انبساط

معنی کلمه انبساط در لغت نامه دهخدا

انبساط. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) گسترده و پهناور گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انتشار. ( از اقرب الموارد ). گسترده شدن. ( آنندراج ). پهن واشدن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). گشاده شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || گستاخ شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مؤید الفضلاء ). جرأت یافتن و گستاخی کردن و ترک احتشام. ( از اقرب الموارد ). گستاخی کردن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). || دراز و ممتد شدن روز: انبسط النهار؛ دراز و ممتد شد روز. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گشاده روی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || در رفتار آمدن اسب : انبسط الفرس فی سیره ؛ ای دخل. ( از منتهی الارب ). درآمد آن اسب در رفتار. ( ناظم الاطباء ).
انبساط. [ اِم ْ ب ِ] ( از ع ، اِمص ) فراخی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سمت. ( یادداشت مؤلف ). || گستاخی. ( زمخشری ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( تاریخ بیهقی ) :
پادشاها بنده در حضرت برسم عرض داشت
انبساطی می نماید بر امید رحمتت.جمال الدین سلمان ( از آنندراج ).سلطان از قصور ارتفاعات و انکسار معاملات ضجر شد و با وزیر عتاب آغاز نهاد و او را بغرامت آن اتلاف مؤاخذت کرد و او از سر دالّت و انبساط بجواب موحش قیام مینمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 359 ). || خوشی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). شادی و خرمی و فرح و نشاط و تفریح و عیش. ( ناظم الاطباء ). گشادگی خاطر. ( فرهنگ فارسی معین ). خوش طبعی. مسرت. سرور. شادمانی. ( یادداشت مؤلف ) : چون دیدند که سلیمان [ عبدالملک ] را طبع خوش گشت و بساط انبساط گسترانید...( تاریخ بخارا ).
با تو بر روی بساط انبساط
نرد طیبت باخت خادم یک ندب.سوزنی.ملاطفت او واجب می داشتند و طریق انبساط و ملاطفت برقرار. ( جهانگشای جوینی ). یکی از آن میان بطریق انبساط گفتش. ( گلستان ).
چنانکه مشرق و مغرب بهم نپیوندد
میان عالم و جاهل تألفست محال
وگر بحکم قضا صحبت اتفاق افتد
بدانکه هر دو بقید اندرند و سجن و وبال
که آن بعادت خویش انبساط نتواند
وزاین نیاید تقریر علم با جهال.سعدی.- انبساط خاطر؛ گشادگی خاطر. شادی. || گشاده رویی. ( ناظم الاطباء ). خوشرویی. خوش منشی. ( یادداشت مؤلف ). اختلاط. ( مؤید الفضلاء ). || ( اصطلاح تصوف ) بسط. ( فرهنگ فارسی معین ). عبد منبسط؛ کسی است که کلام و تصرفات او بر جریان عادت باشد و بعبارت دیگر کارهای خوب عادت او شده باشد و حشمت و رعب از قلب او زایل شده باشد و آن یا انبساط با خلق است و یا انبساط با حق. همچنین انبساطعبارت است از ارسال سجیت و تحاشی از وحشت حشمت که عبارت از سیر با عادت میباشد. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ). مقابل قبض :

معنی کلمه انبساط در فرهنگ معین

(اِ بِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) باز شدن ، گسترده شدن . ۲ - شاد و خوشرو شدن . ۳ - (اِمص . ) شادمانی .

معنی کلمه انبساط در فرهنگ عمید

۱. باز شدن، گسترده شدن، پهناور شدن.
۲. گشاده رو شدن، گشاده رویی، شادی.
۳. (فیزیک ) افزایش ابعاد جسمی بدون تغییر در خواص آن، معمولاً در اثر افزایش حرارت.

معنی کلمه انبساط در فرهنگ فارسی

بازشدن، گسترده شدن، پهناورشدن، گشاده روشدن ، گشاده رویی، شادی
۱ - ( مصدر ) باز شدن گسترده شدن پهناور گردیدن ممتد شدن . ۲ - گشاده رو شدن . ۳ - ( اسم ) شادی گشادگی خاطر. ۴ - گستاخی بستاخی . ۵ - بسط ۶ - مقدار افزایش طولی و سطحی و حجمی اجسام و مایعات و گازها که در برابر حرارت پیدا می کنند و این افزایش بر حسب نوع شئ و جنس آن و میزان حرارتی که بان میدهند متفاوت است . جمع : انبساطات.

