معنی کلمه القمر در دانشنامه اسلامی
قمر (۲۷ بار)
ماه. . این کلمه 27 بار در قرآن مجید به کار رفته و مراد از همه قمر معلوم است نه اقمار کرات دیگر آنچه قرآن دباره قمر فرموده به قرار زیر است: 1- قمر مثل آفتاب و ستارگان به امر خدا مسخر و در مدار خویش پیوسته در گردش است و همه چیز آن روی حساب است . . . 2- ماه مثل آفتاب و سایر موجودات عمر معینی دارد و سرانجام از بین رفتنی است . ایضاً . . . 3- ماه مانند سایر موجودات به خدا سجده میکند و به امر او خاضع است . 4- ماه و آفتاب تا این دنیا و این نظم هست در این وضع و فاصله خواهند بود . ولی در آخرت به هم خواهند پیوست . انشقاق قمر . قیامت نزدیک گردید و ماه شکافته شد و اگر معجزهای ببینند اعراض کرده و میگویند جادوئی محکم است. اگر مراد از «آیة» همان انشقاق قمر و غیره باشد منظور آن است که در عهد رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» قمر شکافته و مشرکان آن را دیده و باز باور نکرده و گفتهاند سحر است و شکافتن آن علامت نزدیک بودن قیامت است. ولی اگر «اِقْتَرَبَ - اِنْشَقَّ» هر دو مضارع و به واسطه محقق الوقوع بودن ماضی آمده باشند، و آیه «وَ اِنْ یَرَوْا آیَةً» راجع به انشقاق نباشد در این صورت راجع به آینده است یعنی: قیامت نزدیک میشود و ماه پاره میگردد. اینکه احتمال داده یا گفتهاند: آیه اشاره است به اینکه ماه از زمین پاره و جدا شده درست نیست زیرا انشقاق آن است که شکافتن و پاره شدن در خود شیء به وجود آید، این احتمال در صورتی درست بود که اشتقاق گفته شود نه انشقاق. *** اگر با ذهن خالی و غیر مشوب به آیه با در نظر گرفتن «وَ اِنْ یَرَوْا آیَةً» بنگریم خواهیم دید ظهور آن در شکافتن قمر و محسوس بودن آن در نظر مشرکین است. در مجمع از ابن عباس نقل شده: مشرکان به رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» گفتند: اگر راستگوئی ماه را برای ما دو تکه کن فرمود: اگر چنین کنم ایمان میآورید؟ گفتند آری. آن حضرت از خدا خواست تا ماه را دو تکه کرد، حضرت فریاد میزد یا فلان یا فلان بنگرید. ابن مسعود گفته: در عهد آن حضرت ماه دو شقه شد آن بزرگوار به ما گفت شاهد باشید شاهد باشید و نیز گوید به خدائی که جانم در دست اوست کوه حراء را دیدم که میان دو تکه ماه بود (مقصود آن نیست که ماه به پائین آمده بود بلکه اگر از کنار یا قله حراء نگاه میکردند تکههای ماه را در دو طرف آن در آسمان میدیدند) جبیر بن مطعم نیز نظیر آن را گفته ایضاً جماعت کثیری از صحابه حدیث انشقاق قمر را نقل کردهاند از جمله ابن مسعود، انس بن مالک، حذیقة بن یمان، ابن عمر، ابن عباس، جبیر بن مطعم و جماعتی از مفسران نیز برآنند. فقط عطاء و حسن و بلخی مخالفت کرده و گفتهاند: انشقاق قمر راجع به آینده است. ولی این درست نیست زیرا مسلمین بر آن اجماع دارند قول مخالف مسموع نیست و شهرت آن در میان صحابه مانع از قبول قول به خلاف است (تمام شد). نقل اهل سنت نیز چنین است چنانکه با مراجعه به تفاسیر و احادیثشان روشن میشود. ابن کثیر در تفسیر خویش گفته انشقاق قمر در زمان رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» بود چنانکه در احادیث متواتره با سندهای صحیح نقل شده. در تفسیر خازن گوید: این احادیث صحیحه درباره این معجزه بزرگ وارد شده به اضافه شهادت قرآن مجید... به قول بعضی مراد انشقاق قمر در روز قیامت است، این قول باطل و شاذ میباشد زیرا مفسرین بر خلاف آن اجماع کردهاند. در تفسیر برهان سه روایت از ائمه علیهم السلام در این خصوص نقل شده است و از ابن شهر آشوب نقل کرده: مفسران و محدثان جز عطا و حسن و بلخی بر این مطلب اجماع دارند. مجلسی رحمه اللَّه در بحارالانوار آن را به طور تفصیل از تفاسیر و روایات نقل میکند (ج 17 ص 347 به بعد طبع جدید). *** راجع به این مطلب چند تا اشکال هست که بررسی و جواب داده میشود: 1- از نظر علم امروز آیا انشقاق در کرات آسمانی ممکن است؟ آری نه تنها ممکن است بلکه واقع هم شده به تصریح دانشمندان نجوم هزاران سنگهای سرگردان به نام «آستروئید» به دور خورشید میگردند قطر بعضی از آنها در حدود 25 کیلومتر است، دانشمندان عقیده دارند که این سنگها بقایای سیاره بزرگی هستند که در مداری میان مدار مریخ و مشتری در حرکت بوده و در اثر عوامل مجهولی منفجر و متلاشی شده است و نیز عقیده دارند که شهابها بقایای سیاره منفجر شدهای هستند. 