استغاثه

معنی کلمه استغاثه در لغت نامه دهخدا

( استغاثة ) استغاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] ( ع مص ) استغاثت. فریاد خواستن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). فریادرسی خواستن. ( غیاث ). فریادخواهی. استصراخ. استعواء. فریاد جستن : و دخل المدینة [موسی ] علی حین غفلة من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوّه فوکزه موسی. ( قرآن 15/28 ). فریادنامه ها به اطراف نوشت و استعانت و استغاثت کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی کتابخانه مؤلف ص 26 ). بعد از آن عثرت به ری ، مکاتبات پیاپی می نوشت و به استمداد و استعانت استغاثت میکرد و مکتوبات او را بمطال و وعده محال جواب می نبشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی 270 ). || دادخواهی. ( غیاث ). || زاری. تضرع.
- استغاثه کردن ؛ استمداد کردن.

معنی کلمه استغاثه در فرهنگ معین

(اِ تِ ثِ ) [ ع . استغاثة ] ۱ - (مص م . ) دادخواهی کردن ، یاری طلبیدن . ۲ - (اِمص . ) دادخواهی . ۳ - زاری ، تضرع .

معنی کلمه استغاثه در فرهنگ عمید

کمک خواستن.

معنی کلمه استغاثه در فرهنگ فارسی

استغاثت: فریادرسی خواستن، دادرسی خواستن، دادخواهی کردن ، دادخواهی
۱ - ( مصدر ) فریاد رس خواستن دادخواهی کردن دادرسی خواستن کمک طلبیدن . ۲ - ( اسم ) فریاد خواهی دادخواهی . ۳ - زاری تضرع . جمع : استغاثات .

معنی کلمه استغاثه در دانشنامه آزاد فارسی

اِستِغاثِه
(واژه ای عربی، به معنی پناه جستن و فریادرسی خواستن) عارفان استغاثه را به چند گونه تقسیم کرده اند: یکی پناه جستن از حق به خلق که بنده به جای یاری خواستن از حضرت حق، از مردم یاری خواهد و این نشان بیگانگی است و دیگر پناه جستن از مردم به حق که این شرط بندگی است و دیگر یاری خواستن از حق به واسطۀ خود حضرت حق و این روش وسیلۀ دوستی و عبادت رادمردان است. آن کس که از حق به خلق نالد، دردِ او افزون شود و آن کس که از خلق به حضرت حق نالد، درمان یابد، و آن کس که از حضرت حق به حق نالد حق را بیند.

