آت
معنی کلمه آت در لغت نامه دهخدا

آت

معنی کلمه آت در لغت نامه دهخدا

ات. [ اَ / -َت ْ ] ( ضمیر ) ادات خطاب است که به آخر کلمه پیوندد. تو :
بودنت در خاک باشد بآفدم
همچنان کز خاک بد انبودنت.رودکی.عالمت غافل است و تو غافل
خفته را خفته کی کند بیدار.سنائی.ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت.انوری.ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پراست بنوشان و نوش کن.حافظ.حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت.حافظ.زلفت بجادوئی ببرد هر کجا دلیست
و آنگاه بچشم و ابروی نامهربان دهد
هندو ندیده ام که چو ترکان جنگجوی
هرچ افتدش بدست بتیر و کمان دهد.؟ || ترا :
پیران سخن بتجربه گفتند گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن.حافظ.تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از می فروش کن.حافظ.ای هدهد صبا بسبا میفرستمت
بنگرکه از کجا بکجا میفرستمت.حافظ.ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت.حافظ.و چون کلمه ای به هاء غیرملفوظ ( هاء وقف ) ختم شود تاء الحاقی آنرا اَت تلفظ کنند ( بصورت تاء ماقبل مفتوح که فتحه آن کشیده باشد ) :
به عنبرفروشان اگر بگذری
شود جامه ات سربسر عنبری.فردوسی.طالب شراب و ساقی و گل هر سه حاضرند
دیگر چه ماند بهر شکفتن بهانه ات.طالب آملی.و چون کلمه ای به یاءمختوم باشد حرکت همزه بماقبل دهند و همزه حذف شود ( بصورت تاء ماقبل مفتوح که فتحه آن کوتاه باشد ) :
ایا کرده در بینیت حرص ورس
از ایزد نیایدت یک ذره ترس.لبیبی.
ات. [ اَت ت ] ( ع مص ) غلبه کردن بحُجَّت. ( تاج المصادر بیهقی ). غالب شدن بحُجّت بر. || شکستن سر کسی. شکستن چنانکه سر را.

معنی کلمه آت در فرهنگ معین

( اَ ) (ضم متصل . ) ضمیر متصل دوم شخص مفرد، مفعولی و اضافی در آخر کلمه : گفتمت (تو را گفتم )، کتابت : کتاب تو.

معنی کلمه آت در فرهنگ عمید

= ت۳ &delta، در کلماتی که به «ها»ی بیان حرکت ختم نمی شود همزه را حذف می کنند و حرکت آن به حرف آخر کلمه ملحق می گردد: دوستت، ساغرت، غلامت.

معنی کلمه آت در فرهنگ فارسی

( آت ) ( آت ) در عربی علامت جمع موئ نث سالم است : کلمات ( جمع : کلمه ) استخراجات ( جمع : استخراج ) معلمات ( جمع : معلمه ) کیفیات ( جمع : کیفیه کیفیت ).
ضمیر متصل دوم شخص مفرد مفعولی و اضافی در آخر کلمه : گفتمت ( ترا گفتم ) کتابت توضیح : معمولا حرکت ا ( ما قبل ت ) بحرف آخر کلمه ملحق گردد . و چون کلمهای به هائ غیر ملفوظ ( هائ وقف ) ختم شود ضمیر مزبور را ( ات ) تلفظ کنند : بعنبر فروشان اگر بگذری شود جامهات سر بسر عنبری . ( فردوسی ) و چون کلمه ای به یائ مختوم باشد حرکت همزه را به ما قبل دهند و همزه حذف شود : ایا کرده در بینیت حرص ورس از ایزد نیایدت یک ذره ترس . ( لبیبی )
غلبه کردن بحجت

معنی کلمه آت در دانشنامه عمومی

ات (بلژیک). شهر ات ( به فرانسوی: Ath ) در شهرستان ات در استان انو در منطقه فدرال والوون در کشور بلژیک واقع شده است.
معنی کلمه آت در فرهنگ معین
معنی کلمه آت در فرهنگ عمید

معنی کلمه آت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آت. معنی شَرَابِکَ: نوشیدنی ات- آشامیدنی ات
معنی رَهْطُکَ: قوم وعشیره ات
معنی یَتَّخِذُونَکَ: تو را می گیرند (إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً : جز به مسخره ات نمیگیرند)
معنی رَجِلِکَ: پیاده ات (کلمه رَجل - به فتح راء و کسر جیم - به معنای راجل پیاده است همچنانکه حذر و حاذر و کمل و کامل به یک معنا است ، و رجل مقابل راکب به معنی سواره است ، و در عبارت "وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ "این است مقصود لشکرپیاده نظام است.ازی...
معنی وَجْهَکَ: چهره ات -رویت (وجه هر چیزی به معنای ناحیهای از آن چیز است که با آن با غیر روبرو میشود و ارتباطی با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمی سطح بیرون آن است ، و وجه انسان نیم پیشین سر و صورتش میباشد ، یعنی آن طرفی که با آن با مردم روبرو میشود ، و وجه خدا چیزی...
ریشه کلمه:
اتی (۵۵۳ بار)

معنی کلمه آت در ویکی واژه

مترداف اسب در زبان فارسی.
پرت کردن شئی مانند سنگ، چوب یا هر چیزی که در دست‌باشد.
در گویش بهاری مترادف اسب به زبان فارسی. آت چاپِز دِر رِه اسب می‌تازد.

