استحلاف

معنی کلمه استحلاف در لغت نامه دهخدا

استحلاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سوگند دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). احلاف. سوگند خواستن. ( زوزنی ). طلب کردن سوگند: خرمیل ، بعد از استحلاف ایشان و استیمان از قبل سلطان بیرون آمد. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه استحلاف در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . )سوگند خواستن ، قسم دادن .

معنی کلمه استحلاف در فرهنگ عمید

سوگند دادن.

معنی کلمه استحلاف در فرهنگ فارسی

سوگنددادن، سوگندخواستن، طلب سوگندکردن
( مصدر ) سوگند خواستن طلبیدن قسم سوگند دادن .

معنی کلمه استحلاف در ویکی واژه

سوگند خواستن، قسم دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه استحلاف

همچنین این اصطلاحات می‌توانند در سیستم‌های آروماتیک هتروسیکل شش عضوی، مانند پیریدین که در آن اتم نیتروژن به عنوان یکی از استخلاف‌ها در نظر گرفته می‌شود، استفاده شوند. به عنوان مثال، نیکوتین‌آمید و نیاسین، الگوی استحلافی متا روی حلقه پیریدین نشان می‌دهند، در حالی که کاتیون پرالیدوکسیم یک ایزومر ارتو است.