معنی کلمه استغاثه در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] استغاثه به معنای کمک خواستن به هنگام بلا و گرفتاری. استغاثه بر دو نوع استغاثه به خدا و بندگان است. آیات و روایات و همچنین سیره مسلمانان بر جایز بودن استغاثه به خدا دلالت دارد. اما درباره استغاثه به اولیای الهی(زندگان و ارواح مردگان) اختلاف است.
استغاثه به معنای دادخواهی و یاری طلبیدن در حالت سختی و شدت است. فرق آن با دعا این است که دعا، هر نوع خواندنی را شامل می شود اما استغاثه خواندن همراه با فریاد و یاری جستن است. همچنین استغاثه در حال شدت است؛ اما توسل در دو حالت سختی و آسانی را دربر می گیرد. برخی نیز معتقدند استغاثه، توسل و دعا با هم فرقی ندارند.
استغاثه به دو صورت است. یکی طلب یاری از خدا و دیگری از غیر خدا. تمام مسلمانان نوع اول را جایز می دانند. اما وهابیت، استغاثه به غیر از خدا را شرک می دانند. اما دانشمندان شیعه و سنی از جایز بودن آن سخن گفته اند. آنان بر این باروند که سیره پیامبران، صالحان و مسلمانان بر انجام آن بوده است.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
کمک خواهی از خدا هنگام بلا و رنج و گرفتاری.
واژه استغاثه، مصدر باب استفعال از ریشه «غ ـ و ـ ث» به معنای طلب نصرت و فریاد رس خواهی و استمداد در حال شدت و محنت است. این واژه از ریشه «غ ـ ی ـ ث» به معنای طلب باران، مورد بحث این مقاله نیست. به گفته برخی «غوث» در اصل نجات دادن از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و انقاذ، تخلیص، اعانه، نصر، انجاء و تفریج روشن می شود.
حقیقت استغاثه که شرط بندگی است، استمداد از خداست زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر از غیر وی (اولیای الهی) کاری ساخته است به اذن او و به این جهت است که آنان مجاری فیض وی هستند، بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یگانه حقیقتی که بدان استغاثه می شود، خداوند است البته این به معنای روا نبودن استغاثه به اولیای الهی نیست زیرا انسان های کامل با توجه به مقام خلافت الهی خویش، در حکم «مستخلفٌ عنه» بوده و می توانند مورد استغاثه واقع شوند، از این رو در منابع دینی دعاهایی وارد شده که در آن ها از اولیای الهی، چون حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف استغاثه می شود، پس شرک پنداشتن استغاثه به ارواح مقدس نادرست بوده، از عدم فهم صحیح توحید افعالی ناشی می شود.
نمونه آشکار استغاثه هنگامی است که انسان به بیماری سختی مبتلا می شود یا در امواج توفان دریا گرفتار می آید و دست خود را از همه جا کوتاه می بیند و به اقتضای فطرت توحیدی، این حقیقت را درمی یابد که در عالم قدرتی هست که بتواند وی را در هر شرایطی که باشد نجات دهد. در این حالت، انسان با تضرع و زاری فقط به خدا استغاثه می کند.
مشتقات واژه «استغاثه» در قرآن 4 بار بکار رفته که دو مورد آن به این بحث مربوط است:
در بسیاری از آیاتی که در آن ها از استغاثه سخن به میان آمده، به اجابت آن از سوی خداوند نیز تصریح شده است.
استغاثه سپاهیان اسلام در نبرد بدر به اجابت خداوند مقرون شد و مؤمنان به وسیله خیل عظیمی از فرشتگان، امداد شدند: «إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُرْدِفِینَ». (سوره انفال/8 ، 9) استغاثه حضرت نوح علیه السلام نیز از دیگر مواردی است که با اجابت همراه شده و خداوند او و اهلش را از سختی بزرگ رهانید: «وَنُوحًا إِذْ نَادَی مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ». (سوره انبیاء/21، 76)
[ویکی اهل البیت] اِستغاثه. این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
کمک خواهی از خدا هنگام بلا و رنج و گرفتاری.
واژه استغاثه، مصدر باب استفعال از ریشه «غ ـ و ـ ث» به معنای طلب نصرت و فریاد رس خواهی و استمداد در حال شدت و محنت است. این واژه از ریشه «غ ـ ی ـ ث» به معنای طلب باران، مورد بحث این مقاله نیست. به گفته برخی «غوث» در اصل نجات دادن از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و انقاذ، تخلیص، اعانه، نصر، انجاء و تفریج روشن می شود.
