ابکم

معنی کلمه ابکم در لغت نامه دهخدا

( آبکم ) آبکم. [ ک َ ] ( اِ ) نوعی از مار.
ابکم. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) گنگ. گنگ لاج. مؤنث : بَکْماء. ج ، بُکم :
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم.ناصرخسرو.کرد عقلم نصیحتی محکم
که نکوگوی باش یا ابکم.سنائی.همه گوینده فسق و فجوریم
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.سنائی.گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است.سوزنی.

معنی کلمه ابکم در فرهنگ معین

(اَ کَ ) [ ع . ] (ص . ) گنگ .

معنی کلمه ابکم در فرهنگ عمید

زبان بسته، لال، گنگ.

معنی کلمه ابکم در فرهنگ فارسی

گنگ، زبان بسته، بکم جمع
( صفت ) گنک گنگ لاج ( در تازی تانیث آن بکمائ و جمعش بکم است ).
گنگ

معنی کلمه ابکم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبْکَمُ: لال مادر زاد ("أبکم " کسی است که از شکم مادر ، لال به دنیا آید ، نه چیزی بفهمد و نه بتواند بفهماند ، بعضی گفتهاند ابکم ، آن کسی است که نتواند سخن گوید)
ریشه کلمه:
بکم (۶ بار)
«راغب» در «مفردات» می گوید: «أَبْکَم» از مادّه «بکم» به معنای کسی است که به طور مادرزاد گنگ متولد می شود. بنابراین: کُلُّ أَبْکَمَ أَخْرَسُ وَ لَیْسَ کُلُّ أَخْرَسَ أَبْکَمُ: «هر ابکمی، اخرس است اما هر اخرسی، ابکم نیست». سپس اضافه می کند: گاهی این ماده در مورد کسی اطلاق می شود که به خاطر ضعف عقل از سخن گفتن عاجز و ناتوان است.
اَبْکَمْ به معنی لال مادر زاد است چنانکه طبرسی و راغب و ابن اثیر در نهایه، تصریح کرده‏اند و جمع آن بُکم است یکی از آن دو لال است و بر چیزی قادر نیست، و مثل کرند، لالند، کورانند پس بر نمی‏گردند. راغب می‏گوید: اَبکم کسی است که لال به دنیا آید و اخرس مطلق لال است خواه از مادر زائیده شود و خواه بعداً لال گردد پس میان آن دو عموم و خصوص مطلق هست. هر ابکم اخرس است و بعضی ابکم اخرس نیست. مراد از صمّ و بکم در آیه فوق و نظائر آن کسی‏اند که به حرف حق گوش نمی‏دهند و به آن اقرار نمی‏کنند. در چهر آیه، کلمه صمّ قبل از «بکم» آمده و در آیه 97 اسراء «بکم» از «صمّ» جلوتر آمده است وانگهی بنا بر تصریح طبرسی: اَصَّمَ کسی است که کر متولد شده باشد. علی هذا نمی‏توان گفت علّت جلو افتادن «صمّ» آن است که انسان اوّل کر و بعد لال می‏شود. زیرا این در صورتی است که لالی و کری از عوارض بعدی باشد. ولی بعید نیست که بگوییم: قاعده چون گوش نشنود ربان قادر بتکلّم نخواهد بود، لذا در چهار آیه که راجع به دنیا است «صم» بدین اعتبار از «بکم» جلو افتاده است و در آیه اسراء که آمده «وَ نَحْشُرُهُمْ یَومَ الْقِیمَةِ علی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ صُمّاً» شاید گرفتار اوّل بلا را می‏بیند، بعد اظهار می‏دارد، بعد به کلام دادرس گوش می‏دهد و آنها از هر سه محروم‏اند می‏دهد و آنها نیز آیات حق را نمی‏دیدند، و به حرف حق اعتراف نمی‏کردند و گوش نمی‏دادند و اللّه العالم.

معنی کلمه ابکم در ویکی واژه

گنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه ابکم

نصرانی گفت: ما ترک کتابکم و لا نبیکم لجالینوس طبا.
کوس دهن دریده نهادی به گوشه ای کلک زبان بریده ابکم گذاشتی
دریای فیض تشنة دیدار تشنه است لب‌تشنگیّ خویش چه پوشی، نه ابکمی!
بیداری نجوم فلک گر نه رای تست تیر ابکم و زحل اصم و ضریر باد
من ثنایت چون توانم گفت ای سلطان که هست نفس ناطق را زبان نطق ابکم زین ثنا
یا اولیا لا تحزنوا اربحتکم لا تغبنوا اشجعتکم لا تجبنوا لا تحقروا القابکم
وَدَّ کَثِیرٌ... الآیة این آیت در شأن قومی جهودان آمد فنحاص بن عازورا و زید بن قیس که حذیفة یمان و عمار. یاسر را گفتند پس از وقعه احد الم تریا الی ما اصابکم، لو کنتم علی الحق ما هزمتم فارجعوا الی دیننا فهو خیر لکم و افضل و نحن اهدی منکم سبیلا گفتند میبینید که چه رسید شما را درین وقعه احد و چگونه شما را بهزیمت کردیم و شکستیم اگر دین شما حق بودی بر شما این احوال نرفتی، پس باری بدین ما باز گردید که شما را این بهتر است و سزاتر، عمار ایشان را جواب داد که شکستن پیمان چون بینید شما را در دین خویش، گفتند عذری سخت و کاری مشکل عمار گفت پس من با محمد عهد بسته‌ام که از دین وی بر نگردم تا زنده ام، ایشان گفتند امّا هذا فقد صبأ این عمار صابی گشت که دین پدران و کیش اسلاف خود بگذاشت و دیگری اختیار کرد، از وی چیزی نگشاید، تو که حذیفه‌ای چه می‌گویی؟
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم لا تیئسوا من غابکم لا تدنسوا اثوابکم
ولی هر یک باسم دیگر و رسم دگر خواندش زبان عالمی گردان، بنام او مگر ابکم
گوینده را مدیحش ابکم نمایدا یک تن چگونه مدح دو عالم نمایدا
ابکمه، روستایی از توابع بخش زاوین شهرستان کلات در استان خراسان رضوی ایران است.