اشاعره
معنی کلمه اشاعره در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اشاعره در دانشنامه آزاد فارسی
(یا: اشعریه؛ اشعریان) یکی از مهم ترین و دیرپاترین مکاتبِ کلامی اهل سنّت، منسوب به ابوالحسن اشعری. ابوالحسن اشعری خود در آغاز به مکتب فکری معتزله گرایش داشت، اما بهانه ای که باعث جدایی و کناره گیری ابوالحسن اشعری از معتزله و ابوعلی جُبّایی استاد معتزلی او شد، مناظره ای بود که میان او با استادش درخصوص سرنوشت برادر مؤمن، کافر و نابالغ در روز قیامت اتفاق افتاد و سرانجام ابوالحسن به سبب مسائل پیچیده ای چون صفات پروردگار، جبر و اختیار و رابطۀ آن با مسئلۀ علم و قدرت و ارادۀ الهی، قِدم قرآن، و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت، از معتزلیان روی گرداند و در آغاز قرن ۴ق خود بانیِ مکتبِ کلامی جدید شد که به نام خود او معروف است. ابوالحسن اشعری در برابر دو جریان معتزله و اهل حدیث قرار داشت؛ جریان نخست، عقل را یگانه ابزار شناخت می دانستند و جریان دوم، شیوۀ عقل ستیزی در پیش گرفتند و به تفسیر قشری و ظاهری آیات قرآن پرداختند. ابوالحسن اشعری می کوشید تا راهی متمایز از این دو را برگزیند. با افول معتزله رفته رفته اشاعره در میان عامۀ اهل سنت، به ویژه شافعیان، مقبولیت یافتند. اما در این میان با مخالفت برخی فرق اسلامی نظیر حنابله و ماتُریدیه روبه رو بودند. آل بویه نیز با تمایلات شیعی در دفعِ آنان می کوشیدند، اما با برآمدن سلاجقه و سقوط شیعیان و معتزلیان در بغداد و خراسان، اشعریه رواج بیشتری یافت و علی رغم مخالفت حنبلیانی چون ابن تیمیه، تا اواخر قرن ۹ق نفوذِ قدرتمند خود را در میان اهل سنّت حفظ کرد تا آن جا که در آثار بسیاری از علمای اهل سنّت،حتی در زمان حاضر، ردّ پای تفکر اشعری را می توان یافت.هر چند بسیاری از متکلمان بعدی دراین تفکر تجدید نظر کردند ودر آن تغییراتی دادند. اشعریان در بحث اصول و فروعِ دینی عنصر عقل را چندان بها نمی دهند و تعیین حسن و قبح را با شرع می دانند و برخلاف معتزله و شیعه به حسن و قبح عقلی اعتقاد ندارند. آنان را عقیده برآن است که «خوب» چیزی است که خداوند به آن امر فرموده و«بد»آن است که خداوند از آن نهی کرده است. حال آن که به اعتقاد شیعه و معتزله، مفاهیم «خوب» و «بد» مستقل از فرمان خداوند وجود دارند و با عقل می توان فی الجمله آن ها را درک کرد. خداوند به انجام امور خوب امر می کند و از انجام امور بد نهی می نماید همچنان که در قرآن فرموده است اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بالعدلِ والاحسان (نحل، ۹۰) خداوند به عدالت ونیکی امر می کند. عقل گریزی در نزد اشاعره سبب شده است که نوعی قشری گری و تحجر بر افکار آنان سایه افکند. اشاعره تمایل به جبر دارند امّا چون جبریِ مطلق نیستند، به نوعی اختیار به نام «کسب» معتقدند. مکتب کلامی اشعری می کوشید تا پا از دایرۀ ظواهر قرآن و روایات بیرون ننهد. متکلمان و علمای بزرگ اشعری، چون امام الحرمین جوینی، غزالی، امام فخر رازی، قاضی عضدالدین ایجی، میر سید شریف جرجانی ودیگران اگرچه در اصول و مبادی با ابوالحسن اشعری هم نظر بودند، اما در بسیاری عقاید هم با وی اختلافِ رأی داشتند.
معنی کلمه اشاعره در دانشنامه اسلامی
ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری _ یکی از صحابه ی پیامبر(ص) و حَکَم سپاه حضرت علی(ع) در جنگ صفین _ میباشد. وی در سال ۲۶۰هجری در بصره متولد شده و در سال ۳۲۴هجری در بغداد درگذشت. اشعری تا چهل سالگی تحت تعلیم ابوعلی جبائی اصول و مبانی اعتزال را فراگرفته و معتقد به اندیشه های معتزله بود. وی در سال ۳۰۰هجری از اندیشه ی معتزله اعلام برائت کرده و مکتب خود را پایه گذاری کرد.
← علت جدائی اشعری از معتزله
اشعری مکتبش را زمانی پایه گذاری کرد که معتزله گرفتار نوعی رکود شده بود، و خلفای عباسی و حکام، آنان را طرد کرده بودند. همچنین پایگاه توده ای محکم و استواری نداشتند و مردم به آنها با سوء ظن و تردید مینگرستند. چرا که در افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و نزدیکی به مفاهیم نظری و کاملا ذهنی فلسفه ی یونان مشهود و محسوس بود.
ابوالحسن اشعری با دوری از دیدگاه عقل گرایانه و افراطی معتزله درصدد برآمد تا با تمسک به آموزه های دینی، صرفا عقل را در دفاع از آنها به کار گیرد و جنبه ی مقبولتری به آنها بدهد.
آثار اشعری
آثار و تالیفات بسیاری برای اشعری نسبت داده شده است. ابن عساکر در کتاب "تبین کذب المفتری" شماری از آنها را نام برده است. مهمترین آثار به جای مانده از اشعری عبارتند از ۱- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین ۲- الابانه عن اصول الدیانه ۳- استحسان الخوض فی علم الکلام ۴- اللمع
شخصیتهای برجسته این تفکر
...
[ویکی شیعه] اَشاعِره ، از گروههای کلامی اهل سنت که پیرو مکتب کلامی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (۲۶۰-۳۲۴ه.ق) است. او که خود ابتدا معتزلی بود در جستجوی راهی معتدل در میان عقلگرایی افراطی معتزله و خردگریزی اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایی کار ابوالحسن اشعری پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعی تبیین عقلی برای آنها بود. هرچند نتوانست اشکالات اساسی دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایی را رفع کند.
در زمان حاضر اکثریت اهل سنت در مسائل کلامی، پیرو مکتب اشعری هستند. از برجسته ترین عالمان اشعری می توان از قاضی ابوبکر باقلانی، عبدالقاهر بغدادی، امام الحرمین جوینی، ابوحامد غزالی، فخر رازی، عضد الدین ایجی و سعد الدین تفتازانی نام برد و مهمترین کتابهای آنان عبارتند از: الشامل فی اصول الدین جوینی، شرح المواقف سید شریف جرجانی، شرح المقاصد و شرح العقاید النسفیه تفتازانی، تفسیر کبیر فخر رازی.
اصول مهم اعتقادی اشاعره عبارتند از: زائد بودن صفات بر ذات خداوند؛ عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه امور از جمله در افعال انسان؛ انسان آفریننده عمل خود نیست، بلکه اکتساب کننده آن است؛ حسن و قبح افعال، ذاتی نیست بلکه شرعی است؛ خداوند در قیامت با چشم دیده میشود؛ کلام خدا قدیم است؛ پذیرش اوصاف خبری خداوند بدون تشبیه خدا به مخلوقات و تعیین کیفیت آنها.
[ویکی اهل البیت] مکتب کلامی اشاعره، یکی از مذاهب کلامی اهل سنت است که در کتب تاریخ و فرق و مذاهب از آن با اسامی دیگری چون اشعریه، اهل تحقیق، مذهب اوسط و صفاتیه یاد می شود. این مکتب توسط ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بنیانگذاری شد.
اشاعره آموزه های معتزلی و اهل حدیث (دو مکتب کلامی دیگر از اهل سنت) را به طور توأم نفی می کردند و با رد نقش اکتشافی عقل و پذیرش نقش دفاعی آن، حجتی نسبی برای عقل قائل شدند.
ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری - یکی از صحابه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و حَکَم سپاه حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین - می باشد. وی در سال 260 هجری در بصره متولد شده و در سال 324 هجری در بغداد درگذشت. اشعری تا چهل سالگی تحت تعلیم ابوعلی جبائی اصول و مبانی اعتزال را فراگرفته و معتقد به اندیشه های معتزله بود. وی در سال 300 هجری از اندیشه ی معتزله اعلام برائت کرده و مکتب خود را پایه گذاری کرد.
این که چرا اشعری از اندیشه ی معتزله برگشت خود پرسشی است که در منابع مختلف به آن پرداخته اند. رویای اشعری، مناظره های او با جبائی، و به گفته ی ابن خلدون اختلاف او با معتزله در موضوع خلق قرآن از جمله ی این علل است.
اشعری مکتبش را زمانی پایه گذاری کرد که معتزله گرفتار نوعی رکود شده بود و خلفای عباسی و حکام آنان را طرد کرده بودند. همچنین پایگاه توده ای محکم و استواری نداشتند و مردم به آنها با سوءظن و تردید می نگرستند. چرا که در افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و نزدیکی به مفاهیم نظری و کاملا ذهنی فلسفه یونان مشهود و محسوس بود.
ابوالحسن اشعری با دوری از دیدگاه عقل گرایانه و افراطی معتزله درصدد برآمد تا با تمسک به آموزهای دینی، صرفاً عقل را در دفاع از آنها بکار گیرد و جنبه ی مقبولتری به آنها بدهد.
آثار و تالیفات بسیاری برای اشعری نسبت داده شده است. ابن عساکر در کتاب "تبین کذب المفتری" شماری از آنها را نام برده است. مهم ترین آثار به جای مانده از اشعری عبارتند از:
معنی کلمه اشاعره در ویکی واژه
مجیز گو، ثناگو.
جملاتی از کاربرد کلمه اشاعره
هر گاه گفته شود اهل سنت، مقصود اشاعره و ماتریدیهاست.
اشاعره که در بسیاری زمینهها با اهل حدیث همرای بودند، دیدگاههای گوناگونی در باره ی نظام دارند. ابوالحسن اشعری، بنیادگذار مکتب اشاعره، با این که بسیاری از آرای او را در ذیل مقالات کتابمقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین آورده است، هرگز نظّام را تکفیر و تفسیق نکرد.
اشاعره اما پس از آن که دلایلی نادرست را در کنار هم نهادند، آنها را دلایلی قاطع بر ابطال وجود زشت و زیبای عقلی برشمرده اند.
مناظرات مفید با قاضی عبدالجبار رئیس فرقه معتزله بغداد و قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشاعره معروف بود.
سید محسن حقشناس در تشریح دیدگاه سیف الدین آمدی دربارهٔ نبوت میگوید: «آمدی به تبع اشاعره قائل به فاعلیت انحصاری خداوند و نظریه کسب هستند لذا معجزه را از افعال خداوند متعال میدانند و معتقدند فاعل و مؤثری غیر از خداوند متعال نیست وگرنه در توحید افعالی خدشه وارد میشود.» همچنین دربارهٔ حجیت نبوت میگوید: «سیف الدین آمدی این دلالت را نه عقلی و نه نقلی میداند بلکه دلالت معجزه بر نبوت را از باب عادة الله میداند.»
دینانی، فیلسوفی است که آرای منحصر به خود و شناخت و تسلط ویژهای در فلسفه شرق و غرب دارد، اما از پنجره یک فیلسوف اسلامی به جهان نگاه میکند. او نوع چینش فلاسفه غرب و شرق را نه به جغرافیای زمین یا نوع دین میداند، بلکه آنها را در نهایت به دو دسته اشاعره و معتزله تقسیم میکند. هرچند به عنوان یک فیلسوف اسلامی، آرای او بسیار متأثر از ابن سینا، ملاصدرا و سهروردی است اما نظریات شخصی بسیاری به فلسفه اضافه نمودهاست.
