استهلاک
معنی کلمه استهلاک در فرهنگ معین
معنی کلمه استهلاک در فرهنگ عمید
۲. (بانکداری ) پرداخت کردن وام به صورت تدریجی و قسط های معیّن.
۳. [قدیمی] از بین رفتن، مردن.
معنی کلمه استهلاک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه استهلاک در دانشنامه عمومی
استهلاک، نوعی کاهش بهاست که حتی در صورت نگهداریِ مناسب کالا و استفادهٔ صحیح از آن، رخ خواهد داد. به عنوان مثال، هنگام استفاده از یک چکش، در اثر ضربات مکرری که در طول زمان بر آن وارد می شود، سرِ چکش دچار «تنش» شده و تدریجاً موجب فرسایش آن می شود، حتی اگر از آن، به درستی استفاده شود. در عین حال، با یک استفاده صحیح و نگهداری و تعمیرات به موقع، انتظار هم نمی رود که چکش در اثر این استهلاک، از کار بیفتد.
پدیدهٔ استهلاک، بازتابی از قانون دوم ترمودینامیک است که به موجبِ آن، اشیاء به مرور زمان، از کارایی و شکلِ طبیعی خود فاصله می گیرند؛ مگر آنکه با صرف انرژی، یک نیروی خارجی جهت حفظ و نگهداری آن بکار رود. اگر چنین نیروی خارجی ای وجود نداشته باشد، آن شیء را «مصرفی» قلمداد می کنند. بخش هایی از شیء همچون یاتاقان و حلقه چنبری که در معرض سایش و فرسایش هستند، باید هر از چند گاهی، تعویض شوند. مواد مصرفی نظیر کاغذ، ورق کارتن و پارچه را بر حسب نوع استفاده از آنها، برای استفاده در مدت زمان مشخصی، طراحی کرده اند.
کالاهای بادوام تر ( نظیر خودرو، ماشین آلات سنگین، سیستم های گرمایشی، کامپیوترها، آلات موسیقی، سلاح های گرم و غیره ) به گونه ای طراحی شده اند که بتوان برای مقابله با فرسودگی، برخی از قطعات و بخش های درونی شان را تعویض کرد. یک راهِ فهمیدن این موضوع که آیا کالایی بادوام محسوب می شود یا خیر، آن است که ببینیم آیا یک تکنیسین یا تعمیرکار، وقتش را برای تعمیر کالای مذکور صرف می کند یا خیر. مثلاً در مورد کالاهای بادوام یادشده، افراد متخصصی همچون تعمیرکار خودرو، سازنده ساز، اسلحه ساز و لوله کش وجود دارند و در نتیجه با تعمیر یا تعویضِ قطعاتِ مصرفی آنان، می توان سالیان متمادی از آنها استفاده کرد؛ اما پاکتِ میوهٔ کاغذیِ پاره شده، تعمیرکار تخصصی ندارد و هیچ کس، وقت و هزینه اش را برای تعمیر آن هدر نمی دهد.
در ضمن، در مورد کالاهای بادوام هم، بخش های مصرفی آن، مستهلک و فرسوده می شوند. مثلاً در خوردو، لاستیک ها، صندلی ها و رنگِ بدنه، حتی با نگهداری و استفاده مناسب دچار فرسودگی و استهلاک شده و معمولاً شامل گارانتی نمی شوند.
استهلاک (اقتصاد). مراد از اِستِهلاک، به اختصاصی ترین معنای آن، ارزش کاهش یافته و عمر کوتاه شدهٔ کالاهای سرمایه ای است که از فرسایش ناشی می شود. در معنای گسترده تر، ممکن است اشاره باشد به ارزش کاهش یافته و عمر کوتاه شدهٔ هر کالای سرمایه ای یا دارایی که در طول دورهٔ قابل توجهی از زمان، منشأ خدماتی قرار گرفته است. می توان میان استهلاک ناشی از علل طبیعی و استهلاک ناشی از علل کارکردی فرق گذارد.
