمۀ بهره مندی از تلمیح آگاهی از موضوع مورد اشاره است. مثلاً در بیت «من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم/که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد» حافظ تلمیح دارد به داستان حضرت سلیمان و دزدیده شدن خاتم حکومتش به دست ابلیس و حوادث مربوط به آن.

معنی کلمه تلمیح در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تلمیح، از صنایع معنوی در علم بدیع است.
تلمیح در لغت به معنای «به گوشه چشم نگریستن » است و در اصطلاح، اشاره به آیه ، حدیث ، مَثَل ، داستان یا شعری مشهور با حداقل کلمات است تا با تداعی شدن آن ها مقصود گوینده واضحتر و مطلبش مؤثرتر شود، مانند بیت « جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم» که به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد یا بیت «لَوأسمَعوا یَعقُوبَ ذِکرَ مَلاحَةٍ/ فی وجهِهِ، نَسِیَالجَمالَ الیوسُفی» اگر ملاحتِ سیمای او را به گوش یعقوب می رساندند، او زیبایی یوسف گونه را فراموش می کرد که به داستان قرآنیِ یعقوب و یوسف اشاره می کند.ظاهراً اولین بار خطیب قزوینی (متوفی ۷۳۹) و پس از او تفتازانی (متوفی ۷۹۱) در مبحث «سرقات شعری» تلمیح را مطرح کرده و آن را اشاره به قصه یا شعری بدون آوردن شرح کامل آن دانسته اند، با این تفاوت که تفتازانی (متوفی ۷۹۱) مَثَل را نیز به قصه و شعر افزوده و تلمیح را به «تلمیح در نظم» و «تلمیح در نثر» تقسیم کرده است و چون هریک ممکن است به شعر یا قصه یا مثلی اشاره کند، مجموعاً شش نوع تلمیح می توان ساخت.به نوشته رادویانی (متوفی قرن پنجم) بیتی که متضمن اشاره به آیه ای از قرآن باشد، دارای صنعت «معنی الا´یات بالابیات» است.شمس قیس رازی تلمیح را گونه ای ایجاز دانسته است که شاعر با کلمات اندک، معانی بسیار القا کند.به تلمیح «ارسال ملیح» نیز گفته اند، یعنی شاعر در شعر مثلی بیاورد که بر اساس قصه ای یا برگرفته از حکایتی باشد و این را «تملیح» نیز گفته اند که در لغت به معنای « نمک بسیار در طعام کردن» است در تلمیح دو ژرف ساختِ تشبیه و تناسب (مراعات النظیر) وجود دارد؛ بین مطلبِ گوینده و آنچه به آن اشاره می کند، وجه شبه و بین اجزای داستان تناسب وجود دارد، مانند این بیت حافظ : «سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل/ شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی»، که بین عاشق شدن و رنجهای گوینده و رنج بیژن در عشق منیژه شباهت و بین چاه و چگل و شاه ترکان و رستم تناسب وجود دارد.
وجه اشتراک و افتراق تلمیح با صنایع دیگر
تلمیح با صنایع اقتباس و تضمین و ارسال المثل، وجوه اشتراک و افتراقی دارد.عمده ترین تفاوت آن ها این است که در این صنایع، آیه، حدیث، مثل یا شعر، به طور کامل یا بخشی از آن ها عیناً نقل می شود، اما در تلمیح به آن ها فقط اشاره می گردد؛ در تضمین، معمولاً شعر آورده می شود و در اقتباس، آیه و حدیث و در ارسال المثل، مثل می آید، ولی در تلمیح بیش تر به داستان اشاره می شود.به گفته تقوی اگر در تلمیح فقط به داستان اشاره شود، به آن « عنوان » می گویند.وجه اشتراک تلمیح با اقتباس و تضمین و ارسال المثل این است که در همه آنها، گوینده برای تأکید بر معنی یا تکمیل آن، به چیزی خارج از متن اشاره می کند.از تلمیح برای بالابردن یا ایجاد زبان شعری، اغراق در اثبات صفتی برای ممدوح یا معشوق ، ایجاز ، تمثیل ، ایجاد زبان رمزی یا مقاصد دیگر استفاده می شود.
اقسام تلمیح در ادب فارسی
تلمیح در ادب فارسی به دو بخش تقسیم می شود: اسلامی و ملی و حماسی .در دوره ها و سبکهای گوناگون شعر فارسی تلمیحات اسلامی با بسامد متفاوتی آمده اند.این تلمیحات در قرون اولیه اسلام در شعر برخی شاعران سبک خراسانی به کار می رفت.
← تلمیحات اسلامی
...

معنی کلمه تلمیح در ویکی واژه

نگاه تند و آنی به چیزی افکندن.
اشاره کردن.
اشاره کردن شاعر در شعر به داستان یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر.