2- در صورت شکافته شدن یک سیاره آیا امکان دارد دوباره به هم پیوسته والتیام یابد؟ آری اگر سیّارهای در اثر عاملی از عوامل از هم شکافته شود در صورتیکه فاصله میان اجزاء آن کم باشد پس از رفع عامل انشقاق در اثر تجاذب نیوتونی به هم برآمده و مجدداً ملتئم خواهد شد. انشقاق قمر خرق عادت و از معجزات بوده خدائی که عنان موجودات در دست اوست میتواند بشکافد و ملتئم کند و محال عقلی هم در بین نیست. 3- چه طور شد این واقعه با این اهمیت در هیچ یک از رصد خانهها رصد نشد و شهرت نیافت و تاریخ از آن یاد نکرد؟ درجواب گفتهاند: در حجاز و نواحی آن در آن روز رصدخانه وجود نداشت و رصدخانهها درهند، یونان و غیره بود، بلادیکه دارای رصدخانه بودهاند میان آنها و مکه از حیث افق تفاوت بسیار است و ماه چنانکه نقل کردهاند بدر و چهارده شبه بوده و در اول شب به هنگام طلوع منشق شد و دقایقی چند در آن حال ماند سپس به حالت اول درآمد بدین وجه طلوع آن در بلاد دیگر به حالت التیام واقع شده است. امروز تقاویم مینویسند در فلان مملکت ماه خسوف خواهد کرد آنطور هم میشود ولی تا رسیدن به مملکت دیگر از خسوف خارج شده و تمام دیده میشود. وانگهی چه مانعی دارد که مردم غیرمکه از دیدن آن غفلت کنند، لازم نیست مردم از هر علامت آسمانی با خبر باشند به اضافه شاید ارباب کنیسه و مشرکان آن را روی اغراض خویش مکتوم کرده باشند. اشکال دیگر اشکال دیگری در اینجا هست که احتیاج به بررسی کامل دارد وآن اینکه بنابر ظهور آیه، انشقاق واقع شده و مشرکین اهمیت نداده و گفتهاند این جادویی است محکم و نقل شده که کفار شق القمر را از آن حضرت خواستند، حال آنکه بنابر تصریح قرآن خدا قول داده اعجازیکه کفار اقتراح میکنند ومی خواهند نفرستد پس چطور شده که کفار خواستهاند و خدا شق القمر کرده است؟ توضیح اینکه: خداوند برای تأیید و اثبات نبوت پیامران معجزه میفرستد مثل عصا و یدبیضاء ومعجزات عیسی و قرآن ولی معجزهایکه کفّار در اسلام خواستهاند بنای خدا این است که آن را نفرستد زیرا در صورت فرستادن نیز ایمان نمیاوردند در این صورت یا معجزه بی اثر و لغو میشد و یاخدا منکران را از بین میبرد حال آنکه خدا خواسته در مهلت باشند شاید ایمان بیاورند. . ظهور آیه در آن است که خدا آنچه کفار از معجزه بخواهند نخواهد فرستاد زیرا در صورت فرستادن ایمان نخواهند آورد و نتیجهه یکی از دو وجه بالا خواهد بوددر باره «وَما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ اِلاّ تَخْویفاً» المیزان بعید نمیداند که مراد آن باشد: آیاتی را که درعهد رسول خدا میفرستیم برای تخویف و انذار است نه برای استیصال. در آیات 90 به بعد همین سوره مقداری از اقتراح مشرکین نقل شده که گفتند:اگر میخواهی ایمان بیاوریم باید چشمهای حفر کنی یا باغی از انگور و خرما داشته باشی یا آسمان را تکه تکه بر ما فرود آوری یا خداو ملائکه را باما روبرو کنی یا اطاقی پر از طلا داشته باشی یا به آسمان رفته کتابی آماده نازل کنی درجواب همه اینها فرموده: . و آنها را که خواسته بودند نیاورده با آنکه جز آوردن خدا(نعوذبالله) همه ممکن بود. المیزان که معتقد به شقّ القمر است در باره رفع این اشکال توضیح مفصلی دارد و آنطور که نگارنده میفهم میگوید: . میبایست تا آن حضرت در میان آنان بود عذاب نازل نشود ولی مانعی نبود که آنها معجزه شق القمر را بخواهند و آن واقع شود ولی عذاب تا خارج شدن آن حضرت نیاید چنانکه بعد از هجرت آن حضرت در «بدر» عذاب نازل شد و مقتول شدند اگر مقصود آن با شد که گفتیم، در این صورت مطلب تمام نیست زیرا ظهور «وَ ما مَنَعنا أَن ْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ» آن است که خدا آنها را نخواهد فرستاد نه اینکه میفرستد ولی عذابش روی عللی به تأخیرمی افتد رجوع شود بالمیزان. به نظر میآید: علت نفرستادن آیات اقتراحی فقط بی فائده بودن است زیرا که خدا میدانست در آن صورت نیز ایمان نخواهندآورد نه اینکه در صورت عدم قبول استیصال خواهند شد ظهور آیه در بی فایده بودن است و استیصال امم گذشته بیشتر یا همه در اثرعناد و انکارمعجزهای بود که خدا بدون اقتراح مردم به پیامبران داده بود. در باره شق القمر میشود گفت: که کفار از آن حضرت نخواستهاند بلکه مثل قرآن و عصای موسی برای اثبات نبوت آن حضرت واقع شده است. والله العالم.