آلفته

معنی کلمه آلفته در لغت نامه دهخدا

( آلفته ) آلفته. [ ل ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف / نف ) آشفته. پریشان. شوریده. مشوّش. || درویش. بی نوا .

معنی کلمه آلفته در فرهنگ معین

( آلفته ) (لُ تِ ) (ص مف . ) آشفته ، پریشان .

معنی کلمه آلفته در فرهنگ عمید

( آلفته ) آشفته، شوریده، پریشان.

معنی کلمه آلفته در فرهنگ فارسی

( آلفته ) ( اسم ) آشفته پریشان .

معنی کلمه آلفته در ویکی واژه

دارای شور و هیجان. آشفته، پریشان. آلفتن. الفت پیران آشفته را با جوانان آلفته بعینها صحبت سنگ و سبوست.‌«قائم‌مقام‌فراهانی»

جملاتی از کاربرد کلمه آلفته

خار و خسته، زار و شکسته، مایه در باخته، کیسه پرداخته، دل درد آلود، دیده خون پالود، هوش پریده، گوش بریده، آلفته دیدار، آشفته دستار، بی توش و تاب، بی هوش و خواب، پای از پویه فتاده، جان بر لب ستاده، خانه بر پشت، خایه در مشت، پرکنده پراکنده، پشیمان پریشان، پای از پیش، چشم از پی، لنگ لنگان ریگ هامون به پی سود و چون روی خانه نداشت رای ری کرد. از گرد راه داوری به دربار پادشاهی برد و از ناله چرخ آویز و اشک زمین پیما لرزه در ماه تا ماهی افکند، رهی را از این راز آگهی افتاد، خانه و خون آن دیو پیشه دیوانه اندیشه را سر در تباهی دیدم و اختر زندگانی آن تیره روز را روشن روشن رو در سیاهی.
یکی سال‌، فالیز لر شد خراب که آلفته آن را نداد ایچ آب
ازین حال آلفته بی‌تاب شد ز تاب حرارت دلش آب شد
گفتم این شوخی و آئین ظرافت بگزار گفت خوش باش که معشوق تو آلفته بود
چوخسرو بایدت آلفته گشتن که می‌باید درم را سفته گشتن
مخدوم بنده. مولای من: رقعه خط شریف را زیارت کردم. مرا بسیر صفا و گل گشت باغ و صحرا دعوت فرموده بودید؛ جزای خیر بادت. لطف فرمودی، کرم کردی؛ ولیکن: الفت پیران اشفته را با جوانان آلفته بعینها صحبت سنگ و سبو است و حکایت بلبل و زاغ و دیوار باغ.
که‌آلفته را هست‌غیرت‌بسی ندارد چو آلفته غیرت کسی
بدش‌، بختیاری‌وش‌، آلفته‌نام وز آلفتگی بخت یارش مدام
می کشید و رام شد از سرکشی آرام شد نیمه شب آشفته و وقت سحر آلفته بود
خود این‌ سرزنش کار آلفته‌ ساخت مر او را بهٔکبار آشفته ساخت