زه زدن

معنی کلمه زه زدن در لغت نامه دهخدا

زه زدن. [ زِه ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج زیرین بیمار یا طفل شیرخوار و غیره. بی اراده کمی پلیدی بیرون شدن از کسی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || انصراف وترک گفتن و گریختن از سنگینی کاری که قبلاً آن را به چیزی نمی شمرد و مدعی توانستن آن بود. از میدان بدر رفتن. از دعوی خود بازآمدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). از میدان دررفتن. از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه زه زدن در فرهنگ معین

(زِ. زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) از پا درآمدن ، از میدان به در رفتن .

معنی کلمه زه زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) از میدان در رفتن .

معنی کلمه زه زدن در ویکی واژه

(عا.)
از پا درآمدن، از میدان به در رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه زه زدن

ز آل علی (ع) هیجده سر چو ماه به نیزه زدند آن بد اختر سپاه
طوس را کرد پی کینه کش میر سپه لشکر سبزه زدند از پی رهام رده