پس از سالها کشمکش میان دو مذهب اهل حدیث و معتزله، در نهایت دو نفر به اندیشهٔ ساخت مکتبی میانهٔ این دو افتادند که اولی ابوالحسن اشعری (۲۶۰–۳۲۴ یا ۳۳۰ هجری) بود که مکتب اشاعره را در عراق و شام بنیان نهاد و دومی ابومنصور ماتریدی (۲۵۰–۲۴۸ یا ۳۳۳ هجری قمری) که در ماترید از نواحی سمرقند در ماوراءالنهر با انجام اصلاحاتی در مذهب تسنن، مذهب ماتریدی را بنیان نهاد. در علم کلام از ابوالحسن اشعری و ابومنصور ماتریدی به عنوان شیخین یاد میشود.
پیروان مذهب ماتریدیه در بیشتر اصول با اشاعره همراستا هستند؛ اگرچه در فقه بیشترشان از مذهب حنفی پیروی میکنند، در حالی که اشاعره بیشتر از مذهب شافعی پیروی میکنند.
وی در ادامه راه خود به همراه نزدیکانش به تلسمان، وجدات، صاء و سرانجام به فاس رفتند. ابن تومرت در این شهر به مسئولیت شرعی خویش ادامه داد. علم و دین را آموزش میداد و مردم را از معاصی و مناهی بر حذر میکرد. بیشتر آنچه مردم را بدان دعوت میکرد، از مبانی اعتقادی اشعریه سرچشمه میگرفت. در آن زمان اهل مغرب از شیوههای نظری اشاعره دوری میجستند یا هر کس که به راهی جز راه آنان میرفت، دشمنی میورزیدند.
قرآن، حدیث (به خصوص آن دسته از احادیثی که در صحاح سته ذکر آنان رفته) و اجماع، پایههای فقه سنی را تشکیل میدهند. تسنن مجموعهای از مذاهب سنی است که به مرور زمان، میانشان اختلافاتی پدید آمدهاست. اشاعره و ماتریدی مهمترین مکاتب کلامی، و حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مذاهب چهارگانه فقهی را تشکیل میدهند.
اما اگر دقت نظری وی را بود، داند چگونه حرکت کند و چسان حیله ورزد تا به هنگام حکم تاس غلبه بر خصم تواند و این همان دیدگاه اشاعره نیز هست.
آری هرگز دیده ای که محرم اسرار سلطان در مقام افشای اسرار او برآید و در کوچه و بازار به آنچه میان او و سلطان گذشته زبان گشاید؟ و اگر اظهار اسرار روا بودی محرم اسرار حضرت آفریدگار یعنی رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم نهی از افشاء سر و راز نکردی و حیدر کرار علیه السلام را مخصوص به بعضی اسرار نفرمودی و نگفتی: «لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا» یعنی «هرگاه بدانید آنچه را من می دانم هر آینه کم خواهید خندید و بسیار گریه خواهید کرد» بلکه آنچه را می دانست نمی گفت تا کم بخندند و بسیار بگریند علاوه بر این آنکه این اسرار معانی چند هستند که الفاظ ناسوتیه و حروف صوتیه طاقت تحمل آنها را ندارند و نمی توان به این قالب درآورد، پس با کسی می توان گفت که با زبان ملکوتی آشنا باشد و «ابو حامد غزالی» در این مقام، کلامی ذکر کرده و نسبت به بعضی از عرفا داده و خلاصه آن تقویت طریقه «اشاعره»، و استناد جمیع اشیاء و افعال و احوال به مبادی عالیه و اثبات مذهب «مجبره» است و والد ماجد حقیر قدس سره در «جامع السعادات» آن را نقل کرده اند و در آخر آن اشاره فرموده اند که این کلام و امثال آن ناقص و قاصر، و ثبوت نوع اختیاری از برای انسان در افعال و حرکات خود بدیهی و ظاهر است همچنان که ضروری شریعت مقدسه و نص آیات و اخبار کثیره است. و اولی [و اولویت]، اعراض و سکوت از امثال این کلمات و متابعت طریقه شرع مستطاب است و چون چندان فایده ای بر نقل آن مترتب نبود بلکه ذکر آن موجب شبهات فاسده از برای کسانی که در فهم رد آن قاصرند می شد در این کتاب متعرض آن نشدیم.
دیگری خصم جان، اشاعره را به از ایشان نهد، اباغره را