اوساخ

معنی کلمه اوساخ در لغت نامه دهخدا

اوساخ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ وَسَخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چرکها و ریم ها. ( غیاث اللغات ):
بعد یک ساعت درآورد از تنور
پاک و اسپید و از آن اوساخ دور.مولوی.

معنی کلمه اوساخ در فرهنگ معین

( اُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ وسخ ، چرک ها.

معنی کلمه اوساخ در فرهنگ عمید

= وسخ

معنی کلمه اوساخ در فرهنگ فارسی

چرکها، چرکیها، جمع وسخ
( اسم ) جمع وسخ چرکها شوخها .

معنی کلمه اوساخ در ویکی واژه

جِ وسخ ؛ چرک‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه اوساخ

ایشان را پاک گرداند از نجاست کفر و معاصی، و پاک کند از اوضار بخل بانه زکاة مال ازیشان فراستاند. قال اللَّه تعالی خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها فراستان زکاة مال ایشان تا از اوصاف بخل و اخلاق نکوهیده پاک شوند، که این زکاة طهور باطن است چنانک آب مطلق طهور ظاهر است، ازینجاست که صرف زکاة باهل بیت نبوّت روا نیست در شرع، فانها اوساخ الناس. و قد قال تعالی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. قال ابن کیسان وَ یُزَکِّیهِمْ ای و یشهد لهم یوم القیمة بالعدالة اذا شهدوا للانبیاء بالبلاغ، این چنان است که در مجلس قضات و حکام عدالت، گواهان بتزکیه عدول و معتمدان درست کنند، فردا بقیامت امت محمد گواهی دهند پیغامبران را بابلاغ و مصطفی ع تزکیه ایشان کند و بعدالت ایشان گواهی دهد، و ذلک فی قوله تعالی لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً.
بعد یکساعت بر آورد از تنور پاک و اسپید و از آن اوساخ دور
چو دل ز زرق و ریا پاک نیست ای صوفی چه سود دلق ریا پاک شستن از اوساخ
صفت پنجم آن که از خویشاوندان که هم صله رحم باشد و هم صدقه و کسی که با او به برادری بود بر دوستی حق تعالی، او نیز به درجه اقارب باشد اگر کسی یابد که این همه صفات یا بیشتر در او باشد، اولیتر بود و چون به چنین کسان رساند، همت و اندیشه ایشان و دعای ایشان او را حصنی باشد و این فایده او را آن وقت بود که بخل از خود بیرون کرده بود و شکر نعمت گزارده بود و باید که زکوه به علویان ندهد و به کافران ندهد، چه این اوساخ مال مردمان است و علوی بدان دریغ بود و این صدقه به کافر دریغ بود.
قوله: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» ورود بر دو ضربست دو گروه را، یکی ورود ادب و تهذیب، دیگر ورود غضب و تعذیب، ادب و تهذیب مؤمنانرا است، غضب و تعذیب کافران را. مؤمن بگناه آلوده گشته از آن که دنیا سرای پر غبارست درن و وسخ معاصی برو نشسته، از دوزخ گرمابه‌ای ساختند او را، تا از اوساخ مطهّر گردد و مهذّب شود، آن گه بمحلّ کرامت و منزل سعادت رسد، و نیز جوهر آب و گل تا خام بود بی‌قیمت بود، چون بآتش بگذشت آن گه قیمت گیرد پیرایه شراب شود، حضرت ملوک را بشاید. و گفته‌اند حکمت ربّانی بآوردن مؤمنان در آتش، آنست که تا جودت عنصر و قوت حال موحّدان بمشرکان نماید، که جوهر چون اصلی بود، آتش آن را تباه نکند، زر خالص چون که در آتش نهی آتش آن را تباه نکند، بلکه روشنتر و افروخته‌تر گردد، چنانستی که با ابلیس میگوید: تو بر طینت آدم تکبّر آوردی که: «أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً»، اکنون در نگر تا شرف طینت بینی، آن طینت بتمکین و تربیت احدیّت بآنجا رسد که دوزخ از وی بفریاد آید، که: «جز یا مؤمن فقد اطفأ نورک لهبی».
گازر تقدیر او از قرص خور در طشت چرخ هر سحر میشوید از اوساخ رخت روزگار
سر دوم تطهیر دل است از آلایش و نجاست بخل که بخل در دل چون نجاستی است که سبب ناشایستگی اوست قرب حضرت حق را، چنان که نجاست ظاهر سبب بعد اوست از نماز و آن نجاست بخل پاک نشود الا به خرج کردن مال و بدین سبب زکوه که نجاست بخل را ببرد، چون آبی است که بدو نجاست شسته آید و برای این است که زکوه و صدقه بر رسول و اهل بیت او حرام است که منصب وی را از اوساخ اموال مردمان صیانت کرده اند.
بیا زاهد از باده ما بشوی دل و جان ز اوساخ زرق و ریا
من از تو گریزانم ازیرا که روا نیست گر صاحب تقوی نه ز اوساخ گریزد
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ... ربّ العالمین منّت می‌نهد بر مصطفی عربی که خواست ما و حکم ما آنست که اهل بیت تو پاک باشند از هر چه آلایش خلقیّت است و اوساخ بشریّت، تا از خانه بکدخدای ماند همه چیز الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ گفته‌اند که «رجس» ایدر افعال خبیثه است و اخلاق دنیّه، افعال خبیثه فواحش است ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ، و اخلاق دنیّه هوی و بدعت و بخل و حرص و قطع رحم و امثال آن، ربّ العالمین ایشان را بجای بدعت سنّت نهاد، و بجای بخل سخاوت، و بجای حرص قناعت، و بجای قطع رحم وصلت و شفقت. آن گه فرمود: وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و شما را پاک می‌دارد از آنکه بخود معجب باشید یا خود را بر در اللَّه دالّتی دانید یا بطاعت و اعمال خود نظری کنید.