افلاس

معنی کلمه افلاس در لغت نامه دهخدا

افلاس. [ اِ ] ( ع مص ) بی چیز شدن ، گویی درمهای او پشیز گشته یا بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بی چیز شدن یعنی بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. بدانکه در این لفظ خاصیت باب افعال سلب مأخذ است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مفلس شدن. ( مؤید الفضلاء ) ( تاج المصادر بیهقی ). تنگدست شدن. ( از یادداشت مؤلف ): یقال : افلس الرجل کما یقال اقهر الرجل و اذل ؛ ای صار الی حال یقهر علیها و یذل فیها. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ابوعمرة. ( منتهی الارب ). بی نوایی. بی چیزی پس از دارایی و توانگری. تنگدستی. گدایی. مفلسی. ورشکستگی. ناداری و پریشانی. ( ناظم الاطباء ). احلاس. بی پایی. لاتی. ( یادداشت مؤلف ) :
چون دهر مرا کشت بافلاس و باغلال
کردی تو مرا زنده باحسان و بانعام.مسعودسعد.محتشمی دردسری می پذیر
ورنه برو دامن افلاس گیر.نظامی.سلطان بفرمود تا او را بافلاس سوگند دادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 360 ).
چون بر زمین بروی توام آفتاب هست
ز افلاس گو ستاره میباشم بر آسمان.رضی نیشابوری.عشق از افلاس می گیرد نمک.عطار.افلاس عنان از کف تقوی بستاند.( گلستان ).- افلاسخانه. رجوع به همین عنوان شود. - افلاس خر. رجوع به همین عنوان شود. || در اصطلاح حقوقی فقهی تعابیر مختلف از آن بعمل آمده که همه آنها در اصل عدم توانائی فرد در تأدیه آنچه در ذمه او است متفق هستند. در قانون موقتی اصول محاکمات حقوقی ، از افلاس بعدم تمکن محکوم علیه نسبت بتأدیه محکوم به تعبیر شده و در قانون دیگر افلاس را عدم کفایت دارایی شخص برای پرداخت مخارج عدلیه و یا بدهی او تعریف کرده و در قانون مرادف با ورشکستگی قرارگرفته و سرانجام افلاس در تحت تعریف کلی اعسار قرار گرفته و افلاس بمعنی خاص اصطلاحی منسوخ گردیده است. رجوع به قانون آئین دادرسی مدنی و قانون تجارت شود. و در فقه افلاس عبارتست از میان رفتن بیشتر دارایی و باقی ماندن مقدار ناچیز آن ، چنانکه گفته اند: المفلس من ذهب خیار ماله و بقی فلسه. و در واقع مفهوم حقیقی فقهی آن است که دارایی شخص تکافوی تأدیه بدهی نکند، بتعبیر دیگر دارائیش از بدهی او کمتر باشد. رجوع به کتاب شرایعالاسلام شود.

معنی کلمه افلاس در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . )ورشکست شدن . ۲ - (اِمص . )بی چیزی ، تنگدستی . ۳ - ورشکستگی .

معنی کلمه افلاس در فرهنگ عمید

۱. بی چیز شدن، نادار شدن، تنگدستی، بینوایی.
۲. (حقوق ) ورشکستگی.

معنی کلمه افلاس در فرهنگ فارسی

بی چیزشدن، نادارشدن ، تنگدستی و بینوایی، ورشکستگی
۱ - ( مصدر ) بی چیز شدن نادار گشتن . ۲ - ( اسم ) بی چیزی ناداری تنگدستی. ۳ - ور شکستگی .

معنی کلمه افلاس در دانشنامه آزاد فارسی

اِفلاس
(در لغت به معنای بی چیزی و تنگدستی) کسی که دارایی او برای پرداخت دیونش کافی نباشد، مفلس نامیده می شود. افلاس اصطلاحی فقهی است که در متون قانونی جای خود را به اعسار داده است. مطابق قانون اعسار مصوب دی ماه ۱۳۱۳ش، که قانون اعسار و افلاس مصوب ۱۳۱۰ را فسخ کرده، عنوان افلاس از بین رفته است و از آن تاریخ دیگر دعوایی به عنوان افلاس پذیرفته نمی شود. تاجر مشمول قانونِ تجارت و ورشکستگی است و غیرتاجر که توانایی پرداخت بدهی خود را نداشته باشد، مشمول قانون اعسار است.نیز ← اعسار

معنی کلمه افلاس در ویکی واژه

ورشکست شدن.
بی چیزی، تنگدستی.
ورشکستگی.

جملاتی از کاربرد کلمه افلاس

ای باعث افلاس و تهیدستی خلق از نهیاتی شکایت مشتی خلق
از اصل نیاز کدیه شاهی منست افلاس گواه بر گواهی منست
بو جود آمدن این شخصیت به گونه‌ای بود که مردم شروع به حذف شخصیت‌ها ونمادهایی که دوست نداشتند از کریسمس کردند و کایل برافلاسکی پیشنهاد داد که شخصیت مستر هنکی به عنوان شخصیتی که هیچ کس بر آن اختلاف ندارد، انتخاب شود.
از سؤال، افلاس گردد خوارتر از گدائی گَدیه‌گر نادار‌تر
امتحانگاه حوادث بزم افلاس است و بس سرد و گرم دهر با آغوش عریان آشناست
آدمی در حبس دنیا ز‌آن بود تا بوَد که‌افلاس او ثابت شود
أَعُوذُ بِاللَّهِ حصار و حمایتگاه مولی است. هر بنده‌ای که فتنه دیو است و سخره شیطان، و در بند همزات و غمزات ابلیس، چون چنگ نیاز و افلاس درین عروه وثقی زد که: اعوذ باللّه من الشّیطان الرجیم، ابلیس را بطاعت و ایمان وی کار نه، و هیچ دشمن را در حمایتگاه او قرار نه.
نکوهش مفرما، کز افلاسشان نباشد به تن جامهٔ زر لبوس
اندر افلاس خانهٔ گیتی کیمیای امان نخواهی یافت
گنجور خزانه های افلاس رنجور فسانه های وسواس
افلاس در فقه به صفت اصلی مفلس که همانا عدم کفایت مالی شخص برای پرداخت بدهی‌هایش است، می‌گویند. در قانون تجارت ایران به‌جای واژه افلاس، از عبارت ورشکستگی استفاده شده است. در ماده ۱۲۶۵ قانون مدنی ایران هم عنوان ورشکستگی و افلاس از هم جدا شده‌اند. افلاس در لغت عبارت است از بی‌چیز شدن، نادار شدن، تنگدستی و بینوایی و ورشکستگی.در افلاس شخص مدیون به درخواست طلبکاران و با حکم دادگاه از تصرف در اموال و دارایی خود منع می‌شود، همچنین افلاس موجب سقوط دین خواهد شد.
اِعسار در حقوق مدنی ایران به وضعیت فرد غیر تاجری گفته می‌شود که به دلیل عدم دسترسی به مال خود یا کافی نبودن دارایی، قدرت پرداخت دیون (بدهی‌ها) یا هزینه دادرسی خود را نداشته باشد. اعسار معادل کلمه فقهی افلاس است. اعسار بدهکار معمولاً با اعتراف تمامی یا برخی طلب‌کاران به اعسار وی و نیز شهادت دو مرد عادل ثابت می‌شود.بر خلاف ورشکستگی تجاری، مُعسر محجور محسوب نمی‌شود و می‌تواند در اموال خود تصرف کند.
محنت افلاس مفرط در گرانی قاف دان قاف چون شد فاقه بیحد گشت و این مستنکرست