آتش افروزی

معنی کلمه آتش افروزی در لغت نامه دهخدا

( آتش افروزی ) آتش افروزی. [ ت َ اَ ] ( حامص مرکب ) فعل آتش افروز.

معنی کلمه آتش افروزی در فرهنگ معین

( آتش افروزی ) ( ~. اَ ) (حامص . ) کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب .

معنی کلمه آتش افروزی در فرهنگ عمید

( آتش افروزی ) ۱. آتش افروختن، آتش روشن کردن.
۲. [مجاز] دوبه هم زنی، فتنه انگیزی.

معنی کلمه آتش افروزی در فرهنگ فارسی

( آتش افروزی ) ۱- بر افروختن آتش ( مخصوصا آتش جشنهایی مانند سده چهارشنبه سوری ). ۲ - عمل آتش افروز شغل آتش افروز . ۳ - فتنهانگیزی .
فعل آتش افروز

معنی کلمه آتش افروزی در ویکی واژه

آتش‌افروزی
روشن کردن آتش، آتش افروختن.
(مجاز): فتنه‌انگیزی، کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب.

جملاتی از کاربرد کلمه آتش افروزی

ای آتش عشق یار دلسوزی کن وی باد هواش آتش افروزی کن
ز عشق جنگجوی آتش افروزی بود ما را درون کانون خیال آزر نفس زوبین زبان خنجر
سیاهی‌کی ز دست زرشماران می‌رود بیدل به هر جا آتش افروزی اثر می‌ماند از دودش
در ۱۳ مه ۱۹۶۹ مالزی شاهد یک حادثه ناشی از ناآرامی داخلی بود که بیشتر تصور می‌شود در اثر عدم توازن اجتماعی- اقتصادی در کشور در کنار خطوط نژادی بوده باشد، اگرچه با نگاهی به گذشته آن می‌تواند بیشتر دراثر آتش افروزیهای سیاسی در هردو حزب حاکم و مخالف بوده باشد، چرا که این ناآرامی تنها در نواحی داخل و اطراف پایتخت رخ داد و باقی نواحی کشور در آرامش قرار داشت. این حادثه سبب شد تا دولت سیاست جدید اقتصادی مالزی|سیاست جدید اقتصادی را با رویکردی دو شعبه‌ای نسبت به نابرابریهای نژادی و اقتصادی و محو فقر از کشور اتخاذ نماید.
ز نفسم گر خطا آمد ولی از بیم کارم بود ز افغان آتش افروزی ز مژگان اشک غلطانی
ز تاب خشم رخ افروختی و آتش زدی در من معاذالله اگر بار دگر این آتش افروزی
من زیمن اقبالش چون شدم بمیخانه دیدم آتش افروزی دلفریب و فرزانه
آتش افروزی و عاشق سوزیست مقتضای خوی مادرزای حسن