بازپرس. [ پ ُ ] ( اِمص مرکب ) پرسش کن. تحقیق نمای. ( آنندراج ). پرسش کننده. سؤال کننده. || پرسش مکررو سؤال مکرر. ( ناظم الاطباء ). بازپرسی : که بر من از فلک امسال ظلمها رفته است که هم فلک خجل آید ببازپرس جواب.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 53 ). || بجای مستنطق برگزیده شده است. ( واژه های نوفرهنگستان ایران ). || مؤاخذه. گرفت و گیر. - روز بازپرس ؛ بمعنی روز پرسش. ( آنندراج ). روز قیامت. || یادداشت. ( ناظم الاطباء ). || تحقیق و تنقیح و استفسار بدقت و غور تمام. ( آنندراج ). تفحص. || ملاحظه مکرر. || امتحان. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه بازپرس در فرهنگ معین
(پُ ) ( اِ. ) دادرسی که کارش پرسش از متهم ، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررسی دربارة چگونگی واقع شدن یک جرم ، پیشگیری از فرار متهم و از میان رفتن آثار جرم است ، مستنطق .
معنی کلمه بازپرس در فرهنگ عمید
۱. پرسش کننده، مستنطق. ۲. (حقوق ) کارمند شهربانی یا دادگستری که از متهم پرسش می کند.
معنی کلمه بازپرس در فرهنگ فارسی
پرسش کننده، کارمند شهربانی یا دادگستری ( اسم ) ۱ - کسی که چیزی را پرسش کند پرسش کننده . ۲ - کارمند دادگستری یا شهربانی که برای کشف جرایم و بزه ها از متهم پرسشهایی کند مستنطق . یا روز بازپرس . روز پرسش روز قیامت .
معنی کلمه بازپرس در دانشنامه آزاد فارسی
بازپُرس شخص عهده دار مقام بازپرسی در دادسرا که عهده دار استنطاق از متهم دربارۀ موضوع اتهام او، و نیز تحقیقات مقدماتی برای کشف جرم، نحوۀ وقوع جرم و ادلۀ آن، مانند تحقیق از شهود یا مطلعین در کلیۀ جرائم است. بازپرس را قبلاً مستنطق می گفتند. بازپرس، زیر نظر و با تعلیمات دادستان انجام وظیفه می کند و حق دارد برای جلوگیری از فرار یا اختفای متهم دستور بازداشت او را صادر کند یا از او تأمین بگیرد، مانند وثیقه یا کفالت. بازپرس هنگامی اقدام به تحقیقات و بازپرسی می کند که قانوناً حق داشته باشد، مانند ارجاع و دستور دادستان، اعلام جرم در صورتی که به دادستان دسترسی نباشد، و نیز در جرائم مشهود که خود او شاهد آن بوده است (بند الف، د، ه از مادۀ ۳ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب و اصلاحات بعدی ۲۸/۷/۱۳۸۱). پس از پایان تحقیقات، بازپرس آخرین دفاع متهم را اخذ می کند و سپس گزارش تحقیقات را همراه با نظریۀ خود به دادستان تسلیم می کند. اگر عقیده بر مجرمیت متهم داشته باشد و دادستان هم بپذیرد، کیفرخواست صادر می شود و پرونده به دادگاه تسلیم می گردد. چنانچه عقیده بر منع یا موقوفی تعقیب داشته باشد، و دادستان هم موافقت کند، قرار منع یا موقوفی تعقیب صادر می شود.
معنی کلمه بازپرس در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بازپرس (مستنطق)، دارنده یکی از مناصب قضایی به نام «بازپرسی» که از نظر تشکیلاتی در سازمان «دادسرای عمومی» جای دارد.
