معنی کلمه البحر در دانشنامه اسلامی
بحر (۴۲ بار)
«بحر» در اصل، به معنای محل وسیعی است که آب زیاد در آن مجتمع باشد; و معمولاً به دریاها و گاهی به نهرهای عظیم نیز گفته می شود. بعضی گفته اند: «بحر» به معنای شهرهایی است که در کنار دریا است; و بعضی گفته اند: «بحر» به معنای مناطق حاصل خیز و پر باغ و زراعت است! ما دلیلی بر این گونه، تکلفات نمی بینیم، چرا که «بحر» معنای معروفی دارد، که همان «دریا» است و فساد در آن، ممکن است به صورت کمبود مواهب دریایی و یا ناامنی ها و جنگ هایی که در دریاها به وقوع می پیوست، باشد.
دریا. آب وسیع بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم در قاموس گوید: «البحر: الماء الکثیر» راغب گوید: آن در اصل هر محل وسیعی است که شامل آب زیاد باشد، و به اعتبار سعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است مثلاً به اسب تندر و به اعتبار سعه سیرش گویند: «فَرَسٌ بَحْرٌ» نقل است که حضرت رسول «صلی اللّه علیعه و آله و سلم» به اسبی سوار شد و فرمود «وَجَدْتُهُ بَحْراً» و به آن که معلوماتش وسیع است گویند: «بحر و متّبحر» و به شتری که گوش آنرا میشکافند به جهت سعه شکاف میگفتند: «بحیرة». زمخشری در فائق نقل کرده: سعدبن عباده درباره عبداللّه ابن ابیّ به حضزت رسول «صلی اللّه علیه وآله و سلم» گفت: «... جاءَ اللّهذ بِالْحَقِّ وَ لَقْدَ اِصْطَلَحَ اَهْلذ البَحرَة علی اَنْ یَعصِبوهُبِالْعِصابَةِ» یعنی خدا حق را آورد در حالیکه اهل مدینه توافق کرده بودند عمامه (تاج) حکومت را به سر او ببندند. در این سخن مراد از بحر، مدینه است در نهایه به جای بحر، بحیرة آمده است و نیز در نهایه گوید: عرب شهرها و دهات را بحار گویند. لازم است در اینجا چند آیه را بررسی کنیم: 1- ، مراد از بحیره شتری است که گوش او را وسیعاً میشکافند در مجمع البیان از زجاج نقل شده: چون ناقهای پنج بار میزائید و بچّه پنجمی نر میبود، گوش آن ناقه را میشکافتند دیگر به آن سوار نمیشدند و ذبح نمیکردند و در چراگاه و آبشخور مزاحم آن نمیشدند و اگر درماندهای آنرا میدید سوار نمیشد. سلئبه شتریست که نذر میکردند در صورت آمدن مسافر و شفای آن را به سر خود رها کنند. در تفسیر این دو کلمه، اقوال دیگری نیز هست. 2- ، ظاهر آیه، چنان که در تبیان و در المیزان گفته میرساند که مراد از بَرّ مطلق خشکی و از بحر دریاست و ظهور فساد در آن دو عبارت است از نا امنی، سیلها و قتل و غارتها و امثال اینها. اعمّ از طبیعی و غیر طبیعی. و از مسلّمیّات قرآن است که همه اینها مربوط به اعمال آدمی است لذا فرموده «بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاس». ولی بسیاری از مفسّران بحر را در آیه فوق به معنی شهر یا آبادیهای کنار دریا گرفتهاند. گویند: مراد از برّ صحرا و مسکن قبائل و از بحر شهرها یا آبادیهائی است که در کنار دریا واقع اند. به نظر میآید: چون تصوّر ظهور فساد در دریا برایشان مشکل بوده بحر را به معنای شهر گرفتهاند. ولی تصوّر فساد در دریا آسان است مخصوصاً در این زمان. گرچه میشود بحر را به معنی شهر گرفت ولی از ظهور آیه نمیتوان صرف نظر نمود. 3- ، مَرَجَ فعل، فاعل آن خداست و بحرین مفعول آن است: یعنی خدا دو دریا را فرستاد مخلوط کرد که پیوسته به هم میپیوندند میانشان حایلی است که به هم تجاوز نمیکنند. (مزرج به معنی ارسال و تخلیط هر دو آمده است) دو دریا کداماند؟ تجاوز نمیکنند یعنی چه؟ برزخ چیست؟. نظیر این آیه، آیه: 61 از سوره نمل است «وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَنِ حاجِزاً» میان دو دریا مانعی قرار داد. نا گفته نماند: بسیاری از دریاها در محل مخصوصی به هم میپیوندند مثل بحر احمر و اقیانوس هند که در باب المندب به هم متصل میشوند و مانند اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه که به وسیله تنگه جبل الطارق به هم میپیوندند و همچون دریای سرخ و عقبه، و نیز رنگ آب دریاها مختلف است بعضی لاجوردی، بعضی مایل به سبزی، بعضی زرد، این اختلاف بجهت املاح و مواد شیمیایی است که در آب دریا محلول است. مثلاً ملاحظه میشود رنگ دیگری سیاه و در محل التفاء هر چند طوفانها و امواج آنها را به هم میزند باز میبینیم رنگ مخصوص هر دو باقی است و از بین نمیرود و این در اثر مواد شیمیایی مخصوص است که به یکدیگر تجاوز نمیکنند و یکی به آن دیگری مبدّل نمیشود مثل نفت و آب، که مخلوط نمیشود. بنابراین میشود گفت: مراد از دو دریا در آیات فوق مثلاً اقیانوس هند و بحر احمر است و مراد از برزخ، اختلاف مواد و املاح این دو دریاست که در نتیجه، به یکدیگر تجاوز نمیکنند و اثر هم دیگر را از بین نمیبرند. ولی اصل مطلب در آیه بعدی خواهد آمد. طنطاوی و مراغی در تفسیر خود راجع به آیه :19 سوره رحمن، محلّ التفاء رود نیل و مدیترانه را مثل زده و گویند: نه آب تلخ و شور دریا آب شیرین را شور میکند و نه بالعکس. آقای صدر بلاغی در فرهنگ قصص قرآن ص 46 میگوید: یکی از محققین مینویسد: چندی پیش هیأت علمی (سرجون امری) به اتفاق هیئت اکتشافی دانشگاه مصر...دریافت که آبهای خلیج عقبه از جهت خواص و ترکیب طبیعی و شیمیایی از بقیه آبهای بحر احمر تفاوت دارد... و بوسیله دستگاه سنجش اعماق کشف کرد که در محل التقاء دو دریا سدّ و حاجزی در زیر دریا هزار متر میگذرد و مرتفعترین قسمت آن حدود سیصر متر با سطح دریا فاصله دارد همچنین کشتی (باحث) در اولین سیاحت خود در اقیانوس هند و بحر احمر از وجود این حاجز اطلاع یافت و آزمایشهای علمی آن هیئت که در آن کشتی بودند ثابت کرد که آبهای اقیانوس هند از حهت خواص طبیعی و شیمیایی با آبهای بحر احمر متفاوت است. علم (اقیانوگرافی) این اختلاف را مربوط به همان حاجزی میداند که در نقطه التفاء آن دو دریا وجود دارد . آنگاه آقای بلاغی این کشف را از معجزات قرآن مجید شمرده و آیه 19 سوره رحمن را با آن تفسیر میکنند. ولی مشکل است بگوییم که: اختلاف خواصّ شیمیایی دو دریا در اثر وجود این دیوار و حایل سنگی است مثلا اگر در وسط ظرفی حایلی قرار بدهیم و یک طرف آنرا با آب شور و طرف دیگر را با آب شیرین پر کنیم بطوریکه سطح آب بالاتر از حایل باشد و دو آب در بالا به هم متّصل شوند در این صورت به تدریج هم دیگر را از اثر میاندازند مخصوصاً که ظرف را حرکت بدهیم، علی هذا دو دریا که بوسیله امواج آبشان روی هم میریزند چطود ممکن است حایل حایل پایینی سبب اختلاف خواصّ باشد، اگر گویند: امواج دریا هر چند هم بزرگ باشند در سطح آب اند و در عمق بیست متری از امواج خبری نیست. گوئیم: در این صورت لااقل در سطح آب اثر یکدیگر را از بین میبرند. و محلّی