احساس گناه

معنی کلمه احساس گناه در فرهنگستان زبان و ادب

{guilt} [روان شناسی] هیجانی خودآگاه که با احساس دردناک ناشی از انجام دادن یا تصور انجام دادن کاری غلط همراه است

معنی کلمه احساس گناه در دانشنامه عمومی

احساس گناه هیجانی خودآگاه است که با احساسی دردناک ناشی از انجام دادن یا تصور انجام دادن کاری غلط همراه می باشد. احساس گناه زمانی رخ می دهد که فرد اسنادهای درونی ناپایدار و خاص دربارهٔ کنش هایش دارد که به این احساس منفی دربارهٔ رفتارهای خاصی که مرتکب شده است، می انجامد. احساس گناه ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم پشیمانی، حسرت و همچنین شرم دارد. احساس گناه عامل مهمی در تداوم علائم اختلال وسواسی - جبری است.
تمایل به وجود احساس گناه در شخص به طور قابل اعتمادی با وجود یک شخصیت اخلاقی مرتبط است. به طور مشابه، احساس گناه می تواند باعث رفتار فضیلت آمیز متقاعب شود. افرادی که احساس گناه می کنند ممکن است بیشتر از دیگران خود خویشتن داری کنند، از زیاده روی در خود اجتناب کنند، و پیش داوری کمتری از خود نشان دهند. به نظر می رسد احساس گناه رفتارهای جبران کننده ای را برای کاهش هیجانات منفی ایجاد می کند. به نظر می رسد که افراد در رفتارهای جبرانی هدفمند و خاص نسبت به افرادی که به آنها ظلم یا توهین کرده اند، دست می زنند.
افراد مبتلا به سایکوپاتی فاقد هرگونه احساس واقعی گناه یا پشیمانی برای آسیبی هستند که ممکن است به دیگران وارد کرده باشند. این افراد رفتارهای سایکوپاتی خود را منطقی می دانند و در عوض ممکن است دیگران را به دلیل رفتارهایشان سرزنش کنند یا به طور کلی رفتار خود را طور کامل انکار کنند. افراد مبتلا به سایکوپاتی تمایل دارند برای خود و دیگران مضر باشند. آنها توانایی کمی برای برنامه ریزی برای آینده دارند. یک فرد مبتلا به سایکوپاتی هرگز خود را مقصر نمی بیند، زیرا هر کاری که لازم و به نفع خود باشد را بدون قید و شرط انجام می دهد. شخصی که احساس گناه یا پشیمانی نمی کند دلیلی ندارد که خود را به خاطر کاری که به قصد آزار رساندن به دیگری انجام داده است مقصر بداند. یک فردی که دارای میزان سایکوپاتی بالایی می باشد، همیشه اعمالش را به عنوان تقصیر شخص دیگری توجیه می کند. روانشناسان این را بخشی از فقدان استدلال اخلاقی ( در مقایسه با اکثریت انسان ها ) ، ناتوانی در ارزیابی موقعیت ها در چارچوب اخلاقی، و ناتوانی در ایجاد پیوندهای عاطفی با افراد دیگر به دلیل عدم همدلی می دانند.
برخی از روانشناسان تکاملی نظریه پردازی می کنند که احساس گناه و شرم به حفظ روابط سودمند مانند دگرخواهی دوسویه کمک می کنند. اگر فردی وقتی به دیگری صدمه می زند احساس گناه می کند یا نمی تواند محبتی متقابل انجام دهد، به احتمال زیاد به دیگران آسیب نمی رساند یا بیش از حد خودخواه می شود. به این ترتیب، او احتمال انتقام گیری توسط اعضای قبیله خود را کاهش می دهد و در نتیجه چشم انداز بقای خود و قبیله یا گروه را افزایش می دهد. مانند هر احساس دیگری، احساس گناه می تواند برای کنترل یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران دستکاری شود. انسان ها به عنوان حیواناتی بسیار اجتماعی که در گروه های بزرگ و نسبتاً پایدار زندگی می کنند، به راه هایی برای مقابله با درگیری ها و رویدادهایی نیاز دارند که در آن ها سهواً یا عمداً به دیگران آسیب می رسانند. اگر کسی به دیگری آسیب برساند و سپس احساس گناه کند و پشیمانی و اندوه نشان دهد، فرد آسیب دیده احتمالاً می بخشد؛ بنابراین، احساس گناه، بخشش را ممکن می سازد و به حفظ گروه اجتماعی کمک می کند.

معنی کلمه احساس گناه در ویکی واژه

هیجانی خودآگاه که با احساس دردناک ناشی از انجام ‌دادن یا تصور انجام دادن کاری غلط همراه است.

