اطول. [ اَطْ وَ ] ( ع ن تف ) درازتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). درازتر و طولانی تر. ( فرهنگ نظام ). مقابل اقصر. طویل تر. بلندتر. مقابل اعرض. مؤنث : طولی ̍. ج ، اَطاوِل. ( از اقرب الموارد ). - امثال : اطول ذماء من الافعی . اطول ذماء من الخنفساء. اطول ذماء من الضب . اطول صحبة من ابنی شمام . اطول صحبة من الفرقدین . اطول صحبة من نخلتی حلوان . اطول من الدهر. اطول من السکاک . اطول من السنة الجدبة. اطول من الفلق . اطول من اللوح . اطول من شهرالصوم . اطول من طنب الخرقاء. اطول من ظل الرمح . اطول من فراسخ دیر کعب . اطول من یوم الفراق . اطول وفاء من الحیة. عصاالجبال اطول . ( یادداشت مؤلف ). || فاضلتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فزونتر. ( ناظم الاطباء ). ج ، اَطاوِل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) بعیر اطول ؛ شتر که لفچ برین او دراز بود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شتری که لب بالای آن دراز باشد. ( از اقرب الموارد ). اطول. [ اَطْ وَ ] ( اِخ ) علی اطول رجوع به علی قسطمونی و علی اطول قره باش شود.
معنی کلمه اطول در فرهنگ معین
(اَ وَ ) [ ع . ] (ص تف . ) طویل تر، درازتر.
معنی کلمه اطول در فرهنگ عمید
طویل تر، درازتر.
معنی کلمه اطول در فرهنگ فارسی
طویل تر، درازتر، اطاول جمع، مونث آن طولی ( صفت ) طویل تر درازتر . علی اطول بنو الاطول نام بطنی است از عرب .
معنی کلمه اطول در دانشنامه عمومی
اطول یک منطقهٔ مسکونی در الجزایر است که در ناحیه تمنراست واقع شده است. اطول ۱٬۳۱۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
معنی کلمه اطول در ویکی واژه
طویل تر، دراز
جملاتی از کاربرد کلمه اطول
و روی ابو سعید عن النبی (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة جیء بکراسیّ من ذهب مشبکة بالدر و الیاقوت، ثم ینادی المنادی: این من کان یشهد فی کل یوم و لیلة خمس مرات ان لا اله الا اللَّه و أنّ محمدا رسول اللَّه، فیقوم المؤذنون و هم اطول الناس اعناقا، فیقولون: نحن هم، فیقال لهم: اجلسوا علی الکراسی حتی یفرغ الناس من الحساب، فانّه لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون.
قوله تعالی: «إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنَّا» الآیة... برادران یوسف خواستند که قاعده دولت یوسفی را منهدم کنند، و سپاه عصمت را در حقّ وی منهزم گردانند، و بر کشیده عنایت را بدست مکر خود بر خاک مذلّت افکنند، نتوانستند! و با قضاء رانده و حکم رفته برنیامدند! و قد قیل: اطول النّاس حزنا و کثرهم غیظا من اراد تأخیر من قدّمه اللَّه او تقدیم من اخره اللَّه. حلق یعقوب را در حلقه دام محبّت یوسف آویخته دیدند، هر گاه که نزدیک پدر در آمدند او را دیدند نشسته و آن بهار شکفته و ماه دو هفته را پیش خود نشانده و نطع وصال در خیمه جمال وی گسترده، ایشان چنان همی دیدند و از کینه و عداوت بر خود همی بیچیدند، با یکدیگر گفتند: «لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»، پدر ما باین اختیار که کرده که یکی را بده برگزیده از راه صواب دور است، اکنون تدبیر آنست که او را از چشم پدر غائب گردانیم، که هر چه چشم نه بیند دل نخواهد، تا یکبارگی دل بر ما نهد و با ما پردازد، و این مایه ندانستند که هر که همه جوید از همه درماند: من طلب الکلّ فانه الکلّ، اقبال یعقوب بخود بکلیت میخواستند بآن نرسیدند و بجای اقبال اعراض دیدند چنان که ربّ العزّه گفت: «وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ»، آن گه از سر آن کینه و عداوت از روی تلبیس بر پدر باز شدند و از مکر این آواز دادند که «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ». هیچ دستوری هست ای پدر که این روشنایی چشم یعقوبی را و واسطه عقد خوبی را فردا با ما بصحرا فرستی تا یک ساعت تماشا کنیم؟ از حضرت پدر اجازت یافتند نه بمراد خویش بل بمراد یوسف، که یوسف کودک بود و حدیث نزهت و تماشا بگوش وی رسیده، از پدر درخواست تا او را با ایشان بفرستد. پدر از بهر دل وی دستوری داد، که محبّ همه مراد محبوب جوید و رنج خود بر حظّ وی بگزیند، چون پدر دستوری داد آن عزیز مکرّم را و آن غزال مدلل از کنار پدر بناز بیرون بردند، چون بصحرا رسیدند دهره زهر از نیام دهر بر کشیدند و آن چهره چون خورشید و ماه را در چاه انداختند و جگر یعقوب را بر فراق آن بدر منیر بسوختند، مرغان عالم بخفتندی و ماهیان دریا بغنودندی و ددان بیابان بشب آرام گرفتندی و آن پیر پیغامبر پس از آن آرام نگرفتی و براحت نغنودی.
جواب مشرکان قریش است که گفتند: «اجعل الآلهة الها واحدا» این مرد خدایان را همه با یکی آورد، ربّ العالمین قسم یاد کرد باین سه چیز تعظیم و تشریف آن سه چیز که خداوند شما یکی است إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ. آن گه فرمود: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ یعنی مشارق الشمس و مغاربها فی الصیف و الشتاء، مائة و ثمانون مشرقا و مائة و ثمانون مغربا فنزلت الشمس منها کلّ منزل فی السنّة مرّتین مرّة فی الصّیف صاعدة و مرّة فی الشّتاء منحدرة، کلّ یوم لها مشرق و مغرب لا تنزلهما فی السّنة الا مرّتین و امّا قوله: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ فالمشرقان مشرق الشمس اطول یوم من السّنة و مشرقها اقصر یوم منها و المغربان مغرب الشّمس اطول یوم من السّنة و مغربها اقصر یوم منها. و امّا قوله: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ» فهو افق شروق الشّمس و افق غروبها.
«وَ نُوحاً إِذْ نادی مِنْ قَبْلُ» ای من قبل ابراهیم و لوطا، «فَاسْتَجَبْنا لَهُ» ای اجبناه الی ما سأل. یعنی قوله: «لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً». «فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ» ای اهل بیته. «مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ». قال ابن عباس: من الغرق و تکذیب قومه و اذاهم، و قیل من شدّة البلاء لانّه کان اطول الانبیاء عمرا و اشدّهم بلاء. و الکرب، اشدّ الغم.
وقتی که کنستانتینوپل، قسمتی از امپراطوری عثمانی شد از سوی سلطان، ارمنیهای ارتودکس مورد حمایت قرار گرفتند به گونهای که آنها توانستند کلیساهای خود را در سرزمین امپراطوری بسازند. تعدادی از کلیساهای ارمنی در آناطولی و استانبول در ۱۴۵۳م یا بعد از بازتاب تحمل گروههای قومی و مذهبی گوناگون تحت کنترل عثمانی در طی آن دوره ساخته شدهاند.
و قیل: یعنی موسی (ع)، «هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا» ای دللناهم به علی الهدی فقلنا لا تتّخذوا، ان زیادتست و معنی آنست که موسی را تورات دادیم و او را سبب هدایت بنی اسرائیل کردیم و گفتیم که جز از من وکیلی مگیرید و کارسازی مدانید، آن گه گفت: «ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ» نداء مضافست یعنی که این خطاب با شما است ای فرزندان فرزندان نوح، و مراد باین همه خلقست عرب و عجم که از فرزندان نوحاند. و قیل: عنی بذلک سام بن نوح لانّ بنی اسرائیل من ولده. و این منّتی است که ربّ العالمین بر ایشان مینهد و نعمتی که با یاد ایشان میدهد میگوید ای فرزندان آن کس که او را برداشتیم در کشتی با نوح و از غرق برهانیدیم، و روا باشد که «ذُرِّیَّةَ» مفعول «أَلَّا تَتَّخِذُوا» نهند و «وَکِیلًا» مفعول دوم باشد و معنی آنست که پیغام بایشان این بود که ذریت فرزندان نوح را کاردان و کارساز خود مگیرید جز از من و باین قول وکیل بموقع جمع افتاده است و افتد فعیل بمعنی جمع، کقوله: «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً» ابو عمرو «لا یتخذوا» بیا خواند یعنی: لان لا یتّخذوا من دونی وکیلا تورات را رهنمونی کردیم بنی اسرائیل را تا جز از من وکیلی نگیرند و جز از من خدایی ندانند، الوکیل ها هنا الرّبّ و سمّی اللَّه عزّ و جل نفسه وکیلا لانّه هو الذی یلی امر العباد و یتکفّله و یقوم بما یکلون الیه و یتوکلون فیه علیه، «إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً» کنایتست از نوح (ع)، کان شکره انّه کان اذا اکل قال: «بسم اللَّه» و اذا فرغ من الاکل قال: «الحمد للَّه» و اذا لبس ثوبا قال: «بسم اللَّه» و اذا نزعه قال: «الحمد للَّه» و من خصائص نوح (ع) انّه کان اطول الانبیاء عمرا فقیل له کبیر الانبیاء و شیخ المرسلین، و جعل معجزته فی نفسه لانّه عمر الف سنة لم ینغض له سنّ ای لم یتحرّک و لم ینقص له قوّة و لم یبالغ احد من الرّسل فی الدّعوة مثل ما بالغ و کان یدعو قومه لیلا و نهارا اعلانا و اسرارا و لم یبق نبیّ من امّته من الضرب و الشّتم و انواع الاذی و الجفاء ما لقی نوح، و جعل ثانی المصطفی فی المیثاق و الوحی، فقال تعالی: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ» و قال: «إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ». و فی البعث فهو اوّل من تنشقّ الارض عنه یوم القیامة بعد محمّد (ص) و اکرمه اللَّه بالسّلام و الکرامة، فقال تعالی: «یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ» و جعل ذریّته هم الباقین فهو ابو البشر و اصل النّسل بعد آدم (ع) و سمّاه شکورا فقال تعالی: «إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً».
سخن (سحاب) کنون بس که نزد اهل خرد بسی بود سخن اقصر احسن از اطول
رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ احد المشرقین: هو الذی تطلع منه الشمس فی اطول یوم من السنة. و الثانی: الذی تطلع منه فی اقصر یوم و بینهما و ثمانون مشرقا و کذلک الکلام فی المغربین.
از آن مشاهده، مشهود گشت، عشق بدیع مطول است معانی، بیان آن اطول
از عمر بگیر اطول الاعمار وز کام بیاب غایة القصوی
آبانبار قاطول مربوط به سدههای متأخر دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان گرمسار، بخش مرکزی، دهستان حومه، روستای قاطول واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۱۶۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
بیشتر جمعیت این استان را ترکمنهای آناطولی و گروهی از کردهای کرمانج تشکیل میدهند و اقلیتی از ارامنه خاموش و زازا ها نیز در این استان زندگی میکنند.
وحشی افسانهٔ درد تو مطول سخنیست طول گفتار ز حد رفت مکن زین اطول
کتاب او «نظام آناطولی شرقی» در ۱۹۶۹ منتشر شد که در آن در پی بهکارگیری مفاهیم مارکسیستی در تحلیل جامعه کرد و فرایند سیاسی-اجتماعی و تغییرات سیاسی پیش آمده بود، او را به یک دشمن عمومی مبدل کرد. با اینکه کتاب سبب مباحثه زیادی حتی در میان روشنفکران دانشگاهی یا چپ نشد، دانشگاه به اقدامات انضباطی علیه او دست زد که منجر به محاکمه وی بعد از کودتای ۱۹۷۱ شد. او بازداشت شد و به جرم تبلیغات کمونیستی و ضد ملی محاکمه شد و به خاطر رد یکپارچه بودن ملت ترک به ۱۳ سال زندان محکوم شد.