معنی کلمه انبساط در فرهنگستان زبان و ادب

{expansion} [شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] افزایش طول یا سطح یا حجم یک جسم بدون تغییر جِرم آن

معنی کلمه انبساط در دانشنامه آزاد فارسی

انبساط (expansion)
در فیزیک، افزایش اندازۀ جسمی با جرم ثابت. این امر ممکن است بر اثر افزایش دما (انبساط گرمایی۱) یا افزایش فشار داخلی حاصل شود. میزان انبساط واحد حجم، واحد سطح، یا واحد طول به ازای هر درجه افزایش دمای هر ماده را انبساط پذیری۲ یا ضریب انبساط گرمایی آن ماده می نامند.
thermal expansionexpansivity

معنی کلمه انبساط در ویکی واژه

انبساط (جمع انبساط‌ها)
باز شدن، گسترده شدن.
شاد و خوشرو شدن.
شادمانی.
گسترده و پهناور گردیده.
گشاده شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه انبساط

چون زاری و خواری وی بغایت رسد و تذلّل و عجز وی ظاهر گردد. رب العزة تدارک دل وی کند در بسط و انبساط بر دل وی گشاید وقت وی خوش گردد، دلش با مولی پیوسته و سر باطلاع حق آراسته و بزبان شکر میگوید: الهی! محنت من بودی دولت من شدی، اندوه من بودی راحت من شدی، داغ من بودی چراغ من شدی، جراحت من بودی مرهم من شدی.
بآن ستاره روشن، بآن ماه دو هفته، بآن چراغ افروخته، آن گه که از حضرت عیان بازگشت، شخص او مقام قربت دیده، دل او روح مشاهدت یافته، سرّ او بدولت مواصلت رسیده، در خلوت او ادنی بر بساط، انبساط راز شنیده.
نیروی تماس بین اکستنومتر و نمونه باید تا حدامکان کم باشد؛ زیرا ممکن است باعث جوانه زنی نابهنگام ترک در سطح نمونه در نقطه تماس با لبه‌های اکستنسومتر و در نتیجه ایجاد خطا در آزمون شود. طراحی سیستم تعلیق اکستنسومتر باید به گونه‌ای باشد که انبساط شعاعی یا عرضی نمونه در اثر گرما در اندازه‌گیری مقدار کرنش اثر نداشته باشد.
ز وصلت انبساط دل هوس کردم ندانستم که گردد این گره از باز گشتن چشم حیرانی
در طول مدت تکامل جهان چندین مرحله تکاملی را تجربه کرد. در ابتدا جهان به سرعت انبساطی کیهانی را تجربه کرد که شرایط اولیه را همگن کرد. سپس با تشکیل هسته انفجار بزرگ عناصر اولیه جهان آغازین تولید شدند.
وگفت: عبودیت برخاستن ارادت تست در ارادت او و فسخ ارادت و اختیارتست در اختیار او و ترک آرزوهای تست در رضاء او و گفت: انبساط بقول باخداترک ادب است.
این ماده با شروع از ترکیبات پلی استایرن به شکل "مروارید" که حاوی یک عامل منبسط کننده (معمولا پنتان ) است، تولید می شود. پس از انبساط، پرلیت ها در سیلوهای استراحت نگهداری می شوند و بعداً به دستگاه های قالب گیری منتقل می شوند. در داخل دستگاه‌های مذکور گرما اعمال می‌شود تا عامل انبساط‌کننده موجود در پرلیت‌ها گرم شود و همزمان با پلاستیک شدن پلیمر ، حجم آن‌ها افزایش یابد. در طی این فرآیند، مواد با شکل قالب ها سازگار می شود.
از آن من سخن گفتن از انبساط توبی خویش غلطیدن اندر بساط