جملاتی از کاربرد کلمه احساس گناه

مطالعات محدودی در مورد بررسی گناه‌افکنی‌ها وجود دارد. تمرکز این مطالعات بیشتر بر روی احساس گناه در روابط بین والدین و فرزندان است.
در این روش برای قربانی انجام تخلف یا هر گونه کار نادرست در گذشته یادآوری می‌شود تا ابتدا او احساس گناه کرده و سپس گزینه‌ای برای رهایی از این حس به او به‌طور ضمنی یا مشخص پیشنهاد داده می‌شود. فرد دستکاری کننده این راه فرار را چه خواسته و چه ناخواسته براساس نیازهای خود طراحی و مطرح می‌کند. به صورت غالب افراد احساس وظیفه به انجام خواسته‌های مطرح شده را به عنوان مسیری برای دریافت تأیید ایشان و رهایی از حس گناه انتخاب می‌کنند.
پس از این ماجراها، هال برای خودکشی پدرش و خیانتی که نسبت به خواهر خود انجام داده و حتی نزدیک بود بر اثر این حادثه او را بکشد، به شدت احساس گناه می‌کرد. او از خانه فرار کرده و برای چندین سال هیچ‌کدام از اعضای خانواده خود را ندید.
سرزنش خود رفتاری همراه با احساس گناه در فرد قربانی است. در عین حال این باور که فرد در طول حمله کنترل داشته‌است (کنترل گذشته) با پریشانی روانی بیشتر همراه است، این باور که فرد کنترل بیشتری در طول فرایند بهبودی دارد (کنترل فعلی) با پریشانی کمتر، کناره‌گیری کمتر و پردازش مجدد شناختی بیشتر همراه است. این نیاز به کنترل از باور جهان عادلانه ناشی می‌شود، که به این معنی است که مردم آنچه را که لیاقتش را دارند به دست می‌آورند و جهان دارای نظمی خاص از چیزهایی است که افراد قادر به کنترل آن هستند. این کنترل به آنها اطمینان می‌دهد که این رویداد دیگر تکرار نخواهد شد.
هاینریش هیملر (رایشفورر اس اس)، شخصی دستورِ آدولف هیتلر مبنی اجرای راه حل نهایی یا هولوکاست را دریافت کرده بود به ماساژور شخصی خود فلیکس کرستن گفت که او همیشه نسخه‌ای از کتاب مقدس آریایی باستانی (کتابی قدیمی و هندی؟) را با خود حمل می‌کرده و احساس می‌کرده بهگود گیتا او را از احساس گناه در مورد کاری که انجام می‌داده و خود را مانند جنگجو آرجن می‌دانسته که به سادگی وظیفه‌اش را بدون دلبستگی به اعمالش انجام می‌دهد.
از نظر آنا فروید فرزند زیگموند فروید: ترس و نگرانی در این باره که اصول و ارزشهای اخلاقی ما پایمال شود و شرم یا احساس گناه به وجود آید. این نوع اضطراب از ابرمن ناشی می‌شود.
القای احساس گناه‌کار بودن گونه ای از داشتن احساس گناه یا مسئولیت است. اکثراً این اصطلاح به ایجاد احساس گناه غیرقابل توجیه توسط شخص دیگری گفته می‌شود و گونه‌ای از دستکاری روانشناختی به حساب می‌آید.
احساس گناه هیجانی خودآگاه است که با احساسی دردناک ناشی از انجام دادن یا تصور انجام دادن کاری غلط همراه می‌باشد. احساس گناه زمانی رخ می‌دهد که فرد اسنادهای درونی ناپایدار و خاص دربارهٔ کنش‌هایش دارد که به این احساس منفی دربارهٔ رفتارهای خاصی که مرتکب شده‌است، می‌انجامد. احساس گناه ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم پشیمانی، حسرت و همچنین شرم دارد. احساس گناه عامل مهمی در تداوم علائم اختلال وسواسی- جبری است.
و الان در آلمان چه داریم؟ کشور بانکداران و خودروسازان. حتی ارتش بزرگ ما هم نرم شده است. سربازان ریش می گذارند و دستور می دهند. من خجالت نمی کشم که بگویم به ناسیونال سوسیالیسم اعتقاد داشتم. من هنوز صلیب آهنین را با الماس هایی که هیتلر به من داده است می پوشم. اما امروز در تمام آلمان نمی توانید یک نفر را پیدا کنید که به آدولف هیتلر رای دهد که به قدرت برسد  ... بسیاری از آلمانی ها در مورد جنگ احساس گناه می کنند. اما آنها گناه واقعی ما را که از دست دادیم توضیح نمی دهند.
رافا آنا ۱۱ ساله را پیدا می کند که در آن سوی خیابان روبروی محوطه پارک ماشینش زندگی می کند و پس از دستگیری مادرش پنهان شده است. رافا در ابتدا قصد دارد آنا را به سازمان خدمات اجتماعی بسپارد، ولی با در نظر گرفتن سهل انگاری پدر و مادر خوانده آنا احساس گناه می کند. وقتی رافا خبردار می شود که تمام اتومبیل هایش به دلیل عدم بازپرداخت وامها مصادره می شوند، وحشت زده می شود. رافا آنا را نزد مادرش که مورد سوء استفاده دوست پسرش بوده، رها می کند و به یک مسابقه جنگ خروس می رود. آنا مخفیانه او را دنبال می کند و شاهد باخت ۵ هزار دلاری اوست و می بیند که دیگو لاشخور نزول خوار به رافا فقط پنج روز مهلت برای بازپرداخت بدهیش وقت می دهد...