استهلاک یکی از مواد هزینه ای است که مؤسسات اقتصادی آن را به کار می برند. به زبان عوام، از تفاوت قیمت خرید و قیمت فروش کالا به دست می آید، به ویژه در مورد خودرو، کامیون و تراکتور بدین طریق که اتومبیل نو در عرض یک شب تبدیل به خودرو دست دوم می شود و در مبادله، حجم زیادی از ارزش خود را از دست می دهد.
1. استهلاک خط مستقیم
2. استهلاک کاهش توازن
3. استهلاک کل ارقام سال ها
4. استهلاک واحد های تولید شده< /ref> bourseiness. com< /ref>
1. محاسبه بر اساس خط مستقیم
2. روش نزولی
3. روش مجموعه سال ها
4. میزان تولید
5. ساعت کارکرد
6. هزینه استهلاک هر دوره : نرخ استهلاک× استهلاک انباشته تا دوره محاسبه – بهای تمام شده
7. محاسبه بر حسب زمان ؛ روش خط مستقیم
8. هزینه استهلاک هر دوره: مجموع سنوات ÷ عمر مفید باقیمانده × ( بهای تمام شده - ارزش بازیافتنی )
9. روش نزولی
10. هزینه استهلاک هر دوره: عمر مفید ( برحسب ساعت کارکرد ) ÷ ( بهای تمام شده – ارزش بازیافتنی )
11. بر اساس روش ساعت کارکرده
12. هزینه استهلاک هر دوره:میزان تولید برآوردی ÷ میزان تولید واقعی × ( بهای تمام شده – ارزش بازیافتنی )
13. محاسبه بر حسب محصول
14. هزینه استهلاک هر دوره: عمر مفید ( سال ) ÷ ( بهای تمام شده – ارزش بازیافتنی )
15. بر اسا س میزان تولید
16. شیوه های مبتنی بر استهلاک بیشتر در سال های اول عمر مفید و کاهش تدریجی آن
استهلاک (مالی). استهلاک ساختار منافع مرتبط با بازپرداخت بدهی های مالی از طریق یک سری از پرداخت های دوره ای می باشد. هر پرداخت تعلق می گیرد به مقدار منافع پرداخت نشده بدهی و بخشی از مقدار اصلی بازپرداخت ها. پرداخت ها در طول دوره از استقراض ( وام ) در مقدار مساوی انجام می شوند.
استهلاک را می توان با استفاده از این فرمول محاسبه کرد:
که در آن A — پرداخت دوره ای، PV — اندازه وام، r — قیمت وام ( نرخ بهره وام ) , n — مدت وام.
معنی کلمه استهلاک در دانشنامه آزاد فارسی
توقفِ حرکت های ارتعاشی، نظیر نوسان های مکانیکی، نوفه، و جریان های الکتریکی متناوب، به سبب اُفتِ انرژی. حرکتِ تاب، اگر کودک به تاب دادن آن ادامه ندهد، به سبب میرایی فروکش می کند. کمک فنر خودرو نیز از وسایل میرا به شمار می رود. یک دستگاه ممکن است به آن علت که نمی تواند به ارتعاش درآید، دچار میرایی شود. میراییِ بحرانی صرفاً مانع از ارتعاش جسم می شود یا فقط در کوتاه ترین دورۀ زمانی جسم را به موقعیت سکون بازمی گرداند. میرایی افزوده دستگاه را به تُندمیرایی وامی دارد که ممکن است مطلوب باشد؛ مثل عملکرد بعضی از فنرهایِ پشتِ درهای ورودی. ارتعاش های دستگاهِ میرا رفته رفته به صفر میل می کنند. میراییِ مکانیکی انواع بسیار متنوعی دارد. اصطکاک (مالش)، که میرایی خشک یا کولنی نیز نامیده می شود، به خصوص ناشی از نیروهای الکترواستاتیکِ کشش بین سطوح لغزنده است و انرژی مکانیکی حرکت یا انرژی جنبشی را به گرما تبدیل می کند. میرایی چسبنده نتیجۀ رخ دادن چنین کاهش انرژی در مایع روان کاری بین بخش های متحرّک خودرو یا در سیّالِ فشرده شده در درونِ شکاف کوچکِ یک پیستون در نقش ضربه گیر خودرو است. نیروی میرایی چسبنده نسبت مستقیمی با سرعتِ نسبی بین دوسرِ وسیلۀ میرا دارد. در عین حال، می توان نحوۀ حرکت جسم مرتعش را از اصطکاک آن با گاز یا مایعی که جسم در آن حرکت می کند، دریافت کرد. در این مورد، نیروی میرای سیال مستقیماً با کمیتی تناسب دارد که اندکی کمتر از توانِ دوم سرعتِ جسم است و از این رو آن را در حکم میراییِ توان دومِ سرعت تلقی می کنند. گذشته از انواع بیرونی میرایی، نوعی کاهش انرژی درون ساختار متحرک، معروف به میرایی پَسمانی، وجود دارد که گاهی میرایی ساختاری نیز نامیده می شود. در میرایی پَسمانی، بخشی از انرژی با درگیرشدن در دِگرشکلیِ درونی و تکراری و بازگشت به حالت ابتدایی به صورت ارتعاش های بی ترتیب شبکۀ بلوری در جامدات و انرژی جنبشی بی ترتیب مولکول ها در مایعات ازبین می رود. انواع دیگری از میرایی نیز شناخته شده اند. مدارهای الکتریکی مشدّد، مثل گیرندۀ رادیو و تلویزیون، که درآن ها جریان متناوب به صورت موجی پس و پیش می شود، با مقاومت الکتریکی میرا می شوند. سیگنالی که گیرنده با آن تنظیم شده است، انرژی تشدید را به صورتِ همگام تأمین می کند (← تشدید). در میراییِ تابشی ، انرژیِ ارتعاشیِ بارهای متحرک، مانند الکترون، به صورت امواج رادیویی، فروسرخ، یا نورِ مریی گسیل می شوند. در میراییِ مغناطیسی، انرژی حرکتی از راه جریان تلاطمی القایی در پیچه یا صفحۀ آلومینیومی عبور داده شده بین دو قطبِ یک آهن ربا به حرارت تبدیل می شود.
معنی کلمه استهلاک در دانشنامه اسلامی
واژۀ استهلاک در کلمات فقیهان به ویژه قدما، هم در معنای نابود کردن به کار رفته است که تحت عنوان اتلاف و قاعدۀ اتلاف مطرح می شود، و هم در مفهوم نابود شدن به سبب استحاله، انقلاب و یا پخش و مستهلک شدن اجزای چیزی از نظر عرف در چیزی دیگر که غالب بر آن است.
کاربرد رایج واژه استهلاک
کاربرد استهلاک در مورد استهلاک به سبب استحاله یا انقلاب در کلمات فقها اندک است و کاربرد رایج آن در مفهوم اخیر است که در این جا موضوع بحث می باشد.
← جهات استهلاک
تفاوت این نوع استهلاک با استحاله در آن است که استحاله تبدیل حقیقت چیزی به چیزی دیگر است مانند تبدیل چوب به خاکستر، ولی استهلاک، از بین رفتن عرفی چیز مستهلک شده است، نه تغییر و تبدیل ماهیّت آن.
اثر استهلاک و مهم ترین موارد آن
...
معنی کلمه استهلاک در ویکی واژه
نیست شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه استهلاک
در ایران مالیات به دو صورت خوداظهاری یا علی الرأس محاسبه میگردد. در روش خوداظهاری شخص حقیقی یا حقوقی خود اعلام مینمایند که چه مقدار درآمد داشته و چه مقدار باید مالیات پرداخت نماید بیآنکه ممیزین و کارشناسان سازمان امور مالیاتی در محاسبه و دریافت مالیات، دخالت قابل توجهی داشته باشند. برای این منظور اظهارنامهای تکمیل کرده که شامل کل درآمدها و کل هزینه و استهلاک و حقوق کارمندان و …میباشد و پس از کسر معافیت مالیاتی، مبلغ مالیات سالیانه نیز محاسبه میگردد.