جملاتی از کاربرد کلمه آت

آرتی آتاناسوپولو (یونانی: Αρετή Αθανασοπούλου ؛ متولد ۱۷ نوامبر ۱۹۷۷ در آتن) یک تکواندوکار یونانی است که در کلاس پروزن (سبک‌وزن) زنان رقابت می کرد.
در داخل بنا سه حفره در قسمت پایین دیوار به شکل مثلث /طاق نیم دایره و شعله آتش برای قرار دادن چراغ و روشنایی بنا به چشم می‌خورد.
در اواخر قرن نوزدهم، زمانی که متالوژیست ها توانستند بهتر بفهمند که چه خواص و فرآیندهایی آهن خوب را می سازد، آهن در موتورهای بخار توسط فولاد جابجا می شد. همچنین دیگ های استوانه ای قدیمی با لوله آتش توسط دیگ های لوله آب جابجا شدند که ذاتا ایمن تر هستند.
خوارج در زمان ابوحنیفه در اوج فعالیت‌های‌شان قرار داشتند و با ترویج اندیشه‌های تکفیری فتنه‌ها و آشوب‌ها برپا می‌کردند و بر آتش اختلافات داخلی میان مسلمانان هیزم می‌ریختند. ابوحنیفه به عنوان پیشوای قوم ناگزیر شد که راجع به این اندیشه‌ها موضع‌گیری کند و با آن‌ها در تقابل قرار بگیرد و به بازتعریف ایمان بپردازد و خط فکری ویژه خود را روشن کرد.
ای عشق بیا که سخت بی‌دردم من بی‌درد تو در آتشم و سردم من
اشک‌های آپاچی در بسیاری از نواحی آتشفشانی مربوط به دوره ترشیاری در غرب ایالات متحده، به ویژه آریزونا، یافت می‌شوند. نمونه‌هایی از آریزونا به‌طور گسترده جمع‌آوری شده و در تجارت گوهرتراشی و نمونه‌ها به فروش می‌رسند. چندین ناحیه در غرب نوادا نیز دارای اشک آپاچی فراوان در بسترهای توف‌دار هستند. این مناطق به‌واسطه راهنماهای گوهرشناسان در تجارت جواهرسازی عمومیت یافته‌اند. نمونه‌هایی از بسیاری از این سایت‌ها به شدت توسط گوهرشناسان و علاقه‌مندان گوهرتراشی جمع‌آوری شده‌اند. این اشک‌ها اغلب صیقل می‌خورند و می‌توانند به عنوان نوعی گوهرسنگ در نظر گرفته شوند. در بخش «گوهرسنگ‌های نوادا» توسط رز و فرداک نیز به محل یافت آنها اشاره شده‌است.
هجوم عشق تو دیوانه ساخت جامی را شکست کلک و بر آتش نهاد دفتر خویش
کلیسا یا آتشکده داخل این روستا ، مسجد تاریخی و جامع و همچنین باغ بزرگ شاهی(شاه باغی) از بناهای تاریخی و طبیعی آن به‌شمار می‌رود .
چو آن مجنون کوی مهربانی در آتش سوخت رخت زندگانی
وز تب و لرز پیکرم‌گفتی شده مقهور آتش و صرصر
آتش‌های مقدس زرتشتی به چند نوع آتش گفته می‌شود که به مراسم آیینی یا داستان‌های اساطیری مربوط می‌شوند.
مه آتشین چهره ساغر به دست بت عنبرین طره مجمر به دست
چو آب از آتش و روز از شب و حق از باطل چو شادی از غم و نیک از بد و یقین از شک
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال فیورنتینا، باشگاه فوتبال آسکولی، باشگاه فوتبال فوجا، باشگاه فوتبال آ.اس. رم، باشگاه فوتبال اودینزه، و باشگاه فوتبال آتالانتا اشاره کرد.
نشست از بر تخت شداد عاد دلش پر ز آتش سرش پر ز باد
شاید کاوش‌های آتی در مناطقی که در حال حاضر کاوش نشده‌اند، مانند بخش جنوب‌شرقیِ تراس تخت جمشید و استحکاماتِ کوهستانی، بایگانی‌های دیگری به دست بدهند.
هر چند که خاصیت آتش دارد لیکن دو جهان در دل تو سرد کند
لطف و عنف تو می برون آرند آب از سنگ و آتش از آهن
آتداش کیلومترمربع مساحت و نفر جمعیت دارد و در ارتفاع متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته است.
به لابه گفتمش آخز زمانکی بنشین مگر به وصل تو بنشیند آتش جگرم