اساطین

معنی کلمه اساطین در لغت نامه دهخدا

اساطین. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اسطوانه ، بمعنی ستون.( غیاث اللغات ) ( کنز اللغات ). || ارکان.
- اساطین علم و حکمت ؛ بزرگان دانش و فلسفه.

معنی کلمه اساطین در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ اسطوانه . ۱ - ستون ها، ارکان . ۲ - مجازاً بزرگان ، برجستگان .

معنی کلمه اساطین در فرهنگ عمید

= اسطوانه

معنی کلمه اساطین در فرهنگ فارسی

جمع اسطوانه
( اسم ) جمع اسطوانه . ۱ - ستونها رکن ها ارکان . ۲ - بزرگان برجستگان : ازاساطین عصر خویش بود .

معنی کلمه اساطین در ویکی واژه

جِ اسطوانه.
ستون‌ها، ارکان.
مجازاً بزرگان، برجستگان.

جملاتی از کاربرد کلمه اساطین

سقف و دیوار و اساطین از عقیق فرش او از یشم و پرچین از عقیق
و همچنین اگر اعتقاد و اطمینان او از عقاید مذکوره به مجرد این حاصل شود که معلوم است که جمیع فِرَق انبیاء و اساطین حکماء و علماء با وجود عقول قویه و افهام ثاقبه بر امری که مخالف واقع باشد اتفاق نمی کنند.
و حکایت کنند که قبه ای از بلور در غایت صفا و نقا که بخرط و استدارت تمام موصوف بود و اصناف اساطین و تماثیل بدقت صناعت و کمال کیاست ازو برانگیخته بودند، و در تخلیص نقوش و تهذیب تجاویف آن را بکرات در معرض خطر آورده، به نزدیک پادشاهی هدیه بردند. چون نظر او بر آن جا افتاد بدان تعجب و اعجاب بی اندازه نمود و بفرمود تا در خزانه خاص بنهادند، و هر وقت به مشاهده آن تمتع می گرفت، تا بعد از اندک مدتی، روزگار نتیجه طبیعت خویش در اتلاف آن به تقدیم رسانید. چندان جزع و اسف بر ضمیر آن ملک طاری شد که از تدبیر ملک و نظر در مهمات و بار دادن مردم بازماند، و حواشی و ارکان در طلب چیزی از طرایف شبیه بدان قبه جهد بذل کردند، و چون مرجع مساعی ایشان با خیبت و حرمان بود وقوف بر تعذر وجودش موجب تضاعف جزع و حسرت ملک شد، تا بیم بود که عنان تمالک از قبضه تصرف او بیرون آید.
مقصود سلاطینی و محسود اساطین آرایش شاهانی و آسایش لشکر
تا به نقل اوفتاد در یونان از اساطین به عامۀ دونان
«…هو جناب العالم العامل، والتّقی الفاضل، العلم العلاّم، والمهذّّب الهمام، ذوالقریحة القویمة والسلیقة المستقیمة، والنظر الصائب، والفکر الثاقب، عماد العلماء، وصفوة الفقهاء، الورع التقی و العدل الزکی، جناب الآقا میرزا مهدی الاصفهانی، ادام اللّه تأییده و بلّغه الامانی، فلقد بذل فی هذا السبیل عمره و اشتغل به دهره، و عکف بباب مدینة العلم عدة سنین، و حضر علی الاساطین، و قد حضر ابحاثی الفقهیة والاصولیة مدّة مدیدة و سنین عدیدة، حضور تعمق و تحقیق، وتفهم و تدقیق، وکتب اکثر ما حضره فاحسن و اجاد، و ادّی حق‌المراد، الی ان حصل له قوةّ الاستنباط، وبلغ رتبةالاجتهاد وجاز له العمل بما یستنبطه من الاحکام، علی النهج المعمول بین الأعلام، فلیحمد اللّه سبحانه و تعالی علی ما اولاه من جودة الذهن و حسن النظر….»
اینک نطق منیع وکلک شریف دانای جهان بر حسب تکلیف دارای زمان جوابی باصواب، بر کتابی ناصواب که پادری انگریز بر رد مبین نبوی ونسخ شعار مصطفوی نوشته بود داده اند و قانونی در اثبات نوبت خاصه و اتفاق شرایع حقه نهاده اند که اگر با مشک طره حو را بر چهره زهره زهرا نگارند شاید و اگر ساکنان اصقاع قدس از محکمات آیات آن درسی گیرند سزد و باید، کلک خواجه اساطین است که چون رمح خسرو سلاطین در عرصه عرض سحر و اعجاز فاذاهی ثعبان مبین کام دشمن ربانی کرده تلقف ما یافکون و نطق آسمان علوم، چون دست آفتاب ملوک، گوهر افشانی گرفته.
و همچنین، می بینیم که آدمی مال کثیر خرج می کند، که زنی بخواهد به جهت حصول اولاد، و حال اینکه گاه است آن زن عقیم باشد، یا در خود او ناخوشی باشد که عدیم الولد باشد بلکه هر زحمتی که کشیده می شود و هر خرجی که می شود که نفع آن یکسال دیگر مثلا عاید شود محض احتمال است، چون بودن این شخص و حیات او تا یکسال دیگر نیست مگر به محض احتمال پس این مغرور احمق چگونه مال نقد یقینی خود را تلف می کند و از راحت قطعی خود دست برمی دارد به امید نفع و راحت جزئی احتمالی که احدی یقین ندارد که متحقق خواهد شد و لذت کدورت آلوده چند روزه دنیا را مضایقه دارد که دست بردارد به امید لذت جاوید آخرت که به اعتقاد او اگر چه احتمالی باشد و لیکن اعاظم عقلا از انبیا و اولیا و اساطین حکما و عرفا بر وجود آن گواهی داده اند و به این نوع از مغرورین اشاره است آنچه را که خداوند عالم فرموده است که «و غرتهم الحیوه الدنیا» یعنی «از جمله مردمان کسانی هستند که زندگانی دنیا و حیات این عاریت سرا، ایشان را فریفته کرده است».
فخر الاقبال والاساطین ذخر الاقران و الاماثل