آستین فشان

معنی کلمه آستین فشان در ویکی واژه

آستین‌فشان
(قدیم): رقص کننده. بی‌اعتنایی کننده. اعتراض کننده. گاه وجد و سماع هر یک را/ بر دو کَون آستین فشان بینی. «هاتف»
(قدیم): در حال دست افشانی، در حال رقص.

جملاتی از کاربرد کلمه آستین فشان

بر روی تو آستین فشانم بر فرق تو تیغ کین برانم
گر قصد خون ما کند آن ماه دل فروز در پیش تیغ دوست رویم آستین فشان
روزی که شد محیط کرم آستین فشان چندین هزار دامن گوهر به من رسید
خوش آنکه شد ز دنی و عقبی به میکده دامن کشان ازین و ازان آستین فشان
واعظ تو را که دامن ازینها فتاده پاک این آستین فشانی لایعقلانه چیست
گذشتم از تو چنان آستین فشان آخر که داغ عشق تو چون گل ز آستینم ریخت
کدام راه زد این مطرب سبک مضراب؟ که هوش از سر من آستین فشان برخاست
از بوی پیرهن گذرد آستین فشان از دست هر که دامن فرصت رها شود
صوفی که در سماع است از وجد حال در بزم بینی بهر دو کونش خوش آستین فشانان
به طور عشق حزین ، آستین فشان گردد کلیم اگر شنود، طرز های و هوی تو را