احمقانه

معنی کلمه احمقانه در فرهنگ معین

(اَ مَ نِ ) [ ع - فا. ] (ق . ) به شیوة احمق ، بی خردانه ، سفیهانه .

معنی کلمه احمقانه در فرهنگ عمید

مانند احمقان، احمق وار، از روی حماقت.

معنی کلمه احمقانه در فرهنگ فارسی

۱ - بشیو. احمق بیخردانه سفیهانه : احمقانه سخن میگوید . ۲ - ( صفت ) احمق وار در خور احمقان : شعر احمقانه .

معنی کلمه احمقانه در ویکی واژه

به شیوة احمق، بی خردانه، سفیهانه.

جملاتی از کاربرد کلمه احمقانه

نزاری با سخن‌دان دارد این رمز نه با نادان که گوید احمقانه
احمقانه از سنان رحمت مجو زان شهی جو کان بود در دست او
گفت در خانۀ من است آن گنج احمقانه چه میکشم این رنج
در بهار سال ۱۹۱۱، و به هنگام گشایش سالن پاییز، اعتماد به نفس مارسل دوشان سخت ضربه می‌خورد. در تالار شمارهٔ ۴۱، آنجا که فووها ظهور تماشایی خود را در سال ۱۹۰۵ تجربه کردند، اکنون کوبیست‌ها (گلز، لوفوکنیه، متسنژه، لژه و دلونه) جنجال دیگری را پدیدمی‌آورند. پیکاسو و براک، آفرینندگان اصلی سبک تازه، در این جمع حضور ندارند (اینان از شرکت در نمایشگاه‌ها خودداری می‌کنند، زیرا آثارشان پیش از این رد شده بود). اما عدم حضور ایشان مهم نیست، نقاشی‌های ارائه شده در نظر تماشاگران ناآگاه به اندازه کافی «احمقانه» است. جنجال دیگری پدید می‌آید. وقتی که خیل مردم در حال استهزا و فحاشی و مجادله به تالار کوبیست‌ها هجوم می‌آورند، در زیر امواج نظرات شش هزار سنت‌گرا قطعاً کسی به نقاشی‌های دوشان توجهی نمی‌کند.
ناتالی معماری است که زندگی آرامی دارد، او اعتماد به نفس ندارد و از فیلم‌های کمدی رمانتیک متنفر است. دوست او ویتنی که طرفدار فیلم‌های کمدی رمانتیک است، معتقد است که جاش عاشق ناتالی است، اما ناتالی این ایده را احمقانه می‌خواند و آن‌را رد می‌کند. وقتی ناتالی در یک ایستگاه قطار مورد سرقت قرار می‌گیرد و به سرش ضربه می‌خورد، در داستانی کمدی رمانتیک به هوش می‌آید، ناتالی متوجه می‌شود که با پیدا کردن عشق واقعی می‌تواند به دنیای واقعی بازگردد. او به مرور یاد می‌گیرد که قبل از دوست داشتن شخص دیگری، نخست باید خودش را دوست داشته‌باشد.
ضمن در نظر گرفتن ریسک احمق به نظر رسیدن، به تو می‌گویم که جنبش ناسیونال سوسیالیسم هزار سال پابرجا خواهد بود!... فراموش نکن ۱۵ سال پیش زمانی که اعلام کردم روزی بر آلمان حکومت خواهم کرد مردم چطور به من می‌خندیدند. آن‌ها امروز هم وقتی می‌گویم در قدرت خواهم ماند همان‌طور احمقانه می‌خندند.
پیر چون این ابیات بشنید طنازوار بخندید وگفت ای جوان، این در احمقانه سفتی و این سخن کودکانه گفتی، همانا که ازین بحور جوئی بتو نرسیده است و از این بخور بوئی بتو نوزیده است.
همچو پروانه شرر را نور دید احمقانه در فتاد از جان برید
ایده اصلی این فیلم این بود که «بیا در مورد دوستان و کارهای احمقانه‌ای که در گذشته در نیویورک انجام می‌دادیم بنویسیم،» که توسط بیز و توماس تعریف شده بود. این دو شخص، کاراکترهای فیلم را از بین شخصیت‌ها و دوستان خودشان بیرون کشیدند. شخصیت تد در سریال در شبیه بیز و شخصیت‌های مارشال و لی‌لی شبیه توماس و همسرش می‌باشند.
به چشمم زبن رسوم احمقانه نماید زشت سیمای زمانه
از خاطر نازکت به کلّی اندیشهٔ احمقانه برخاست
«این احمقانه است، این چیزی بدتر از احمقانه است، این فقط بزرگ‌نمایی در بازاریابی است.»
احتمال آنکه کاری را که انجام می‌دهید دیگران ببینند نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه بودن آن کار.
املی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر، نه ثروتمند، نه زشت و نه زیبا بلکه معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی‌اش آرام و کسالت‌بار از کنارش می‌گذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. املی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم می‌کند تا اینکه اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی املی را دچار دگرگونی می‌کند: مرگ پرنسس دیانا.
نظرهای دیویی در اوایل قرن بیستم از پذیرش عامه برخوردار بود اما توسط متخصصان پزشکی پذیرفته نشد. در ۱۹۱۰، مجله پزشکی بریتانیا با اشاره به اشتباهات پزشکی مطرح شده در کتاب طرح بدون صبحانه و روزه‌درمانی، دیویی را «نویسنده‌ای غیر دقیق و کم‌ملاحظه» توصیف کرد.این مجله نتیجه گرفت که نظر وی در مورد این که روزه‌داری نوش‌داروی بیماری‌ها است با شواهد مستدل پشتیبانی نمی‌شود و «یک توهم احمقانه» است. پزشکی به نام ویلیام تیبلز نوشت که روزه‌داری متعادل، مفید است اما باید تحت نظارتِ پزشکیِ مناسب انجام شود. وی خاطرنشان کرد که دیویی اصول روزه‌داری را به یک «افراط غیر منطقی» رسانده‌است.
هارت بعدها در سال ۱۹۱۱، از خوشحالی خود در آن دوران نوشت؛ زمانی که آزادانه می‌توانست به عنوان یک پسر حاضر شود و با اسباب‌ بازی های پسرانه‌ای که پدربزرگش برای او ساخته بود بازی کند. والدین و پدربزرگ و مادربزرگ هارت تا حد زیادی این بیان جنسیت را پذیرفتند و از او حمایت می‌کردند، اگرچه مادرش «آرزوی پسر بودن» او را «احمقانه» توصیف کرد. در اعلامیه‌های ترحیم پدربزرگ و مادربزرگ هارت در سال های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۴، از او به عنوان یک نوه مذکر یاد شده است.