تسبب

معنی کلمه تسبب در لغت نامه دهخدا

تسبب. [ ت َ س َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) سبب قرار دادن. تسبب الیه ،جعله الیه سبباً. ( از متن اللغة ). سبب شدن : تسبب بالامر؛ کان سبیاً له ُ. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || زحمت کشیدن ( ناظم الاطباء ). || خواستن اسباب. ( ازاقرب الموارد ) ( از المنجد ). || توسل : تسبب به الیه ؛ توسَّل. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

معنی کلمه تسبب در فرهنگ معین

(تَ سَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - سبب شدن . ۲ - سبب جستن ، راه جستن . ۳ - زحمت کشیدن .

معنی کلمه تسبب در فرهنگ عمید

۱. سبب شدن.
۲. سبب جستن، طلب اسباب کردن.

معنی کلمه تسبب در ویکی واژه

سبب شدن.
سبب جستن، راه جستن.
زحمت کشیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تسبب

در توکل تو بگویی که سبب سنت ماست در تسبب تو نکوهیدن اسباب کنی
و معلوم است که اضلال در بتان نیست، فانّ الهادی و المضل هو اللَّه عزّ و جل، لکن اصنام سبب ضلالت ایشان بودند پس بر سبیل تسبب اضلال با نام ایشان کرده، اینجا همچنانست زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ. معنی آنست: زین للناس الشهوات و حببت الیهم. شهوات آرزوی نفس است، و لذت راندن، و بر پی هوای خود ایستادن، آن گه شهوات را تفسیر کرد و ابتدا بزنان کرد. فانّهن حبائل الشیطان و اقرب الی الافتنان. که این زنان دام شیطانند، و مرد بهیچ چیز چنان زود فتنه نگردد که برین زنان. مصطفی ص گفت: «ما ترکت بعدی فتنة أضرّ علی الرجال من النساء».
شیخ بوعلی رودباری٭ حکایت کرده از وی، بنان گفت: من کان یسره ما یضره متی یفلح؟ پرسیدند ویرا از مهینه احوال صوفی. گفت: الثقة بالمضمون والقیام بالاوامر و مراعات السر والتخلی من الکونین بالتسبب بالحق. قال الدقی سمعت بنان یقول: ان افردته بالربوبیة افردک بالعنایه والامر بیدک ان نصحت صافوک و ان خلطت خلوک.