اسوار

اسوار

معنی کلمه اسوار در لغت نامه دهخدا

اسوار. [ اَس ْ ] ( ص ، اِ ) ( در پهلوی : اسوار ، اوستایی : اسبارای ، بمعنی برنده اسب ) سوار. فارس. مقابل پیاده. ( انجمن آرا ). || نامی بوده که ایرانیان به مرد دلیر و یل مشهور میداده اند. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ).
- اسواران ( جمع فارسی ) و اساورة ( جمع عربی ) ؛ دهقانان و شهزادگان و مرزبانان. رجوع به اسواران و اساورة شود.
|| بزبان گیلان جمعی باشند ازلشکریان که اقل مرتبه تبری و چماقی همراه دارند که بدان حرب کنند و بر کلاه خود یکدیگر زنند و آن نوع حرب را اسواری گویند. ( برهان ) ( جهانگیری ).
اسوار. [ اَس ْ ] ( ع اِ ) ج ِ سور. ( دهار ). باروها. باره ها: جوانب حصار و حواشی اسوار به افراد امراء و آحاد کبراء لشکر سپرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
اسوار. [ اِس ْ/ اُس ْ ] ( معرب ، ص ، اِ ) ( معرب از فارسی ) قائد فارسیان : الاسوار [ بالکسر ]، من اساورةالفرس ، عجمی معرب ، و هو الرامی و قیل الفارس. و الاسوار [ بالضم ] لغة فیه ، و یجمع علی «الاساوِر» و الاساوِرَة قال الشاعر:
و وتر الاساور القیاسا
صغدیة تنتزع الانفاسا.
و قال الاَّخر:
اقدم اخانهم علی الاساورة
ولا تهالنک رجل نادرة.
( المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر صص 20-21 ). «قرأت فی کتب العجم ان کسری بعث وهرز الی الیمن لقتال الحبشة فلما اصطفوا قال وهرز لغلام له : اخرج الی من الجعبة نشابة و کان الاسوار یکتب علی کل نشابة فی جعبته ، فمنها ما یکتب علیه اسم الملک و منها ما یکتب علیه اسم نفسه ، و منها ما یکتب علیه اسم ابنه ، و منهاما یکتب علیه اسم امرأته...». ( عیون الاخبار ج 1 ص 149 ). || خادم اسپ. || مرد ماهر و دانا در تیراندازی. || سوارکار نیکو. ج ،اساورة. ( منتهی الارب ).
اسوار. [ اُس ْ ] ( ع اِ ) دست ورنجن. ( ربنجنی ). دست برنجن. سوار. یاره.ج ، اَسْوِرَة، اَساوِر، اَساوِرَة. ( منتهی الارب ).
اسوار. [ اَس ْ ] ( اِخ ) مردی است از ملوک گیلان که پدر او شیرویه نام داشته و پسر وی را مرداویج میگفتند یعنی مردآویز. و او به «اسفار» مشهور شده چنانکه اسپهبد را اسفهبد گویند. ( انجمن آرای ناصری ). رجوع به اسفار شود.
اسوار. [ اَس ْ] ( اِخ ) شهری است از ولایت صعید مصر که راه ولایت نوبه بر چهارفرسخی آن شهر واقع است و کوهی است بر جنوب آن که رود نیل از پیرامن آن بیرون می آید. ( جهانگیری )( برهان ) ( سفرنامه ناصرخسرو ) ( انجمن آرای ناصری ). این صورت ظاهراً مصحف اسوان است. رجوع به اسوان شود.

معنی کلمه اسوار در فرهنگ معین

( اَ ) (ص . ) ۱ - سوار. ۲ - دلیر، آزاده .
(اُ یا اِ ) [ معر. ] (ص . ) سوار. ج . اساور، اساوره .

معنی کلمه اسوار در فرهنگ عمید

= سور۳

معنی کلمه اسوار در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع سور بارهها باروها .
دهی است باصفهان و از آنجاست محسن اسواری و محمد بن احمد اسواری .

معنی کلمه اسوار در فرهنگ اسم ها

اسم: اسوار (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: asvār) (فارسی: اَسوار) (انگلیسی: asvar)
معنی: سوار، عنوانی که ایرانیان باستان به مردان دلیرِ آزاده می دادند، در بعضی متون به معنی آزادگان و بزرگان آمده

معنی کلمه اسوار در دانشنامه عمومی

آسوار. آسوار ( به لاتین: Āsoār ) یک منطقهٔ مسکونی در بنگلادش است که در ناحیه باریسال واقع شده است.