نقلست که روزی در حالت انبساط کلماتی می‌گفت. به سرش ندا آمد که بوالحسنا نمی‌ترسی از خلق گفت: الهی برادری داشتم او از مرگ همی ترسیدی اما من نترسم. گفت: شب نخستین از منکر و نکیر ترسی گفت: اشتر که چهار دندان شود از آواز جرس نترسد. گفت: از قیامت و صعوبات او ترسی گفت: می‌اندیشم که فردا چون مرا از خاک برآری و خلق را در عرصات حاضر کنی من در آن موقف پیراهن بوالحسنی خود از سر برکشم و در دریای وحدانیت غوطه خورم تا همه واحد بود وبوالحسن نماند موکل خوف و مبشر رجای بر من باز ننشیند.
مختصات زمانی پایان جهان است که در مورد جهانی که تا ابد انبساط یابد، بی‌نهایت است.
وقتی این آلیاژ تا دمای حدودی ۷۲۶ درجه سانتی‌گراد گرم می‌شود، میزان سفتی آن هیچ تغییری نسبت به دمای معمول نمی‌کند. همچنین این فلز انبساط را در دمای مذکور تجربه می‌کند که رفتاری عجیب است. ما پیش از این انبساط فلزها در دمای بالا را در شرایطی مشاهده کرده بودیم که فلز به صورت کامل نرم شده بود.
انبساط حرارتی ۶-۱۰*۲۲/۸ سانتی گراد
لب نشاط شه از انبساط خندان گشت چو کند مدعی از مدعای خود دندان
بسط: در این مرحله با استفاده از یک جایگشت انبساطی ۳۲ بیت به ۴۸ بیت گسترش داده می‌شود.
بانک‌های مرکزی به منظور دستیابی به نرخ بهره ثابت به‌طور مداوم عرضه پول را جابجا می‌کنند. در مقابل برخی از بانک‌های مرکزی بر هدف قرار دادن نرخ تورم تمرکز می‌کنند و اجازه نوسان به نرخ بهره می‌دهند. بانک‌های مرکزی عموماً سعی بر دستیابی به تولید بیشتر دارند بدون اینکه با اجرای سیاست‌های انبساطی موجب مقدار زیادی تورم شوند.
لایه برداری (یا هوازدگی پوست پیاز) به جا گذاشتن تدریجی خاصیت لایه لایه شدن در اثر افزایش و کاهش چرخه ای درجه حرارت لایه‌های سطحی سنگ است. سنگ‌ها گرما را به خوبی هدایت نمی‌کنند، بنابراین هنگامی که در معرض گرمای شدید قرار می‌گیرند، خارجی‌ترین لایه بسیار گرمتر از لایه‌های زیر آن می‌شود و باعث انبساط‌های حرارتی متفاوتی می‌شود. این انبساط‌ها باعث ایجاد تنش برشی زیر سطح می‌شود و به نوبه خود باعث لایه لایه شدن می‌شود. تغییر درجه حرارت شدید، مانند آتش‌سوزی در جنگل، همچنین می‌تواند باعث لایه لایه شدن سنگ‌ها شود. این مکانیسم هوازدگی باعث می‌شود که سطح خارجی سنگ به صورت قطعات نازک ورق یا پوسته ریخته شود، از این رو نام لایه برداری یا هوازدگی پوست پیاز را به آن نسبت می‌دهند.
در شبستان روزگار عزب در ملاقات و انبساط حذور
بخش بسیار زیادی از بدن هشت‌پاها از بافت ماهیچه ای ساخته شده و به عبارت دیگر، فاقد استخوان‌بندی هستند که همین موضوع به آنها اجازه می‌دهد خود را برای مدت‌های طولانی به راحتی انقباض و انبساط نمایند. به دلیل همین ویژگی، هشت‌پا می‌تواند با فشرده نمودن بدن خود، از روزنه‌های کوچک عبور نماید. این ویژگی خاص باعث می‌شود تا حتی گونه‌های بزرگ‌تر نیز توان عبور از روزنه‌هایی به قطر ۲٫۵ سانتیمتر (۱ اینچ) را داشته باشند.
چون بجنبش آید آن بحر کرم انبساطش میفزاید دمبدم
هرگز نگشت طبع کریم تو منقبض ورچه بمجلس تو بسی کردن انبساط