پیر طریقت برموز این معانی اشارت کرده و گفته: ای رستاخیز شواهد و استهلاک رسوم عارف بنیستی خود زنده است ای ماجد قیوم همه در آرزوی دیداراند و من در دیدار گم سیل که بدریا رسید از آن سیل چه معلوم، جهان از روز پر است و نابینای مسکین محروم.
همانا بعد استهلاک اشیاء بود آنوجه هو باقی و برجا
10.هزینه استهلاک هر دوره: عمر مفید (برحسب ساعت کارکرد) ÷( بهای تمام شده – ارزش بازیافتنی)
در ضمن، در مورد کالاهای بادوام هم، بخشهای مصرفی آن، مستهلک و فرسوده میشوند. مثلاً در خوردو، لاستیکها، صندلیها و رنگِ بدنه، حتی با نگهداری و استفاده مناسب دچار فرسودگی و استهلاک شده و معمولاً شامل گارانتی نمیشوند.
مدهوشی: استهلاک ظاهر و باطن را گویند، در عشق.
اتصال انبساطی فلزی توانایی جذب و استهلاک انواع جابجاییهای محوری، زاویه ای و جانبی را به صورت مجزا یا ترکیبی دارا میباشد. اتصالهای فلزی گرانترین نوع از اتصالات انبساطی محسوب میگردند که قابلیت ایستادگی و تحمل در رنج وسیعی از دماها و فشارهای کاری را دارند.
در مقایسه با سایر روشهای محبوب حمل و نقل مسافر، به ویژه اتوبوس یا قطار، خودرو هزینه نسبتاً بالایی به ازای هر مسافت طی شده توسط مسافر دارد. به نظر میرسد رانندگان در بریتانیا بهطور متوسط تقریباً ۱/۳ از میانگین درآمد خالص خود را برای اتومبیل خود خرج میکنند، در حالی که به نظر میرسد رانندگان در پرتغال ۱/۲ از درآمد خالص خود را خرج خودرو خود میکنند. برای مالک میانگین خودرو، استهلاک تقریباً نیمی از هزینه راهاندازی و استفاده از یک خودرو را تشکیل میدهد، با این حال، راننده معمولی این هزینه ثابت را با اختلاف زیادی دستکم میگیرد، یا حتی آن را به کلی نادیده میگیرد.
هدف این استاندارد، تجویز نحوه حسابداری داراییهای نامشهود است. موضوعات اصلی در حسابداری داراییهای نامشهود عبارت از معیارها و زمان شناخت دارایی، تعیین مبلغ دفتری (شامل هزینه استهلاک) و موارد افشاست.
16. شیوه های مبتنی بر استهلاک بیشتر در سال های اول عمر مفید و کاهش تدریجی آن
طی دوره ۱۹۴۲–۱۹۳۹، بریتانیا بیشتر ذخیره طلای خود را در خریدهای مهمات و تسلیحات بر مبنای ”خرید بدون (تعهد) حمل “ از ایالات متحده و کشورهای دیگر صرف نمود. این استهلاک ذخایر بریتانیا به اطلاع وینستون چرچیل رسید که بازگشت به استاندارد طلا به سبک پیش از جنگ را عملی نمیدانست؛ در عوض، ژان مینارد کینس، که علیه یک چنین استاندارد طلایی بحث مینمود، بهطور گستردهای ذینفوذ شد: پیشنهادهای وی، دامنه وسیعتری از استاندارد طلا به سبک ”پیمان ثبات “ را دربرگرفت، که میتوان تعبیر آن را در توافقنامه برتون وودز یافت.
و تا زمانی که غیر خدا در نظر وی از حیث ذات و وجود و صفت مستهلک نگردد، از این شرک خلاصی نیابد. حال اگر تمامی چیزهائی که در وجود است و غیر خدا نامیده می شود، نزد وی مستهلک شود و نفسش نیز از رویت این استهلاک فنا یابد، تنها حق باقی خواهد ماند.
شب قدر: بقای سالک را گویند، در عین استهلاک به وجود حقتعالی.
