ابدالدهر

معنی کلمه ابدالدهر در لغت نامه دهخدا

ابدالدهر. [ اَ ب َ دُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ، ق مرکب ) همیشه :
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند.؟

معنی کلمه ابدالدهر در فرهنگ معین

(اَ بَ دُ دَ ) [ ع . ] (ق . ) تا ابد، به طور همیشگی .

معنی کلمه ابدالدهر در فرهنگ عمید

به طور همیشگی، تا ابد.

معنی کلمه ابدالدهر در فرهنگ فارسی

همیشه

معنی کلمه ابدالدهر در ویکی واژه

تا ابد، به طور همیشگی.

جملاتی از کاربرد کلمه ابدالدهر

باد او سخن سرای و فلک گشته مستمع وانفاس او مباد ابدالدهر منقطع
گر قوانین ما همین باشد ابدالدهر زن چنین باشد
شیوه او ابدالدهر هوای زر و سیم صفت وی همه دم یاد حریر و مخمل
وندرین ملک اگر راه کنم در بزمی یا به راهی ابدالدهر نشینم چو غبار
بدیاری که دهد فرتو یکروز عبور ابدالدهر بجان آید از او بوی عبیر
از تو دعا و ثنای تو ابدالدهر بادا نامنقطع چو سیر سوانی
گفتم که بد معرفی عارف شدی و گفت «این نام نیک تا ابدالدهر بس مرا!»
(پس پیدا شد که مردم اندر این عالم نه موجود است و نه معدوم، و بر سفر است – بدانچه از عدم سوی وجود شود – و زاد او اندر این سفر علم است و مر او را اندر این راه الفغدنی است و خوردنی تا بدان قوی شود و به حضرت صانع عالم برسد. و ثواب مردم مر او را وجود حقیقی اوست و وجود حقیقی او حصول اوست اندر نعمت بی هیچ شدت که آن مر او را سوی وجود بازکشد تا هست شود به حق و ابدی باشد. و عقاب مر مردم را وجود است نه حقیقت، و وجود نه حقیقت مردم حصول اوست نه اندر نعمت، بل که به جوهر باقی است، و بدانچه به نعمت نرسد، حال بی نعمتی مر او را سوی عدم بازکشد تا ابدالدهر اندر میان وجود و عدم بماند و آن مر او را عقوبت باشد، چنانکه خدای تعالی همی گوید: (انه من یات ربه مجرما فان له جهنم لا یموت فیها و لا یحیی). و همین است حال هر معدنی. نبینی که هر که بیمار باشد موجود باشد، و لیکن درد و رنج مر او را همی سوی عدم بازکشد تا بدان سبب عذاب همی بیند؟ پس ظاهر کردیم که عذاب چیزی نیست مگر کشنده مر موجود را از وجود سوی عدم. و معدوم چیزی نیست که اشارت پذیرد، از بهر آنکه مر او را حالی نیست بدانچه مر او را ذاتی نیست، و تا ذات نباشد حال نباشد. و این از بهر آن گفتیم تا کسی را ظن نیفتد که معدوم اندر مقابلت موجود است و لازم است که حال معدوم به ضد حال موجود باشد که این ظن محال باشد، از بهر آنکه نیکو حال و بد حال هر دو موجودند، و حال مر عینی را موجود باشد و معدوم عینی نیست تا مر او را حالی باشد، و عذاب موجود راست از رنج – آن رنج که معنی این قول که گوییم: رنج یا درد عقوبت است، جز آن است – که آن باز برنده باشد مر آن موجود را سوی نه وجود، تا بدان سبب بدو عذاب رسد و اندر میان عدم و وجود معذب باشد، چنانکه خدای تعالی همی گوید اندر صفت دوزخی بدین آیت، قوله: (و یتجنبها الاشقی الذی یصلی النار الکبری ثم لا یموت فیها و لا یحیی).
معلوم شد که : تا ابدالدهر ایمنست این دولت از تزلزل و این ملک از انقلاب
تو شاد همی زی که فلک تا ابدالدهر کرده ست به ملک تو و عمر تو ضمانی