حقیقت استغاثه که شرط بندگی است، استمداد از خداست زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر از غیر وی (اولیای الهی) کاری ساخته است به اذن او و به این جهت است که آنان مجاری فیض وی هستند، بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یگانه حقیقتی که بدان استغاثه می شود، خداوند است البته این به معنای روا نبودن استغاثه به اولیای الهی نیست زیرا انسان های کامل با توجه به مقام خلافت الهی خویش، در حکم «مستخلفٌ عنه» بوده و می توانند مورد استغاثه واقع شوند، از این رو در منابع دینی دعاهایی وارد شده که در آن ها از اولیای الهی، چون حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف استغاثه می شود، پس شرک پنداشتن استغاثه به ارواح مقدس نادرست بوده، از عدم فهم صحیح توحید افعالی ناشی می شود.
نمونه آشکار استغاثه هنگامی است که انسان به بیماری سختی مبتلا می شود یا در امواج توفان دریا گرفتار می آید و دست خود را از همه جا کوتاه می بیند و به اقتضای فطرت توحیدی، این حقیقت را درمی یابد که در عالم قدرتی هست که بتواند وی را در هر شرایطی که باشد نجات دهد. در این حالت، انسان با تضرع و زاری فقط به خدا استغاثه می کند.
مشتقات واژه «استغاثه» در قرآن 4 بار بکار رفته که دو مورد آن به این بحث مربوط است:
[ویکی فقه] استغاثه (ابهام زدایی). استغاثه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • استغاثه (قرآن)، به معنای طلب کمک در حالت سختی و شدت و دارای کاربرد قرآنی• استغاثه (فقه)، به معنای طلب کمک در حالت سختی و شدت و دارای کاربرد فقهی• استغاثه (نحو)، به معنای طلب کمک در حالت سختی و شدت و دارای کاربرد در علم نحو• استغاثه از دیدگاه وهابیت، معنای استغاثه در وهابیت
...
[ویکی فقه] استغاثه (دیدگاه وهابیت). از موضوعاتی که در طول تاریخ بین همه مسلمانان رایج بوده، موضوع استغاثه و درخواست حاجت از اولیای الهی است که مورد قبول همه مسلمانان (جز وهابیت) می باشد که این عمل را مشروع و جایز می دانند در حقیقت انسان با استغاثه نمودن، وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و ائمه معصومین علیه السّلام را واسطه فیض قرار می دهد و معتقد است همه امور تحت اختیار خداوند متعال می باشد و شخص، ائمه معصومین علیه السّلام را واسطه بین خود و خداوند متعال قرار می دهد.
استغاثه در لغت به معنای درخواست یاری نمودن می باشد
ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ذیل «غوث»، دار احیاء التراث العربی- بیروت الطبعة الاولی، ۱۴۰۸ ه. ق، ۱۹۸۸م.
در این مبحث دلیل قرآنی بر جواز استغاثه بیان شده است:
← قرآن
استغاثه در میان اهل سنت جایگاه ویژه ای دارد و شواهد تاریخی دلالت دارد که استغاثه و توسل و دعا در کنار قبر صالحین امری رایج بین تمامی مسلمین از جمله اهل سنت بوده است که منابع معتبر اهل سنت به جواز این امر دلالت دارد که ما در اینجا به بعضی از این روایات که در کتب معتبر اهل سنت وجود دارد، اشاره می نماییم:۱. «در سالی مردم دچار خشکسالی شدند، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلّم خواستند که برای آنان از جانب حق تعالی، طلب باران کنند، آن حضرت از خداوند درخواست باران نمودند و در نتیجه باران رحمت الهی با دعای ییامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم بر آنان نازل شد.
احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۴۵ حدیث ۱۲۵۹۱، دار صادر- بیروت.
...
[ویکی فقه] استغاثه (فقه). فریاد خواهی برای رهایی از گرفتاری را استغاثه گویند. از استغاثه در فقه در باب هایی مانند صلات، طلاق، قضاء و حدود به مناسبت سخن رفته است.
به فریادجو «مستغیث» و به فریادرس «مستغاث» گفته می شود.
استغاثه در لغت