معنی کلمه اسوار در ویکی واژه

مفرد سوار مترادف با اساور، اساوره.
دلیر، آزاده، همچنین به عربی راه پیدا کرده

جملاتی از کاربرد کلمه اسوار

آن سوارست کلک تو که ازو ناسوارست هر که هست سوار
در ۳۳۲ ه‍.ق، بردعه تختگاه اران مورد حملهٔ روس‌ها قرار گرفت. پس از آن شهر بردعه که دستخوش ویرانی شده بود، اهمیت خود را از دست داد و گنجه جای آن را گرفت. یاقوت در روزگار خود از بردعه به عنوان قریه‌ای کم‌اهمیت یاد کرده است. مرزبان تا ۳۴۰ ه‍.ق/۹۵۱ م بر اران و آذربایجان حکومت کرد. پس از آن اران زیر سلطهٔ شدادیان گنجه قرار گرفت که مقتدرترین آنان ابوالاسوار شاوُرین فضل بن محمد بن شداد بود. در قابوسنامه این نام به صورت ابوالسوار ذکر شده‌است.
سواران سردار یا اسواران سالار فرمانده نیروی سواران در ارتش شاهنشاهی ساسانی بود. این نیروی سوارکار ستون فقرات ارتش شاهنشاهی ساسانی را تشکیل می‌داد.
خویش را بر پشت باد اسوار کن یعنی این جمازه را ماهار کن
در پاییز سال ۲۰۰۴، یک افسر گمرک سابق سوئد در تلویزیون اسواریه[ت] ادعا کرد که استونی در سپتامبر ۱۹۹۴ برای حمل و نقل تجهیزات نظامی استفاده شده‌است. دولت سوئد و استونی پس از آن تحقیقات جداگانه‌ای را آغاز و تأیید به تجهیزات نظامی غیرانفجاری در ۱۴ و ۲۰ سپتامبر ۱۹۹۴ در کشتی کردند. بر اساس وزارت دفاع سوئد، هیچ گونه از چنان تجهیزات نظامی در روز فاجعه سوار بر کشتی نبوده‌است؛ و تحقیقات شرکت گمرک سوئد نیز هیچ گزارشی از فعالیت غیرعادی در روزهای فاجعه دریافت نکرده‌است.
واژه "فوارس"(اسواران) از نام ما(فُرس) گرفته شده‌است تا با انتساب به نژاد ارجمند ما برتری یابند.
بعد از فتح مسلمانان این نیرو منحل شد اما چند جناح آنها به علت حفظ ثروت تحت سلطهٔ اعراب درآمده و توسط آنان اداره شدند. از آنان می‌توان به اساوره‌ها (عربی شده اسواران) تحت رهبری نجیب زادهٔ ایرانی بلوچ به اسم سیاه اسواری که به بصره فرستاده شدند اشاره کرد.
دلیران ببردند او راسوار بنزدیکی خیمه شهریار
جهان بی دانش او ناتمامست فلک با همت او ناسوار است
ایجاد پلیس اسب سوار یا (اسواران) از سوی پلیس در اردیبهشت سال ۱۳۹۲ شروع شد. پلیس ابتدا با خرید ده اسب از بندر ترکمن فعالیت خود را با آموزش مأموران پلیس شروع کرد. واحد اسواران نیروی انتظامی در باشگاه براق در کنار دانشگاه علوم انتظامی در تهران ایجاد شد. اسب‌های یگان ویژه نیروی انتظامی از نژادهای ترکمن، عرب، کرد و دو اسب از نژاد فیریزین است. سرهنگ فرزاد کیانیان نخستین فرمانده یگان اسواران نیروی انتظامی، در مورد دلیل استفاده از نژادهای فیریزین در یگان ویژه گفت که «اسب‌های عرب زینتی، اسب‌های کرد قدرتی و اسب‌های ترکمن سرعتی هستند، اسب‌های فیریزین در عین اینکه از سایر اسب‌ها آرام‌تر هستند، به دلیل جثه بزرگ در اغتشاشات برای ایجاد جو روانی و برقراری آرامش مؤثر خواهند بود.»
چو ذات یزدان جدا ز ضد و ندوشیبا مفاد اسوار غیب رموز لاریب فیه
وین هدهد بدیع، درین موسم ربیع برجاسوار تاجی بر سر نهاده وی
بر مکان و بر زمان اسوار شو فارغ از پیچاک این زنار شو
اساوره (عربی: أساورة) یک یگان نظامی در سپاهیان خلفای راشدین و خلافت اموی بود. این یگان از نجیب زادگان بلوچ تشکیل شد که در اصل بخشی از یگان اسواران ارتش ساسانی بودند؛ و در سال ۷۰۳ میلادی نیز این یگان منحل شد.
آلوئت ۳ برای بیش از ۴۴ سال در آفریقای جنوبی خدمت کرد و بیش از ۳۴۶۰۰۰ ساعت در نیروی هوایی این کشور پرواز نمود که مهم‌ترین عملیات آن در خلال عملیات پاتک در آنگولا بود. این هلیکوپتر در ژوئن ۲۰۰۶ در پایگاه هوایی اسوارتکپ در نزدیکی پرتوریا رسماً از خدمت بازنشسته شد. در اوائل سال ۲۰۱۳ طبق دستور یک دادگاه موقت فروش ناوگان آلوئت ۳های بازنشستهٔ آفریقای جنوبی به نیروی هوایی زیمبابوه بلوکه شد.
این عنوان در زمان ساسانیان‌ها نیز استفاده می‌شد. در یکی از کتیبه‌های شاپور یکم نوشته شده‌است که شخصی به نام پیروز این عنوان را داشته‌است. با این حال، درجه اسپبد در دوران ساسانیان از اهمیت کمتری نسبت به دوران اشکانی برخوردار بود چرا که درجه اسواران سالار جایگزین کاربرد نظامی آن گشت.
سر خوش از کیفیت رفتار خویش در سفر صابر تر از اسوار خویش
محمد بن مسافر یا ابن اسوار که به اشتباه احمد بن مسافر نیز خوانده شده، مؤسس سلسلهٔ سلاریان بود که از سال ۳۰۶ تا ۳۳۰ ه‍.ق بر دیلم و طارم حکومت کرد. در حالی که سرداران دیلمی قدرت خود را در مرکز و غرب ایران گسترش می‌دادند، او علیه جستانیان (حاکمان وقت دیلم) شورش کرد و پس از پیروزی، حکومت دیلم را به‌دست گرفت. وی بعدتر مرداویج را به شورش تحریک کرد که به تأسیس سلسلهٔ زیاری و سقوط اسفار شیرویه منجر شد.