اثیل

معنی کلمه اثیل در لغت نامه دهخدا

اثیل. [ اَ ] ( ع ص ) محکم. ( مهذب الاسماء ). محکم بُن. ( منتهی الارب ). استوار. || قدیم. کهن : مجدٌ اثیل. || اصیل. آنکه و آنچه اصل بزرگ دارد. شریف.
اثیل. [ اَ ی َ ] ( ع ص ) بعیر اثیل ؛ شتر بزرگ نَره. ج ، ثیل.
اثیل. [ اُ ث َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر اَثل.
اثیل. [ اَ ] ( اِخ ) محلی است در بلاد هذیل در تهامه. ( معجم البلدان ).
اثیل. [ اُ ث َ ] ( اِخ ) موضعی است قرب مدینه و در آنجا چشمه ای است آل جعفربن ابیطالب را، و آن میان بدر و صفراء واقع است و ذواثیل نیز گفته میشود. || نیز موضعی است که اکثر ازآن ِبنی ضمرة از قبیله کنانه میباشد. ( معجم البلدان ).
اثیل. [ اُ ث َی ْ ی ِ ] ( اِخ ) موضعی است از وادی شراج ریمه و اکثر آن از بنی ضمرة است. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه اثیل در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ص . ) محکم ، استوار.

معنی کلمه اثیل در فرهنگ عمید

اصل دار، استوار و ریشه دار در شرف و اصل ونسب.

معنی کلمه اثیل در فرهنگ فارسی

محلی است در بلاد حذیل در طحامه

معنی کلمه اثیل در ویکی واژه

محکم، استوار.