جملاتی از کاربرد کلمه تلمیح

عبدالجواد ادیب نیشابوری اطلاعات فراوانی از دانش‌های گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشته‌است و اشرافش به واژه‌های فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمیحات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودن‌ها سبب شده‌است تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعر از سبک قاآنی پیروی می‌کرد. اما بعد از مدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق از خصوصیات بارز شعر اوست.
مصباح، عنایت الهی است که به افراد قابل و شایسته عطا می‌گردد و از فحوای کلام مولانا برمی‌آید که همان نور عقل باشد در تفسیر مولانا، «زجاجه» نماد دل است. مولانا در بیتی تلمیح گونه، زجاجه را نماد دل می‌داند:
غرض، آن جناب شاعری است فاضل و سالکی است کامل. عارفی است عاشق و عاشقی است صادق. حکیمی است نحریر و ندیمی است بی نظیر. فصیحی است خردمند و دبیری است بی مانند. خطّاً و ربطاً عربیّاً و فارسیّاً نظماً و نثراً ماهر و جامعیت کمالاتش بر صاحب نظران ظاهر. آن جناب را مثنوی است مسمی به بزم وصال مشتمل بر اصناف کمال. و نهایت امتیاز دارد و مثنوی فرهاد و شیرین وحشی را تمام فرموده و کمال فصاحت ظاهر نموده و به مراتب به از وحشی گفته و رسالهٔ اطواق الذهب زمخشری را به فارسی ترجمه نموده و به خطوط پسندیده رقم فرموده و بعد از تصحیح و تشریح و توضیح به قطعه‌ای از خیالات خود مناسب مقام تلمیح کرده که موقوف به دیدن است و دیوان غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیاتش تخمیناً شش هزار بیت می‌شود. چون فقیر اشعار شاعرانه کمتر می‌نویسد بعضی از افکار محققانهٔ او تحریر شد:
فخامت و دشواری زبان سنایی و آشفتگی طرح و تدوین مطالب و پیچیدگی‌های ناشی از اشارات و تلمیحات گوناگون در حدیقه‌الحقیقه، در مثنوی‌های عطار به سادگی و نظم و روشنی گرایید. غیر از مثنوی اسرارنامه که در آن مطالب مختلف همراه با حکایات و تمثیلات کوتاه و بلند آمده‌است و با حدیقه‌الحقیقه مشابهت دارد، سه مثنوی دیگر او هر یک شامل داستانی جامع است که حکایات و تمثیلات کوتاه و بلند بسیار در درون آنها جای داده شده‌است.
اسدی طوسی در گرشاسپ‌نامه که به پیروی از شاهنامه سروده شده‌است به این اسطوره اشاره می‌کند. در اشعار و منظومه‌های شاعران دیگر از جمله قصیده‌ای از ناصرخسرو منظومهٔ ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی و قصیده‌ای از خاقانی تلمیح این اسطوره دیده می‌شود. همچنین گاه در عظمت به دماوند مثل زده‌اند.
هر گاه با شنیدن بیت یا عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی یا … بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.
قد وصلت بی رقعه ظریفه فی بقعه شریفه مرسله من اسم النبی الی کنیه موصله قلب الشجی الی منیته واقعه فی العین محل السواد راقعه بالرفق خروق الفواد فو ثبت علیها و نظرت الیها نظر الصب الکئیب علی وجه الجیب اذا کان الوصل بعد الصدود، والصد بعدالعهود، مازلت امتع فکری بها و ارجع ذکری لها و اردد طرفی فیها متفکرا فی کنه معانیها متحیرا فی وجه غوانیها تنتقل عینی فی کل ساعه و دقیقه من حدیقه الی حدیقه و یطیرالقلب من غصن و من شجره الی شجره و یسطعم ثمر ابعد ثمر و ماهی الاریاض ذات ترتع فیه للقلوب و المهج و جنات ذات فواکه و اثمار تستلذ منه الطباع و الافکار و ما اناالاکابی عائل جوعان حضر علی مائده السلطان یعطف من ادام الی ادام و یاکل من طعام بعد طعام جاهلا بما یاکل و یطعم انظر الی خط کانه جنج طاوس اوصدغ عروس فاعطف عن لفظ کانه لحظ غزال ام لیل وصال ثم اتبغی کشف القناع و اهوی الوقوف والاطلاع علی باطن حجله العرایس و حجره النفایس فشغلنی دقاق المعانی عن قاق الالفاظ تاره اشکر سعی اخ العزیز و فضل انعامه و اخری یسکرنی شوق کلامه و ذوق مدامه فاصبح متقلبا بین السکر و الشکر و لاادری فیم اطمع ومم اقنع ابیدیع البیان عن صنیع البنان ام بجلو المطایبه عن حسن المکاتبه او بصریح الروایات عن فصیح الکنایات ام تلمیح الاشارات و تنقیح العبارات.
قافیه: تلمیح
در خصوص اثرپذیری وی از آثار و منابع دیگر، تحقیقی با عنوان «ابن یمین فریومدی و تأثیر قرآن و حدیث در دیوان او» منتشر شده‌است که به تحقیق در خصوص میزان استفاده قرآن و احادیث اسلامی از جانب ابن یمین در اشعارش پرداخته‌است. مؤذنی در این تحقیق گزارش می‌کند که میزان استفاده ابن یمین از آیات و احادیث قرآن، همچون سایر شاعران هم عصرش بوده‌است. ابن یمین با استفاده از احادیث و آیات، بیشتر در زمینه توصیف و نعت پیامبر اسلام و علی بن ابی‌طالب و سایر امامان شیعه و همین‌طور تشریح توحید خداوند پرداخته‌است. وی با اقتباس و تلمیح از آیه ۲۵۵ بقره که می‌گوید: «اللَّهُ لَا إِلٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» چنین سروده‌است:
سه دستهٔ اصلی ادبیات انگلیسی میانه عبارتند از: مذهبی، عشق درباری و آرتوری. بسیاری از منتقدین، پی‌یرز شخم‌زن[پانویس ۷] اثر ویلیام لنگلند (حدوداً ۱۳۸۶-۱۳۳۲)، حکایت‌های کنتربری[پانویس ۸] اثر جفری چاسر (حدوداً ۱۴۰۰-۱۳۴۳) و سر گوین و شوالیهٔ سبز[پانویس ۹] را جزو نخستین آثار بزرگ زبان انگلیسی در قرون وسطی می‌دانند. پی‌یرز شخم‌زن جزو قدیمی‌ترین آثار به‌جا مانده‌ای است که به رابین هود، یاغی افسانه‌ای انگلیسی تلمیح دارد.