آفتاب اندا

معنی کلمه آفتاب اندا در ویکی واژه

آفتاب‌اندا
پوشاننده آفتاب. آفتاب اندای. تو‌ سایه‌ای نشوی هرگز آسمان افروز/ تو کهَ‌گِلی نشوی هرگز آفتاب اندای. «نصرالله‌منشی»

جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب اندا

نهان مکن ز کسی راز می کشی چون گل مپوش دامن تر را، در آفتاب انداز
سپهر مرتبه نورنگ صاحب اورنگ که رمح او، خَله در جان آفتاب انداخت
آفتاب انداخته عکس اندر آب آب ناپیدا و پیدا آفتاب
زلف او چون سایه است وچهر او چون آفتاب سایه ها از مو به فرق آفتاب انداخته
به که صائب بر ندارد چشم از رخسار ماه هر که نتواند نظر بر آفتاب انداختن
همچو پروانه ز فکر انتقام آسوده ایم ما که کار شمع را با آفتاب انداختیم
هاله بر گرد مه آید ای عجب کان مشکموی هاله مشکین بگرد آفتاب انداخته
تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت خاک در چشم آفتاب انداخت
مه من پرده های چشم خود فرش رهت کردم به خونم شستی و در آفتاب انداختی رفتی
بگیر جام هلالی ز رخ نقاب انداز ز رعشه سنگ به مینای آفتاب انداز