جملاتی از کاربرد کلمه اثیل

پس جبرئیل مرا فرا پیش کرد، پیغامبران و فریشتگان صفها بر کشیده و دو رکعت نماز کردم، پس پیغامبران بهر یکی ثنائی گفتند خدای را عزّ و جل، ابراهیم گفت: الحمد للَّه الذی اتخذنی خلیلا و اعطانی ملکا عظیما و جعلنی امّة قانتا یؤتم بی و انقذنی من النّار و جعلها علیّ بردا و سلاما. موسی گفت: الحمد للَّه الذی کلّمنی تکلیما و جعل هلاک فرعون علی یدیّ و جعل من امّتی قوما یهدون بالحق و به یعدلون. داود گفت: الحمد للَّه الذی جعل لی ملکا عظیما و علّمنی الزّبور و الان لی الحدید و سخر لی الجبال یسبّحن و الطیر. سلیمان گفت: الحمد للَّه الذی سخر لی الرّیاح و جنود الشیاطین یعملون لی ما شئت من محاریب و تماثیل و علّمنی منطق الطیر و جعل ملکی ملکا طیّبا لیس علی فیه حساب. عیسی گفت: الحمد للَّه الذی جعلنی کلمة منه و علمنی الکتاب و الحکمة و التوریة و الانجیل و جعلنی اخلق من الطّین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن اللَّه پس رسول خدا محمّد عربی (ص) نیز ثنا گفت: الحمد للَّه الذی ارسلنی رحمة للعالمین و کافّة للنّاس بشیرا و نذیرا و انزل علیّ القرآن فیه تبیان کلّ شی‌ء و جعل امّتی خیر امّة اخرجت للنّاس و جعل امتی وسطا و شرح لی صدری و وضع عنّی و زری و رفع لی ذکری و جعلنی فاتحا و خاتما. فقال ابراهیم بهذا فضّلکم محمد.
غرفهٔ دریای حیرت مانده در گرداب فکر بر تماثیل فلک بگشوده چشم اعتبار
این تماثیل شگفت از کیست بی سعی قلم؟ این تصاویر شگرف از کیست بی رنج بنان؟
آن هیاکل دان تماثیل لطیف واحدیت راست مرآت شریف
اثیل نجیفی استاندار نینوا در پی این یورش گفت فرماندهان و نیروهای ارتش عراق که در استان نینوا مستقر بودند سلاح‌های خود را به نیروهای منطقه کردستان عراق تسلیم کرده و به این منطقه فراری شده‌اند و بقیه سلاح‌های آن‌ها نیز به کنترل نیروهای داعش درآمده است.
و التّماثیل جمع تمثال و هو شی‌ء یعمل مشبّها بغیره فی الشکل. و العکوف اطالة الاقامة، و یقال کانت تماثیل علی صور السّباع و الطیور و الانسان، و قیل علی صور هیاکل الکواکب یعبدون اللَّه بوساطة العبادة للکواکب، ثمّ اعتقدوا انّها فی انفسها آلهة.
پدید کرد تصاویر مانی ابر و زمین برآورید تماثیل آزر آتش و آب
اثیل نجیفی استاندار نینوا در پی این یورش گفت فرماندهان و نیروهای ارتش عراق که در استان نینوا مستقر بودند سلاح‌های خود را به نیروهای منطقه کردستان عراق تسلیم کرده و به این منطقه فراری شده‌اند و بقیه سلاح‌های آن‌ها نیز به کنترل نیروهای داعش درآمده‌است.
نجیفی در خانواده‌ای متمول در شهر موصل مرکز استان نینوا به دنیا آمده‌است. وی در سال ۱۹۷۸ مدرک مهندسی برق را از دانشگاه موصل دریافت کرده و در زمینه ساخت نیروگاه برق فعالیت داشته‌است. برادرش اثیل نجیفی از سال ۲۰۰۹ فرماندار نینواست.
در طی چند سال اخیر و در اثر حفاری و کنجکاوی آثار و باقی‌مانده‌های معابد و تماثیل زیادی از زیر زمین کشف شده‌است. باستان شناسان این گونه آثار به دوران دولت‌های متعاقب بر این شهر دانسته‌اند، همچنین چند قبر تاریخی نیز در این منطقه یافت شده‌است.
ز پرده های تماثیل نغز جمله ی دهر نظیر ججره ی مانی و کاخ آذر شد
ابراهیم لکهنویی (۱۸۴۳ - ۱۸۹۰م) (نسب: ابراهیم بن محمدتقی بن حسین، نقوی نصیرآبادی لکهنویی) فقیه شیعه امامی هندی در سدهٔ نوزدهم میلادی بود. نزد سلطان واجد علی‌شاه، آخرین فرمانروای شیعهٔ لکهنو، نفوذ پیدا کرد. آثاری به زبان عربی نگاشت، الیواقیت و الدرر فی أحکام التماثیل و الصور اثری است دربارهٔ احکامِ تمثیل‌ها و عکس‌ها، تکلمة ینابیع الأنوار که تکلمه‌ای است بر اثر پدرش در تفسیر قرآن.
درکشیدند. غلام پای در رکاب آورد و هم‌عنانِ اقبال می‌راند تا به قصری رسید که شرحِ تماثیل و تصاویرِ آن در زبان قلم نگنجد و اگر مانی به نگارخانهٔ او رسد، از رشک انگشت را قلم کند و سرشکِ معصفری بر سفیداب و لاجوردِ او ریختن گیرد. بستان سرایش نمونهٔ ریاض نعیم بود و آبگیرِ غدیرش از حیاض کوثر و تسنیم، کَأَنَّهُ اَنتَقَلَ مِن جَنَّهٍ اِلَی أُخرَی. او را آنجا فرود آوردند و چندان نثار از درم و دینار بساختند که آستین و دامنِ روزگار پر شد و چندان بخورِ عود و عنبر بسوختند که بخارش ازین هفت مجمرهٔ گردون بیرون شد. هرچ رسمِ احترام و اعظام بود، نگاه داشتند و جمله به‌یک‌زبان گفتند :
تصاویر او دهشت طبع مانی تماثیل او حسرت جان آزر
قال سعید بن المسیب: لمّا فرغ سلیمان من بناء بیت المقدس تغلّقت ابوابه فعالجها سلیمان فلم تتفتّح حتی قال فی دعائهم بصلوات ای داود الا فتحت الأبواب فتفتّحت ففرغ له سلیمان علیه السلام عشرة آلاف من قرّاء بنی اسرائیل خمسة آلاف باللیل و خمسة آلاف بالنهار فلا تأتی ساعة من لیل و لا نهار الا و اللَّه یعبد فیها. و یقال: من التماثیل التی عملوها انهم عملوا لسلیمان اسدین اسفل کرسیه و نسرین فوق کرسیه و کان کرسیه عظیما فاذا اراد ان یصعد الکرسی بسط الاسد ذراعه و کان یصعد علیه، و اذا قعد علیه اظلّه النسران باجنحتها فلمّا مات سلیمان جاء افریدون، و قیل بخت‌نصر لیصعد الکرسی و لم یدر کیف یصعد فلما دنا منه ضرب الاسد علی ساقه فکسر ساقه فلم یجسر احد بعده ان یدنوا من ذلک الکرسی.