ازدلاف

معنی کلمه ازدلاف در لغت نامه دهخدا

ازدلاف. [ اِ دِ ] ( ع مص )پیشی کردن. ( از منتهی الارب ). تقدم گرفتن. || پیش درآمدن. ( منتهی الارب ). فراپیش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردیدن. ( منتهی الارب ). نزدیک آمدن. بیکدیگر نزدیک آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نزدیکی جستن. نزدیکی. ( منتهی الارب ). گرد آمدن. ( زوزنی ). || متفرق شدن. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه ازدلاف

«فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ» ای سترنا له ذلک الذنب، «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی‌» ای قربة و منزلة رفیعة، الزلفی القربی، و الزلفة القربة، و الازلاف التقریب، و الازدلاف الاقتراب، و منه سمّیت المزدلفة لقربها من الموقف، «وَ حُسْنَ مَآبٍ» ای حسن مرجع، و هو الجنّة.