واژه استغاثه، مصدر باب استفعال از ریشه «غ- و- ث» به‏ معنای طلب نصرت و فریادرس خواهی و استمداد در حال شدّت و محنت است.
این واژه از ریشه «غ- ی- ث» به معنای طلب باران مورد بحث این مقاله نیست.
به گفته برخی، «غوث» در اصل نجات دادن از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و انقاذ، تخلیص، اعانه، نصر، انجاء و تفریج روشن می‏شود.
حقیقت استغاثه
حقیقت استغاثه که شرط بندگی است، استمداد از خداست، زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر از غیر وی (اولیای الهی) کاری ساخته است، به اذن او و به این جهت است که آنان مجاری فیض وی هستند.
بر این اساس،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یگانه حقیقتی که بدان‏ استغاثه می‏شود، خداوند است.
صحت استغاثه به اولیای الهی
...
[ویکی فقه] استغاثه (قرآن). استغاثه به معنای طلب کمک در حالت سختی و شدت است، استغاثه دو نوع می باشد: أ. استغاثه در عالم اسباب: استغاثه در عالم اسباب این است که مثلا انسان در حالت سختی از مخلوقات در چیزی کمک می خواهد، که آنان توانایی دارند؛ ب. استغاثه در عالم مافوق اسباب: استغاثه در عالم مافوق اسباب این است که انسان در آن کار توانایی نداشته باشد؛ بنابراین انسان مؤمن آن را از الله جل جلاله درخواست می کند.
استغاثه، درخواست نجات از گرفتاری برای قرار گرفتن تحت حمایت مددکار است.
استعمال واژه استغاثه
کاربرد این واژه و مشتقات آن، مثل «واغوثاه» نشان می دهد که معنای آن، کمک خواهی برای رهایی از شداید همراه با تضرع و زاری است؛ ازاین رو با استمداد یکسان نیست. در این مدخل از واژه های «جأر»، «دعا»، «غوث»، «ندا» و مشتقات آن ها استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آثار استغاثه؛اجابت استغاثه؛عدم اجابت استغاثه؛استغاثه اشراف؛استغاثه انسان؛استغاثه ایوب؛استغاثه بی اثر؛استغاثه جهنمیان؛استغاثه زکریا؛استغاثه کافران؛استغاثه مجاهدان؛استغاثه محمد؛استغاثه مستکبران؛استغاثه مسرفان؛استغاثه مسلمانان مکه؛استغاثه مضطر؛استغاثه مؤمنان؛استغاثه نوح؛استغاثه والدین؛استغاثه یونس؛ترک استغاثه؛ترک استغاثه امت ها؛عوامل ترک استغاثه امت ها؛عوامل استغاثه.
[ویکی فقه] استغاثه (نحو). " استغاثه " مصدر باب "استفعال" از ماده "غوث" و در لغت به معنای یاری طلبیدن و کمک خواستن است. (قوله: فاستغاثه ای طلب منه الاغاثه.)
در اصطلاح نحو "استغاثه" عبارت است از ندایی که متوجه شخصی است که از دشواری و سختی واقع شده نجات می دهد و یا بر دفع آن قبل از وقوع، کمک و یاری می کند؛ مانند جایی که متکلم برای نجات شخص در حال غرق شدن فریاد می زند: "یا لَلناسِ لِلغَریقِ"؛ در این مثال متکلم با ندای خود برای نجات غریق، از دیگران طلب کمک و یاری می کند.
وجه نامگذاری
معنای لغوی استغاثه (طلب یاری و کمک خواستن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است، به این بیان که متکلم در استغاثه با استفاده از ساختار ندا ، از شخصی طلب کمک و یاری می کند و در واقع این ندای خاص، نوعی ساختار لفظی برای طلب یاری و کمک خواستن است، اگر چه تحقق این معنا (استغاثه) با ساختار و الفاظ دیگری نیز ممکن است؛ (همچون "انی استغیث بک یا والدی") از این رو استغاثه در معنای لغوی اعمّ از استغاثه در اصطلاح نحو است.
جایگاه
ساختار استغاثه همان ساختار ندا است و همانطور که از تعریف اصطلاحی آن معلوم می شود استغاثه نوعی ندای خاص است، از این رو به صورت جداگانه بحث شده و از ملحقات باب " ندا " به حساب می آید. در تبیین مباحث ندا و به تبع آن بحث استغاثه، دو رویکرد در میان عالمان نحو دیده می شود؛ بعضی (همچون ابن حاجب در " الکافیه ") در ادامه مبحث وجوب حذف عامل مفعول به از باب "ندا" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون ابن مالک در " الفیه ") "ندا" را به طور مستقل بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار داده اند.
ارکان
...