بازپرس برای کشف جرم، تعقیب مجرمان، تفتیش منازل، معاینه محل، تحصیل آلات و ادوات جرم، احضار متهم و بازجویی از او، احضار افراد مطّلع از وقوع جرم و نیز شهود و استفسار از آنان اقداماتی انجام می دهد و به این وسیله به دادرس در کشف حقیقت، که صدور حکم براساس آن است، کمک می کند. دادسرا یا اداره مدّعیان عمومی، که تا قبل از ۱۳۱۸ ش «پارکه» خوانده می شد، در پی تصویب قانون «اصول محاکمات جزایی» در ۱۳۳۰ (۱۲۹۰ ش)، با اقتباس از حقوق فرانسه، در ایران تأسیس شد. بنابر آن قانون، که با اقدام حسن پیرنیا مشیرالدوله، وزیر عدلیه وقت، و با همکاری گروهی از قضات و فقها تدوین شد، این اداره سه شعبه داشت: شعبه محکمه بدایت، شعبه محکمه استیناف و شعبه دیوان عالی تمیز؛ امّا مستنطقان (بازپرسان) تنها عضو پارکه بدایت (دادسرای شهرستان) بودند و در دادگاههای استیناف و در دیوان عالی تمیز بازپرس وجود نداشت. غیر از دادسراها در دادگاههای اختصاصی، مانند دیوان کیفر، هم دادسرا و هم بازپرس وجود داشت. با تصویب قانون «تشکیل دادگاههای عمومی» در ۱۳۵۸ ش و تصویب قانون «اصلاح موادّی از قانون آیین دادرسی کیفری (ق. آ. د. ک.)» در ۱۳۶۱ ش، اوّلاً دادسرای محکمه استیناف منحل شد؛ ثانیاً دادسرای شهرستان به «دادسرای عمومی» تغییر نام داد. همچنین، پس از انقلاب، دادسراهای اختصاصی، مانند دادسرای نظامی و انقلاب با صلاحیتهای ویژه تشکیل شد. در این دادسراها نیز عدّه ای دادیار و بازپرس همراه دادستان ادای وظیفه می کنند. ← مصونیت شغلی بازپرس نهاد بازپرسی را در حقوق اسلام از دو دیدگاه ماهوی و صوری می توان بررسی کرد. در بررسی ماهوی، وظایف و اختیارات اصلی بازپرس، مانند جمع آوری دلایل، منحصر نبودن ادلّه به موارد خاص، نحوه رسیدگی، تجدیدنظرپذیری قرارهای نهایی از نظر موازین فقه و قضای اسلامی بررسی می شود. در بررسی صوری، تحقیق می شود که در تاریخ قضایی جهان اسلام آیا سازمانی نظیر نهاد بازپرسی یا سازمانی با مسئولیت های مشابه وجود داشته است یا خیر؟ ← مسئله علم قاضی (۱) محمود آخوندی، آیین دادرسی کیفری، (تهران) ۱۳۶۵ ش. (۲) «آیین نامه دادگاهها و دادسراهای انقلاب، مصوّب ۲۷ خرداد ۱۳۵۸»، در ایران، قوانین و احکام، مجموعه کامل قوانین و مقررات جزایی، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، زیرنظر غلامعلی امیری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۳) ایران، قوانین و احکام، آیین و رویه دادرسی کیفری، گردآورنده محمدعلی کشاورز صدر، تهران ۱۳۴۸ ش. (۴) محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران ۱۳۶۴ ش. (۵) محمدعلی فروغی، مجموعه مقالات، تهران ۱۳۵۴ ش. (۶) قانون آیین دادرسی کیفری. (۷) قانون دادرسی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، مصوب ۱۳۶۴. (۸) «قانون لغو مجازات شلاق، مصوب ۶ تیرماه ۱۳۴۴»، در ایران. (۹) قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۷۰. (۱۰) «قانون مربوط به مقررات امور پزشکی و دارویی و مواد خوردنی و آشامیدنی، مصوب ۲۹ خردادماه ۱۳۳۴» در ایران، قوانین و احکام، مجموعه کامل قوانین و مقررات جزایی، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، زیر نظر غلامعلی امیری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۱۱) احمد متین دفتری، آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، (تهران) ۱۳۲۴ ش. (۱۲) محمدعلی هدایتی، آیین دادرسی کیفری، تهران ۱۳۳۲ ش. (۱۳) محمدحسن بن جعفر آشتیانی، کتاب القضاء، قم ۱۳۲۷ ش. (۱۴) ابن ابی الدّم، کتاب ادب القضاء و هوالدَّررُ المنظومات فی الاقضیه والحکُومات، چاپ محمد مصطفی زحیلی، دمشق ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۱۵) ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۶) ابن قیم جوزیّه، الطرق الحکمیه فی السیاسه الشرعیه، بیروت. (۱۷) ابن هشام، سیره رسول الله، چاپ عبدالسلام هارون، بیروت ۱۳۷۴. (۱۸) ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، بیروت. (۱۹) حسن بجنوردی، القواعدالفقهیه، نجف ۱۹۶۹-۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲. (۲۰) محمدجعفر جعفری لنگرودی، دایره المعارف علوم اسلامی قضایی، (تهران) ۱۳۶۳ ش. (۲۱) محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، چاپ عبدالرحیم ربّانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۲۲) حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۵۷ ش. (۲۳) روح الله خمینی، تحریرالوسیله، قم ۱۴۰۶/۱۳۶۵ ش. (۲۴) ابوالقاسم