باکانه
جملاتی از کاربرد کلمه باکانه
سر مکنون دل او ما بدیم نعرهٔ بی باکانه زد افشا شدیم
حباب آسا به باد بی نیازی می دهد سر را درین دریا سبک عقلی که بیباکانه می خندد
خویش را چون موج بی باکانه بر دریا زدیم می توان تا چند همچون گرد بر ساحل نشست؟
در بورنهولم، در تاریخ ۳۰ مه ۱۵۶۳، ناوگان دانمارکی بر نیروی دریایی سوئد آتش گشود. نبردی که آغاز شد با شکست دانمارک به پایان رسید. فرستادگان پادشاهی آلمان به مذاکره صلح فرستاده شدند، اما سوئد در محل ملاقات که روستوک بود، حاضر نشد. در تاریخ ۱۳ اوت ۱۵۶۳، در استکهلم توسط فرستادگان دانمارک و لوبک، اعلام جنگ شد. اینگونه جنگ هفت ساله شمالی با یورشی سخت در خشکی و دریا آغاز گردید. اریک بی باکانه به جنگ ادامه داد تا دیوانگیش در سال ۱۵۶۷ جنگ سوئد را متوقف کرد. او در سال ۱۵۶۸ برکنار شد و جان به جایش نشست که برای صلح تلاش کرد و در نهایت با پیمان استتین در سال ۱۵۷۰ موفق به برقراری صلح گردید.
یکی از افسران ایرانی به نام ستوان یکم نورالله کثیری نقشهبردار لشکر تبریز، برای اثبات این که شاخهای که به سود ایران بود عمیقتر و بنابرین شاخهٔ عمده است با اسب خود بیباکانه به آب زد. وی و اسبش در زیر امواج ناپدید شدند ولی یکی از مرزبانان ایرانی به نام صمد مدداقلی توانست افسر ایرانی را نجات دهد. اعضای هیئت روس با دیدن این صحنه، مالکیت ایران بر جزیرهٔ ۱۳۰ در این شاخه از رود را پذیرفتند. جزیرهٔ ۱۳۰ بعداً با تصویب مقامات عالی ایران جزیرهٔ کثیری نام گرفت و به ستوان یکم نورالله کثیری پاداش و نشان افتخار دادهشد. در دوران جنگ سرد، برخی از ایرانیان کمونیست از طریق این رود به اتحاد جماهیر شوروی فرار کردند.
به هر جانب سمند جلوه بیباکانه میتازی نمیترسی که تا دیدن نگاهی در کمین باشد؟
تیر بی باکانه خود را بر صف دشمن زند آری از امداد پیران کارها سازد جوان
کرد پیدا این زمان نام خدا تمکینکی ورنه وضعش پیش ازین بسیار بیباکانه بود
روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف
با توجه به تاکتیکهای اشلیفن، ژنرال والتر بیدل اسمیت، رئیس ستاد ژنرال دوایت آیزنهاور، فرمانده عالی نیروهای اعزامی آمریکایی در جنگ جهانی دوم، فاش کرد که ژنرال آیزنهاور و بسیاری از افسران جوانی که محصول آکادمی وی بودند، «همگی ملهم از ایدههای وی در مورد مانورهای وسیع و بی باکانه اش برای کسب پیروزی قاطع بودند.»
بس که بی باکانه در آغوش گیرد شمع را گرم جانبازی کند پروانه من خلق را
بیا بر لاله پا کوبیم و بیباکانه می نوشیم که عاشق را بحل کردند خون پارساییها
تصدی سمت نخستوزیری یونان تحت حکومت «جونتا» از سوی مارکزینیس بسیار بحثبرانگیز بودهاست. برخی تلاش بیباکانه، آرمانخواهانه و کاملاً ناموفق او را در سال ۱۹۷۳ برای بازگرداندن آرام و بدون خونریزی نظام پارلمانی ستایش میکنند. دیگران معتقدند که مارکزینیس تمام اعتبار خود به عنوان یک سیاستمدار را با پذیرفتن منصب سیاسی در دولت دیکتاتوری چون گئورگیوس پاپادوپولوس از دست داده است. با این حال، مارکزینیس به علت اصلاحات اقتصادی موفقش در دههٔ ۱۹۵۰ و آثار تاریخی فراوانش از جمله مجموعهٔ چند جلدی «تاریخ سیاسی یونان مدرن» از شهرتی جهانی برخوردار است.
چه در طول امل از حرص بی باکانه آویزی؟ به این زلف پریشان هر نفس چون شانه آویزی