به جمله (لا یَبغیان) نمیماند، پس ناچار باید گفت که اختلاف و عدم تجاوز آبها، در اثر اختلاف املاح معدنی ومواد شیمیائی است. ناگفته نماند در دو آیه فوق، شوری و شیرینی دو دریا مطرح نیست و فقط وجود حایل و عدم تجاوز در میان است و آیه اوّلی در بیان مطلب روشنتر از دوّمی است. 4- ، دراین آیه، رودخانهبزرگ به جهت وسعت و کثرت آبش بحر شمرده شده چون در روی زمین دریائی نیست که آبش عَذْب و فرات (شیرین و گوارا) باشد و همه شور و تلخ اند در مجمع ذیل آیه 96 مائده فرموده: عرب نهر را بحر مینامند، آنجا که دو دریا به هم میپیوندد مراد از برزخ و مانع نفوذناپذیر چیست ؟در المیزان ذیل آیه 19 سوره رحمن فرموده: بهترین چیزیکه در این باره گفته شده آنست که مراد از بحرین در آیه جنس دریای شور است که تقزیباًسه ربع کره زمین را گرفته و مطلق دریای شیرین که در مخازن زمین ذخیره شده که چشمهها از آن شکافته و نهرها از آن جاری میشود و در دریای شور میریزد. این دو پیوسته به هم مخلوط میشود ولی حایلی که خود مخازن و مجاری زمین باشد میان آندو هست که نمیکذارند دریای شور گرداند و زندگی از بین برود. و مانع از انست که آب شیرین به آب شور ریخنه و آن را شیرین گرداند و اثرش را از بین ببرد. نگارنده گوید: این سخن که مراد از برزخ تکههای زمین است به نظر قانع کننده میآید. نهرهای دریائی 5- ، یعنی برای خداست آنها که جاریاند و در دریا به وجود آمدهاند که مانند مرزهااند، جوار جمع جاریه است یعنی جاری شوندهها، منشأت از نشاء است یعنی به وجود آمدهها و پیدا شدهها، اعلام جمع علم است و آن چنانکه راغب در مفردات گوید علامت شیئی است مثل علامت راه و علامت لشگر. و کوه را از آن علم گویند که نشانه وجود خودش است. در اقرب الموارد آمده: عَلَم، شکاف لب بالا، یا شکاف یک طرف آن، مرز میان زمینها، نشانه راه و کوه طویل و گویند شامل هر کوه است. پس اعلام به معنی مرزها و نشانه هاست.مفسّران گویند: مراد از این آیه کشتیهاست که در یاها رواناند منشأت را مرتفعات و اعلام را کوهها معنی کرده و گفتهاند: یعنی برای خداست کشتیهائی که مانند کوهها، در دریا حرکت میکنند. این معنی بسیار سخیف و نابجا و خروج از مدلول لفظ است، زیرا «المشأت فی البحر» صریح است که این حرکت کنندهها در دریا بوجود آمدهاند، چه طور میتوان نشأ را ارتفاع معنی کرد؟! آیا معنی آیه ، آنست که: برای شما گوش بلند کرد یا برای شما گوش به وجود آورد؟! وانگهی اعلام را چه طور به معنی کوهها می توان گرفت حال آنکه کشتیهای آن روز جز کشتیهای بادی و ناچیز نبودند وانگهی کوه معنای اصلی اعلام نیست بلکه معنای کنایهای آنست و معنی اصلی آن نشانه است و مرزها را اعلام گویند که نشانه انفصال زمینهایند. پس مراد از آیه شریفه چیست؟ مراد از آیه بی شکّ، رودهائی است که در وسط دریاها و اقیانوسها روانند و این رودهای عظیم از خود دریاها به وجود میآیند و در آنها حرکت میکنند و مانند مرزها، روشن و محسوساند و معنی آیه این است: برای اوست رودهایی که دریا پدید گشته و مانند مرزها در آن روانند، و این از حقائق عجیب قرآن مجید است، این مطلب از تراوش افکار نگارنده است و تابه حال در جائی ندیدهام. مخفی نماند رودهای عظیمی در سطح دریاها روانند و جریان آنها آبهای گرم استوا را به طرف قطبین و آبهای سرد قطبی را به طرف استوا حرکت میدهد علّت تولید این رودهای دریائی اختلاف درجه حرارت مناطق استوا و قطبین میباشد و عامل مهمّی که در حرکت آبها تأثیر دارد وزش بادهاست مخصوصاً بادهای منظّم آلیزه است که در جریانهای دریائی دخالت دارند.چون رنگ و غلظت و املاح و حرارت رودهای دریائی با آب اقیانوسها تفاوت دارد حرکت آنها در اقیانوس کاملاً آشکار است. مهمترین رودهای گرم که در اقیانوس جاری است یکی گلف استِریِم است که از خلیج مکزیک واقع در غرب اقیانوس اطلس و جنوب کشورهای متحده امریکا شروع و از جنوب به طرف شمال شرقی جریان مییابد سپس به سواحل غربی اروپا میرسد و از کنار جزائر انگلستان و کشور نروژ میگذرد پهنای آن در حدود 145 کیلومتر و گودی آن در بعضی نقاط بیش از 800 متر میباشد. در هر دقیقه دو بلیون تن آب در امتداد ساحل فلوریدا میخزد. از مهمترین جریانهای آب سرد، جریان آب سرد گروئنلند است که از کنار شبه جزیره لابرادر گذشته به سواحل شرقی آمریکا میرود، رجوع شود به کتاب دریا دیار عجائب فصل رودهای عظیم دریا، و سایر کتابهای جغرافیا. به موجب حساب دانشمندان آبهای اقیانوس منجمد شمالی مثل یک استخر شنا، در هر 165 سال یک مرتبه عوض میشود. در اقیانوسهای دیگر نیز وضع همین است. 6- یعنی از جمله آیههای وی جاری شوندهاست که مانند مرزها به دریا روانند اگر خواهد باد را آرام کند بر پشت دریا بی حرکت مانند، در آنها بر هر بردبار و شکور آیاتی است از قدرت خدا، یا آنها را به سبب اعمال مردم حبس و متوقّف کند. این سه آیه نیز درباره رودهای دریائی است. جمله «اِنْ یَشأ یُسْکِنِ الرّیحَ فّیَظْلَلْنَ الخ» قابل دقّت است، زیرا عامل مهم جریان آنها چنان که گفته شد بادهای منظّم آلیزه و کنتر آلیزه (مخالف آلیزه) است که به طور مداوم از قطبین به استوا و بالعکس میوزند و اگر این بادها نباشند جریانهای دریائی متوقّف میگردند، راجع به علّت جریانهای دریائی به کتاب دریا دیار عجائب ص 45- 53 رجوع شود «اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکور» آری بردباری و تأمل لازم است تا به این حقائق پی برده شود و پس از پی بردن شکرگزاری لازم است و بدون تأمل و سپاسگذاری، اینها به صورت نشانههای قدرت خدائی تجلّی نخواهند کرد. «اَوْیُو بِقْهُنَّ بِما کَسَبوا» این کلمه از «وبق» به معنی حبس است در قاموس گوید «اَوْبَقَهُ اَیْ حَبَسَهُ» در سوره کهف آمده «وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً»(آیه52)، یعنی میانها محبسی قرار دادیم. پس معنای آیه این میشود: یا آنها را به سبب اعمال مردم حبس و متوقّف کند، و این عبارت اخرای «یَظْلَلْنَ رَواکِد» میباشد. و خلاصه آنکه خدا، جاری شوندهها را یک دفعه به خواست خود متوقّف میکند زیرا آنها در اختیار خدایند و یک دفعه برای اعمال نا شایست مردم تا از منافع آنها بی بهره شوند. مفسّرین آیات فوق را درباره کشتیها معنی کرده و گفتهاند: مراد کشتی هاست که مانند کوهاند و اگر باد نیاید از حرکت میمانند و «یو بِقْهُنَّ» را به معنی هلاکت و غرق شدن کشتیها گرفتهاند، ولی حق همان است که گفتیم. در ردّ قول مفسّران و این که کلمات آیههامخالف فرموده آنهاست سخن را به درازا نمیکشانیم و الحمدالله رب العالمین گفتار ما درباره دریا در این کتاب مانند دریا و سیع و مفصّل شد.