الماسی

الماسی

معنی کلمه الماسی در لغت نامه دهخدا

الماسی. [ اَ ] ( ص نسبی ) تراشیده شده مانند الماس. ( ناظم الاطباء ). رجوع به الماس شود.
- الماسی رنگ ؛ درخشنده و براق. ( ناظم الاطباء ).
الماسی. [ اَ ] ( اِخ ) میرزا محمدتقی بن میرزا کاظم بن میرزا عزیزاﷲبن مولی محمد تقی مجلسی اول اصفهانی ( متوفی به سال 1159 هَ. ق. ) از بزرگان علمای امامیه بود. او راست کتاب بهجةالاولیاء درباره کسانی که حجةبن الحسن ( ع ) را دیده اند. وی از محمدباقر مجلسی ثانی جد مادری و عم عالی خود روایت دارد. ( از ریحانة الادب ج 1 ص 101و الذریعه ج 3 ذیل بهجة الاولیاء ).

معنی کلمه الماسی در فرهنگ عمید

۱. شبیه الماس.
۲. تراشیده شده مانند الماس.

معنی کلمه الماسی در فرهنگ فارسی

میرزا محمد تقی بن میرزا کاظم بن میرزا عزیز الله بن مولی محمد تقی مجلس اول اصفهانی از بزرگان علمای امامیه بود .

معنی کلمه الماسی در دانشنامه عمومی

الماسی جماعت و شهرکی در کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ حصار ناحیه های تابع جمهوری قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۵۰۲۹ است.

جملاتی از کاربرد کلمه الماسی

سکینه الماسی نامزد حزب اعتدال و توسعه در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. اولین نطق وی با شروع «به نام خداوند رنگین کمان» در مجلس مقداری حاشیه‌ساز شد.
خیابان الماسیه[باب­ همایون] از شمال به جنوب، نیمهٔ شمالی ارگ سلطنتی را به دو قسمت تقسیم می‌کرد و میدان توپخانه[توپخانه­ ی جدید، میدان سپه یا میدان امام خمینی] را به خیابان درب اندرون مربوط می‌ساخت و چون در محاذی[مقابل] سردرِ الماسیه یا باب همایون قرار داشت، به خیابان الماسیه یا خیابان باب همایون معروف گردیده بود و گاهی خیابان دولت و دالان بهشت نیز نامیده می‌شد.
از خط الماسی آن چهره لعلی مپرس برق در جانم ازین زرین گیاه افتاده است
در حیوانات باد سرخ یک بیماری است که بر اثر عفونت باکتری اریزوپلوتریکس روزیوپاتیه به‌وجود می‌آید که بیماری پوست الماسی خوانده می‌شود و خصوصاً در خوک‌ها اتفاق می‌افتد و در آن دریچه‌های قلب و پوست تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
بفرصت خواند گل را جای خالی چو الماسی زبان بگشاد حالی
‫پژمرده هم مباد گل وغنچه یک نَفس‬ ‫باخچالاری سارالماسین ، سوْلماسین !‬
یکی گوهر فروشی، ثروت اندوز بدست آورد الماسی دل افروز
این سردر، سمت جنوب میدان ارگ و در راستای سردرِ شمالی واقع بود و با راهرویی به دروازهٔ تخته پل[قدیم]، که در روبروی سبزه میدان قرار داشت، وصل می‌شد و ارگ سلطنتی را به شهر متصل می‌نمود. پس از ساخت دروازه ای در مدخلِ ورودی میدان توپخانه به خیابان دولت[خیابان الماسیه یا باب­ همایون]، آن را نقاره خانهٔ جدید و سردرِ جنوبی میدان ارگ را نقاره خانهٔ قدیم نامیدند.
ابعاد صندوق ۳٫۰۳×۴٫۸۳×۱٫۸۳ متر است. بانی ساخت محمدجعفر بن محمد صادق از بزرگان دربار زند است. پیرامون صندوق جوشن کبیر نوشته‌اند و بالایش سورهٔ انسان با عاج سفید. چند سوره و آیهٔ دیگر نیز نوشته‌اند. روی صندوق شیشه‌ای قرار دارد که هنگام گذاشتن ضریح نو ۱۳۶۱ (قمری) گذاشته‌اند. کنار صندوق جنوبی عتیقه و گردن‌بندهای الماس و جواهرهای یاقوتی و یک تاج طلای الماسی و زمردی گذاشته‌اند. توی ضریح یک قندیل زرین دارای الماس و زمرد و یاقوت و زمرد و مروارید هست.
سکینه الماسی (زادهٔ ۱۳۵۷، روستای علی‌آباد - جم) نماینده اعتدال‌گرا دورهٔ دهم مجلس شورای اسلامی از حوزهٔ انتخابیهٔ کنگان، دیر، جم و عسلویه در جنوب استان بوشهر بود. وی اولین زن نماینده از این حوزه، دومین زن نماینده از استان بوشهر و یکی از جمله ۱۰ زن شهرستانی (۱۸ زن از کل کشور) راه یافته به مجلس دهم بود.
وی همچنین مفسر چندین رویداد ملی مهم همچون جوبیلی الماسی الیزابت دوم بریتانیا (۲۰۱۲)، ازدواج شاهزاده ویلیام و کاترین میدلتون (۲۰۱۱)، مراسم به‌خاکسپاری دایانا، شاهدخت ولز (۱۹۹۷) و الیزابت، شهبانوی مادر (۲۰۰۲) بوده‌است.
ارشیا الماسی (زاده ‎۸ فروردین ۱۳۷۶) بازیکن واترپلو اهل ایران است. از افتخارات وی میتوان به کسب مدال برنز در بازی‌های آسیایی ۲۰۱۸ اشاره کرد.
همچنین معروف به بوسنیایی-دالماسی، ایکاوی نوین بیشتر توسط کروات‌هایی که در لیکا، کوارنر، دالماسی، هرزگوین و باچکا و توسط مسلمانان بوسنیایی (بوسنیاک‌ها) در بوسنی باختری بیشتر پیرامون شهر بیهاچ و در بوسنی مرکزی (تراونیک، یایتس، بوگوینو، ...) صحبت می‌شود.
کند از ریشه طاق الماسی جان آن کاشت لاله عباسی
این خیابان، از میدان ارگ، شروع شده و با حرکت به سمت شمال تا خیابان باب همایون[الماسیه] ادامه می‌یابد که با نقشهٔ عبدالغفار[۱۳۰۹ق] مطابقت دارد. علتِ این نامگذاری، به خاطرِ وجودِ عمارتِ خورشید و سروستان در این خیابان است که در اختیارِ کامران میرزا، نایب السلطنه قرار داشت.
چو ماه سغبه هر چهره چو خورشیدی چو لعل سفته هر غمزه چو الماسی
رفتن بدان بهشت و شدن میهمانِ آن‬ ‫گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسی‬
هر سر خار مرا نشتر الماسی بود تا سپرداری من آبله پا می‌کرد
از دم مرتضی علی تبرش آهنین نیست بلکه الماسی است
ز سوزن مژهٔ دیده دوز الماسی هزار گوهر شهوار گشته سفتهٔ ما