خویی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی: تقریراً لبحث ابوالقاسم الخویی، چاپ میرزاعلی تبریزی غروی، نجف ۱۳۷۸. (۲۵) هاشم رجب زاده، آیین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل الله همدانی، تهران ۱۳۵۵ ش. (۲۶) رشیدالدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰. (۲۷) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهرکلام، تهران ۱۳۵۲ ش. (۵۸) محمدحسین ساکت، نهاد دادرسی در اسلام، مشهد ۱۳۶۵ ش. (۲۹) علی طباطبایی، ریاض المسائل الاحکام بالدلائل، قم ۱۴۰۴. (۳۰) ضیاءالدین عراقی، کتاب القضاء، نجف (۱۳۵۷). (۳۱) حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، چاپ سنگی قم. (۳۲) علی بن ابی طالب علیه السلام، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم. (۳۳) احمدبن فیومی، المصباح المنیر: معجم عربی ـ عربی، بیروت ۱۹۸۷. (۳۴) صمد قضایی، پزشکی قانونی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۳۵) محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱. (۳۶) محمدبن یوسف کندی، کتاب الولده و کتاب القضاه، چاپ رفن گست، بیروت ۱۹۰۸، چاپ افست بغداد. (۳۷) عبدالمنعم ماجد، تاریخ الحضاره الاسلامیه. (۳۸) علی بن حسین محقق کَرَکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد. (۳۹) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ ش. (۴۰) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم. (۴۱) ناصر مکارم شیرازی، القواعدالفقهیه. (۴۲) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم ۱۴۰۸-۱۴۱۱. (۴۳) ابوالقاسم بن محمد حسن میرزای قمی، جامع الشّتات، چاپ سنگی تهران ۱۲۳۴. (۴۴) محمد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ محمود قوجانی، بیروت ۱۹۸۱. (۴۵) احمدبن محمد مهدی نراقی، عوائد الایام، قم ۱۴۰۸. (۴۶) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷. (۴۷) محمدکاظم بن عبدالعظیم یزدی، عروه الوثقی، قم؛
معنی کلمه بازپرس در ویکی واژه
دادرسی که کارش پرسش از متهم، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررسی دربارة چگونگی واقع شدن یک جرم، پیشگیری از فرار متهم و از میان رفتن آثار جرم است، مستنط
جملاتی از کاربرد کلمه بازپرس
اینجا ترا در خاطر آید که تو نیز،در بشریت مقیم شدهای؛ اگر خواهی که بدانی. از ناصرالدین بازپرس. وقت بودی که درآمدی با جماعت محبان؛ و دراین حالت که مرا بودی، وقت بودی که مرا با خود ندادندی؛ مرا از چشم ایشان بپوشانیدندی، درآمدندی، و مرا ندیدندی. و وقت بودی در این مقام یک ماه بماندمی چنانکه هیچکس مرا درنیافتی. باش تا این آیت ترا روی نماید که در حق عیسی گفت: «وَمَا قَتَلوُهُ وما صَلَبُوهُ وَلکِنْ شُبِّهَلَهُم». این همه به چه یافت؟ بدان یافت که رفعت داده بودند او را. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ» این معنی باشد.
احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران «به ضرب گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط افراد گروه «فدائیان اسلام»، ترور شد.
معمولاً برای آزادسازی مشروط فرد زندانی مبلغی متناسب به میزان اتهام و اهمیت پرونده وی صادر میگردد که این مبلغ و محدودیتهای آزادی فرد را بازپرس پرونده مشخص میکند.
این سوره نخست سرزنش کسانی است که بر یکدیگر تفاخر میکردند. سپس هشداری به مسئله معاد و قیامت و آتش دوزخ، و در پایان هشداری در زمینه بازپرسی از نعمتها میدهد.
اگر شاهد یا مطلع برای عدم حضور خود عذر موجهی نداشته باشد، جلب میشود، اما اگر عذر موجهی داشته باشد و بازپرس آن عذر را بپذیرد، مجدداً، احضار میشود و اگر برای بار دوم حاضر نشود، جلب خواهد شد.
بازپرسی شرط باشد تا بگویم کاین فتوح در فلان مدت ز درگاه فلان آوردهام
در سال ۲۰۰۱، بینگ از میلیاردری به نام کرک کرکوریان به اتهام تعرض به حریم خصوصی شکایت کرد. بینگ مدعی شد که آنتونی پلیکانو، بازپرس خصوصی جنایی محکوم، نخدندان بینگ را از سطل زباله بیرون آورده تا دیانای او را جمعآوری کند. در همان زمان کرکوریان در دعوای حقوقی با همسر قبلیاش لیزا باندر، بازیکن حرفهای سابق تنیس بود؛ مرافعه بر سر مبلغی بود که او باید برای حمایت از فرزندشان میپرداخت. این میلیاردر مشکوک شده بود که نامزد سابق لیزا یعنی بینگ، پدر بیولوژیکی دختر باندر، یعنی کیرا است. پس از آنکه با آزمایش دیانای اثبات شد که بینگ پدر کیرا است، کرکوریان و بینگ مشاجرهشان را در بیرون از دادگاه حلوفصل کردند.
