ارذل
معنی کلمه ارذل در فرهنگ معین
معنی کلمه ارذل در فرهنگ عمید
۲. فرومایه تر، پست تر.
معنی کلمه ارذل در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ارذل در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
رذل (۴ بار)
«أَرْذَل» از مادّه «رذل» به معنای چیز پست و نامطلوب است. و منظور از «أَرْذَلِ الْعُمُرِ» سنین بسیار بالاست که ناتوانی و نسیان، وجود انسان را فرا می گیرد به حدی که قادر به انجام حوائج ابتدایی خود نیست; و به همین دلیل، قرآن آن را سال های نامطلوب عمر شمرده است. بعضی از مفسران، آن را سن 75 سالگی و بعضی 90 سالگی، و بعضی 95 سالگی شمرده اند; ولی حق آن است که سن معینی ندارد و نسبت به اشخاص متفاوت است. به تعبیر دیگر، منظور از ارذل العمر، نامطلوب ترین دوران های عمر انسان می باشد که به نهایت پیری می رسد، و به گفته قرآن علوم و دانش های خود را به کلّی فراموش می کند;و درست همانند یک کودک می شود.
ناپسند. رذل و زذال آنست که در اثر پلیدی ناپسند باشد. (مفردات) صحاح آن را دون و خسیس گفته. ارذل اسم تفضیل رذل و رذیل است . . گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آن که پلیدترها از تو پیروی کردهاند. جمع ارذل نیز آمده است .
معنی کلمه ارذل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ارذل
دوم آنکه علاوه بر تمشیت امر خود، بر خود نپسندد که کمتر از آن شخص دیگر باشد و خود را راضی به نقصان از او نکند و این مرتبه موضع خطر و لغزش است، زیرا که بسا باشد رسیدن به آن نعمت، میسر نشود پس نفس، میل به زوال نعمت از آن شخص می کند تا بالاتر از او نباشد و کم کسی است که خود را پست تر از دیگری بتواند دید و خود نتواند به مرتبه او رسید و پستی مرتبه او را میل نداشته باشد و این خود صفت حسد است که اخبث صفات، و ارذل ملکات است.
ارذلون بقول مفسّران پیشهورانند: کفشگر و جولاه و حجّام و امثال ایشان، معنی آنست که بتو چون ایمان آریم و پسروان تو اهل صناعت و پیشهورانند نه خواجگان و محتشمان، و این سخن از روی جهل و حماقت گفتند از بهر آنکه صناعت و حرفت چون مباح باشد در باب دیانات پسندیده است و قدحی در مردم نیارد، و گفتهاند ارذلون سفلهاند اهل خساست و مکاسب دنی.
«وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ» بر لسان اهل معرفت و بر ذوق جوانمردان طریقت ارذل العمر آنست که بنده را در عنفوان شباب وقتی خوش بود و ارادتی تمام و روزگاری مساعد و صحبتی نیکو، چون روزگاری در استقامت برین صفت برود آن گه ناگاه او را فترتی افتد و آن عقد ارادت فسخ کند و روی در دنیا آرد و از حطام دنیا جمع کند، سالکان راه حقیقت آن را ارذل العمر دانند و در طریقت خویش آن را ردّت شمرند. ابو بکر صدّیق از اینجا گفته: طوبی لمن مات فی النأنأة خنک مر آن بندهای که در ابتداء ارادت با تازگی دل و صفای وقت و روزگار مساعد از دنیا برود که در درنگ روزگار تغییر احوال میافتد و در صفا کدر میآمیزد: و ایّ نعیم لا یکدّره الدّهر، و انشدوا فی معناه:
ثُمَّ رَدَدْناهُ یعنی: «الانسان» أَسْفَلَ سافِلِینَ یعنی: الی الهرم و الخرف و ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا فیضعف جسمه و یذهب عقله و ینقص عمره و السّافلون هم الضّعفاء من المرضی و الزّمنی و الاطفال فالشّیخ الکبیر «اسفل» من هؤلاء جمیعا و «أَسْفَلَ سافِلِینَ» نکرة تعمّ الجنس کما یقولون: فلان اکرم قائم.
قتادة گفت: ارذل العمر آنست که عمر وی بنود سال رسد و گفتهاند که هشتاد سال و گفتهاند هر چه بالای هفتاد و پنج بود ارذل العمر است و العمر و العمر و العمر واحد.
عمر ارذل از گرانجانی وبال کس مباد زندگی چون امتداد آرد تب دق میشود
و مخفی نماند که این صفت خبیثه بدترین صفات مهلکه و ارذل ملکات ذمیمه است حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «سه چیز است که از جمله مهلکات است: بخل، که اطاعت آن را کنی و هوا و هوس که پیروی آن را نمائی و عجب نمودن آدمی به نفس خود» و فرمودند که «هر وقت ببینی که مردم بخل خود را اطاعت می کنند، و پیروی هواهای خود را می نمایند، و هر صاحب رأیی به رأی خود عجب می نماید و آن را صواب می شمارد بر تو باد که خود را محافظت کنی و با مردم ننشینی» و نیز در روایتی از آن سرور وارد شده است که فرمود: «اگر هیچ گناهی نکنید من از بدتر از گناه از شما می ترسم و آن عجب است، عجب» مروی است که «روزی موسی علیه السلام نشسته بود که شیطان وارد شد و با او «برنسی رنگارنگ بود چون نزدیک موسی علیه السلام رسید برنس را کند و ایستاد، سلام کرد موسی علیه السلام گفت: تو کیستی؟
سفله پس کیست در زمانه؟ بگو ارذل النّفس اگر ز اشراف است
عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد رعشهٔ پیری مبادا ریزد آبروی مرد
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای من اطلنا عمره رددناه الی ارذل العمر شبّه الصّبی فی اول الخلق و قیل: نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای نصیّره الی الضّعف بعد القوّة و الی النقصان بعد الزّیادة. نُنَکِّسْهُ بضمّ نون اول و فتح دوم و تشدید کاف قراءت عاصم و حمزه است، باقی بفتح نون اول و اسکان نون دوم و ضمّ کاف و تخفیف خوانند.