معنی کلمه استغاثه در ویکی واژه

استغاثة
دادخواهی کردن، یاری طلبیدن.
دادخواهی.
زاری، تضر

جملاتی از کاربرد کلمه استغاثه

گفت منم ابلیس آمدم سلام بر تو کنم، چون مرتبه تو را نزد خدا می دانستم موسی گفت این برنس چیست؟ گفت: این را به جهت آن دارم که دلهای فرزندان آدم را به وسیله آن به سوی خود کشم موسی علیه السلام گفت که کدام گناه است که چون آدمی مرتکب آن شد تو بر آن غالب می گردی؟ گفت: هر وقت عجب به خود نموده و طاعتی که کرد به نظر او بزرگ آمد و گناهش در نزد او حقیر نمود» خداوند عالم به داود علیه السلام وحی نمود که «مژده ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را عرض کرد که چگونه عاصیان را مژده دهم و مطیعان را بترسانم؟ فرمود: عاصیان را مژده ده که من توبه را قبول می کنم و گناه را عفو می کنم و صدیقان را بترسان که به اعمال خود عجب نکنند که هیچ بنده ای نیست که من با او محاسبه کنم مگر اینکه هلاک می شود» حضرت باقر علیه السلام فرمودند که «دو نفر داخل مسجد شدند که یکی عابد و دیگری فاسق، چون از مسجد بیرون رفتند فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این، آن بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود می بالید و در این فکر بود و فکر فاسق در پشیمانی از گناه و استغفار بود» و حضرت صادق علیه السلام فرمودند که «خدا دانست که گناه کردن از برای مومن بهتر است از عجب کردن و اگر به این جهت نمی بود هرگز هیچ مومنی را مبتلا نمی کرد» و فرمود که «مردی گناه می کند و پشیمان می شود و بعد از آن عبادتی می کند و به آن شاد و فرحناک می شود، و به این جهت از آن حالت پشیمانی سست می شود و فراموش می کند، و اگر بر آن حالت می بود بهتر بود از عبادتی که کرد» مروی است که عالمی به نزد عابدی آمد و پرسید چگونه است نماز تو؟ عابد گفت: از مثل منی از نماز او می پرسی؟ من چنین و چنان عبادت خدا را می کنم عالم گفت: گریه تو چقدر است؟ گفت: این قدر می گریم که اشکها از چشمهای من جاری می شود عالم گفت که خنده تو با ترس بهتر است از این گریه که تو بر خود می بالی» و نیز مروی است که «اول کاری که با صاحب صفت عجب می کنند این است که او را از آنچه به او عجب کرده بی بهره می سازند تا بداند که چگونه عاجز و فقیر است و خود گواهی بر خود دهد تا حجت تمام تر باشد، همچنان که با ابلیس کردند و عجب گناهی است که تخم آن کفر است و زمین آن نفاق است و آب آن فساد است و شاخه های آن جهل و نادانی است و برگ آن ضلالت و گمراهی است و میوه آن لعنت و مخلد بودن در آتش جهنم پس هر که عجب کرد تخم را پاشید و زرع کرد و لابد میوه آن را خواهد چید» و نیز مروی است که «در شریعت عیسی بن مریم علیه السلام بود سیاحت کردن در شهرها، در سفری بیرون رفت و مرد کوتاه قامتی از اصحاب او همراه او بود، رفتند تا به کنار دریا رسیدند، جناب عیسی علیه السلام گفت: بسم الله و بر روی آن روان شد آن مرد کوتاه چون دید عیسی علیه السلام بسم الله گفت و بر روی آب روان شد، او نیز گفت بسم الله و روانه شد و به عیسی علیه السلام رسید در آن وقت به خود عجب کرد و گفت: این عیسی روح الله است بر روی آب راه می رود و من هم بر روی آب راه می روم، فضیلت او بر من چه چیز است؟ و چون این به خاطرش گذشت به آب فرو رفت پس استغاثه به حضرت عیسی علیه السلام نمود، عیسی دست او را گرفت و از آب بیرون آورد و گفت: ای کوتاه چه گفتی؟ عرض کرد که چنین چیزی به خاطرم گذشت گفت: پا از حد خود بیرون گذاشتی، خدا تو را غضب کرد، توبه کن.