المنت فشنگی یکی از اقلام صنعتی میباشد که کاربرد بسیاری در صنایع دارد و سبب ایجاد حرارت میشوند؛ بهطور کلی میتوان گفت هر مکانی که در آن حرارت ایجاد میشود یا هر وسیله ای که نیاز به ایجاد حرارت دارد حتماً در ساختار آن از المنت استفاده شدهاست. به همین دلیل وجود این المنت باعث شدهاست که نیازهای بسیاری از جمله انتقال سریع حرارت، کاهش هزینههای صنایع، استهلاک پایین تا حدودی برطرف شود. هم چنین به دلیل حمل و نقل آسان و قیمت پایین، باعث انقلابی در صنایع مربوطه شدهاست و کارایی آنها را دو چندان کردهاست.
در این روش به عملیات مختلف، شارژهای مختلفی نسبت می دهیم که ممکن است شارژی که نسبت می دهیم، از هزینه واقعی عمل کمتر یا بیشتر باشد . مقداری که یک عمل شارژ میشود را «هزینه استهلاک » آن عمل گویند.
شیخ الاسلام گفت: او نه بذات در دل بود بلکه در دل یاد او بود و در سر مهر او بود و در جان نظاره او بود. اول مشاهده است دیدار دل، پس آن قرب دل، پس آن وجود دل، پس آن معاینه دل، پس آن استیلاء قرب بر دل، پس آن استهلاک دل در عیان و از وراء آن عبارت نتوان.
و امید بنده به فضل پادشاه آن است که با دستوران خویش همان کند که آن پادشاه کرد تا داد انصاف و انتصاف بر قضیت عدل و عفاف فرموده باشد و اگر پادشاه داد من ندهد، حق تعالی ظلم روا ندارد. «ان الله لاظلم مثقال ذره و ان تک حسنه یضاعفها». کنیزک چون این مقدمات تقریر کرد، تغیر و تاثر از سر تازه شد و با خود گفت: «الملک عقیم و لا ارحام بین الملوک و بین احد». برای پیوند و فرزند به ترک سیاست نتوان گفت که نظام ملک و دولت به انتظام عدل و سیاست متعلق است و مثال داد تا پسر را سیاست کنند. وزیر سوم چون خبر استهلاک شاهزاده شنید، کس به جلاد فرستاد که درین سیاست تاخیر کن تا من به حضرت شاه روم و مذمت تعجیل در سیاست و محمدت تاخیر و تانی باز نمایم و در ابقا و احیای فرزند شاه، تدبیر سگالم و براءت ساحت او را درین تهمت، تقریری کنم.
از میدان اخبات میدان الباد زاید. الباد با حق زیستن است و بوی پیوستن. قوله تعالی: «فاین تذهبون». الباد آنگه بود که هیبت با محبت بیامیزد، و این مقام متصلانست. و نشان آن سه چیزست: گم شدن اسباب در توکل وی، و استهلاک علایق در یقین وی، و فنای احتیال در ثقت وی. گم شدن اسباب وی را سه چیز باز آورد: بینیازی از جهانیان، و وحشت از خلقان، و آرزوی مرگ. و استهلاک علایق را سه نشانست: رستن از تدبیر خود، و بینیازی از تمیز خود، و فراغت از مؤنت خود. فنای احتیال سه چیزست: وقت مقربان، و نفس عارفان، و علم ربانیان.
و لما ورد ماء مدین ورد بظاهره ماء مدین و ورد بقلبه موارد الانس، و موارد الانس ساحات التّوحید، فاذا ورد العبد ساحات التّوحید کوشف بانوار المشاهدة فتغیّب عن الاحساس بالنّفس، فعند ذلک الولایة للَّه و لا نفس و لا حسّ و لا قلب و لا انس استهلاک فی الصّمدیة و فناء بالکلیّة بنده چون بساحات توحید رسید در نور مشاهدت غرق گردد از خود غائب شود بحق حاضر گردد، جستن دریافته نیست شود شناختن در شناخته و دیدن در دیده. علائق منقطع و اسباب مضمحل و رسوم باطل حدود متلاشی و اشارات و عبارات فانی. باران که بدریا رسید برسید و ستاره در روز ناپدید، در خود برسید آن گه بمولی رسید.