بانداژ

بانداژ

معنی کلمه بانداژ در لغت نامه دهخدا

بانداژ. ( فرانسوی ، اِمص ) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.

معنی کلمه بانداژ در فرهنگ معین

[ فر. ] ( اِ. ) زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن ، باندپیچی (فره ).

معنی کلمه بانداژ در فرهنگ عمید

بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی.

معنی کلمه بانداژ در فرهنگ فارسی

زخم بند بستن جراحت

معنی کلمه بانداژ در دانشنامه عمومی

باند یا بانداژ ( به فرانسوی: Bandage ) نوارهای پارچه ای تور مانند و گاه کش دار که در طول و عرض های متفاوتی تهیه می شوند. به عمل بستن زخمها در پایان کار به وسیله باندها را نیز بانداژ می گویند. بانداژ باید متناسب با نوع و محل و ابعاد محل عمل جراحی باشد تا بتواند به خوبی زخم را بپوشاند. ساده ترین مدل بانداژ از ۳عدد گاز ساده بعلاوه باند و نوار چسب تشکیل می شود.

معنی کلمه بانداژ در ویکی واژه

زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (فره)

جملاتی از کاربرد کلمه بانداژ

او با تلاش زیاد، خار بزرگ را از پای حیوان خارج می‌سازد و سپس زخم آلوده را از چرک و کثافت پاک می‌کند و پای شیر را بانداژ می‌نماید. در نتیجهٔ کار آندروکلس، مدتی بعد، شیر درنده بهبود می‌یابد و کم‌کم در مواجهه با آندروکلس اهلی می‌شود، طوری‌که برای او، حُکم یک سگ اهلی را پیدا می‌کند و با او به بازی می‌پردازد. از جمله شیر، دم خود را همانند یک سگ دست آموز برای آندروکلس تکان می‌دهد و همچنین گوشت شکارهایی را که با خود به غار می‌آورد، با آندروکلس تقسیم می‌کند.
قیچی جراحی: قیچی آیریس • قیچی بانداژ • قیچی متزنبام • قیچی تناتومی • قیچی میو • قیچی جانسون