دل شکسته زینب همیشه باید سوخت به استغاثه ز قلب کباب کردن تو
با فرط استغاثه یاریت جز دو دست یک تن نه از یسار برآمد نه از یمین
به درگه که کنم استغاثه چون فیّاض چو نیست در همه عالم مرا به جز تو غیاث
جای فریاد و استغاثه و آه فکر آشفته را گشادم راه
و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «توبه، حبل الله و مدد عنایت اوست، و لابد است از مداومت آن و از برای هر طایفه از بندگان، توبه ای است تا اینکه فرمودند که اما توبه طایفه عوام آن است که باطن خود را از گناهان بشوید به آب حسرت، و اعتراف به گناه و پشیمانی بر گذشته و ترسناک بودن بر آنکه دیگر مثل آن از برای او صادر شود و باید گناهان را سهل و حقیر نشمارد و دائم بر تقصیرات خود در بندگی و طاعت خدا گریان و متأسف باشد و خود را از شهوتهای نفسانیه محافظت نماید و استغاثه به خدا نماید که او را اعانت فرماید بر وفای به توبه و محافظت کند او را از عود به گناه و ریاضت دهد نفس خود را به عبادت و مجاهده و واجباتی که از او فوت شده قضا نماید و ستمی که بر کسی کرده تدارک آن کند و آنچه از حقوق مردمان در ذمه او باشد أدا کند و از هم صحبتان بد، اجتناب نماید و شبها را به بیداری به صبح رساند و روزها را به تشنگی روزه به شب آورد و همیشه در عاقبت کار خود تفکر نماید و از خدا استعانت جوید که در حالت وسعت و شادی و زمان سختی و بدحالی، او را بر جاده شریعت، مستقیم و ثابت بدارد و در بلاها و مصیبتها صبر کند تا از درجه توبه کنندگان ساقط نشود و چون چنین کند از گناهان خود پاک، و عمل او زیاد، و درجات او بلند می گردد».
قوله: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا... الایه حین صدقوا فی حسن الاستغاثه أمدّوا بانوار الکفایة. با دل صافی، و وقت خالی، و زبان بذکر حق جاری، تیر دعا سوی نشانه اجابت شود لا محاله، لکن کار در آنست که تا این صفا و وفا و دعا کی مجتمع شوند، و چون برهم رسند! معنی آیت این دعاست که: بار خدایا شور دل و زیغ از دلهای ما دور دار، و ما را بر بساط خدمت بر شرط سنت پاینده‌دار. وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً و آنچه دهی خداوندا بفضل و رحمت خویش ده، نه جزاء اعمال و عوض طاعات را! که اعمال و طاعات ما شایسته حضرت جلال تو نیست! و آن را جز محو کردن و با چشم نیاوردن روی نیست.
واندر آن صحرا کنند از بی‌کسی استغاثه در بر هر ناکسی
از نظر ابن عبدالوهاب، انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان ناشی از غفلت آنان از تعالیم اسلام بود و تأکید می‌کرد که پیشرفت تنها با التزام به اسلام حاصل می‌شود. و علیه اعمال رایج صوفیانه مثل استغاثه، اسطوره‌ها و خرافات مبارزه کرد
با فرط امتداد هنوز آیدم به گوش افغان استغاثه و بانگ نوای تو
افغان و استغاثه ز چرخش فرا گذشت اما کجا به گوش تنی ز آن سپه رسید