قابل در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در خراسان فعال بود. او پس از پیروزی انقلاب و در ابتدای تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه درآمد اما بعد از یکسال به دلیل اختلافنظر با گردانندگان سپاه استعفا کرد. او در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ بازپرس دادگاه ویژهٔ روحانیت در قم بود اما کار قضائی را پس از دو سال برای همیشه کنار گذاشت. در سال ۱۳۶۳ مسئول عقیدتی سیاسی پایگاه نوژه در همدان بود اما پس از حدود یکسال این کار را هم کنار گذاشت و به حوزه بازگشت.
صدق اسلام و مسلمانی ز مسلم بازپرس تا محقق بر تو این صورت از آن معنی شود
مردی را بنزد منصور خلیفه آوردند که بدگوئی وی کرده بود. منصور از او بازپرسید. مرد به گفتن حجت خویش آغاز کرد.
دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟
این فعال حقوق زنان که قبل از بازداشت بخش حقوق زنان خبرگزاری حقوق بشری خود را راه اندازی کرده بود، نسبت به وضعیت زنان در ایران به تناوب ابراز نگرانی کرده و نسبت به نیاز کشور به فعالان حقوق زنان در عرصه عمل هشدار داده و همچنین در نامهای خواستار عدم دخالت پلیس در امر حجاب اجباری شدهاست. وی در روز جهانی خشونت علیه زنان نیز بیانیهای منتشر کردهاست. او به خاطر تأسیس کمپین تساوی جنسیتی به شعبه ۲ بازپرسی دادسرای امنیت احضار و پروندهای برای وی مفتوح شدهاست.
با وصول درخواست تعقیب مجدد، در صورتی که قرار در دادسرا قطعی شده باشد، دادستان مکلف به اظهارنظر میباشد و در صورتی که دلیل ارائه شده را «جدید» تلقی نماید (احراز کند که در تحقیقات قبلی این دلیل ارائه نشده بود) دستور تعقیب مجدد را صادر و پرونده را جهت انجام تحقیقات مقدماتی به بازپرسی یا دادیاری ارجاع مینماید. در غیر این صورت، درخواست را با دستور اداری، بایگانی مینماید. در فرضی که قرار در دادگاه قطعی شده باشد، دادگاه مکلف به اظهارنظر میباشد و اگر دلیل ارائه شده را «جدید» تلقی نماید، مبادرت به صدور «قرار تجویز تعقیب مجدد» مینماید و پرونده را جهت انجام تحقیقات مقدماتی به دادسرا اعاده مینماید.
پس از سقوط یکاترینبورگ بهدست ارتش سفید ضدکمونیست در ۲۵ ژوئیه، دریاسالار الکساندر کولچاک کمیسیون سوکولوف را برای تحقیق در مورد قتلها در پایان همان ماه، تأسیس کرد. نیکولای سوکولوف، یک بازپرس قانونی برای دادگاه منطقهای اومسک، برای انجام این کار منصوب شد. او در فوریهٔ ۱۹۱۹ با تعدادی از همراهان پیشین رومانوف، بهویژه پیر گیلیارد، الکساندرا تگلوا و سیدنی گیبس مصاحبه کرد.
ایشان را حاضر کردند و حال بازپرسیدند که سبب چه بود که نامه پیشین چنان بود که ترکمانان را بکشتند و بشکستند و دیگر نامه برین جمله که خصمان چیره شدند؟ گفتند:
یکی بازپرسش که باشم به روم چو پیش آید آن گردش روز شوم
در سال ۱۳۰۶ که علیاکبر داور وزیر عدلیه شد و برای پیریزی دادگستری نوین ایران، تشکیلات محاکم را به هم ریخت و قضات تازهای وارد دادگستری کرد، آقاخان به دعوت داور به عدلیه و رفت اولین سمتش بازپرسی دادسرای تهران بود. سپس رئیس محکمه بدایت و مستشار استیناف (تجدیدنظر) شد.
اگر چه صد سال ز بی خودی ها، به خاک راهت فتاده باشم چو بازپرسی حدیث منزل، ز شوق گویم، لبثت یوما
شوم بازپرسم ز پردهسرای بیارند ناکام نامش بجای
امیر دیوان رسالت بدو خواهد سپرد؟ گفتم: «کیست ازو شایستهتر؟ بروزگار امیر شهید، رضی اللّه عنه، وی داشت.» تا حدیث بحدیث خوارزم و قائد ملنجوق رسید و از حالها میبازگفتم، بحکم آنکه در میان آن بودم. گفت: همچنین است که گفتی، و همچنین رفت، امّا یک نکته معلوم تو نیست و آن دانستنی است. گفتم: اگر خداوند بیند، بازنماید که بنده را آن بکار آید- و من میخواستم که این تاریخ بکنم، هر کجا نکتهیی بودی در آن آویختمی - چگونگی حال قائد ملنجوق از وی بازپرسیدم، گفت: