معنی کلمه انجام در لغت نامه دهخدا
نه به آخر همه بفرساید
هرکه انجام راست فرسد نیست.رودکی ( اشعار چ مسکو ص 358 ).یکی آنکه هستیش را راز نیست
بکاریش انجام و آغاز نیست.فردوسی.برفت و جهان ماند ازو یادگار
چنین است آغاز و انجام کار.فردوسی.همانا که انجام فیروزیست
از آن رو که نظمی نوت روزیست.فردوسی.در همه شغلها که دست برد
نیکش آغاز و نیکتر انجام.فرخی.یکی کش نه آز و نه انباز بود
نه انجام باشد نه آغاز بود.اسدی.بکاری که انجام آن ناپدید
مبر دست کان رای را کس ندید.اسدی.انجام تو ایزد بقرآن کرد وصیت
بنگر که شفیع تو کدامست به محشر.ناصرخسرو.چه گویی کفر و توحیدش کنی نام
خبر نایافته ز آغاز و انجام.ناصرخسرو.چون ببینی از این جهان انجام
بشناسی که چیستش آغاز.ناصرخسرو.چو نظم مدح تو آغاز کردم اندر وقت
بمن نماید راه برون شد و انجام.سوزنی.تا دو نفس حاصل است عمر قضا کن به می
کز دو نفس بیش نیست اول و انجام صبح.خاقانی.ز هر چیزی که داری کام ، ناکام
جدا می بایدت گشتن به انجام.عطار.القصه برسلامت حالش شادمانی کرد و از هر دری سخن گفتند تا ملک به انجام حدیث گفت... ( گلستان ).گفتند رای ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم گفت بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست. ( گلستان ).
منت ذوالجلال والاکرام
بدو آغاز و غایت انجام.نزاری قهستانی.گسست از میان رشته کام من
ندانم چه خواهد بد انجام من.؟- به انجام جاوید پیوند ؛ یعنی همیشه. ( ناظم الاطباء ).