[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: خمر (۷ بار) «خَمْر» در لغت، در اصل، به گفته «راغب» به معنای پوشانیدن چیزی است و لذا به چیزی که با آن می پوشانند «خِمار» گفته می شود. هر چند «خِمار» معمولاً به چیزی گفته می شود که زن سر خود را با آن می پوشاند. در «معجم مقاییس اللغه» برای «خمر» یک ریشه ذکر کرده که دلالت بر پوشاندن، اختلاط و آمیزش در پنهانی می کند و از آنجا که شراب عقل انسان را می پوشاند به آن خمر گفته شده; زیرا سبب مستی است و مستی پرده ای بر روی عقل می افکند و نمی گذارد انسان خوب و بد را تشخیص دهد. «خَمْر» در اصطلاح شرع، به معنای شراب انگور نیست، بلکه به معنای هر مایع مست کننده است، خواه از انگور گرفته شده باشد و یا از کشمش، یا خرما و یا هر چیز دیگر، هر چند در لغت برای هر یک از انواع مشروبات الکلی اسمی قرار داده شده است.
جملاتی از کاربرد کلمه الخمر
«بیضاء» من صفة الکأس. و قیل: من صفة الخمر. قال الحسن: خمر الجنّة اشدّ بیاضا من اللّبن و البیاض احسن الالوان، و قیل: «بَیْضاءَ»، ای صافیة فی نهایة اللّطافة.
رق الزجاج و رقت الخمر فتشا بها فتشا کل الامر
و من شَرَب الخمرِ الذی أنا ذُقتُه الی غد حشرٍ لایفیقُ من السکرِ
هاتها فی الشمس فی باحورها اسقنیها الخمر یا بدر الحسان
زیادهروی او در خوشگذرانی و آوردن شعرهایی در وصف آن سبب شد که وی را شاعرالخمرة لقب دهند. دیوان شعرهایش امروزه در دست است و چندین بار در مصر به چاپ رسیدهاست. وی باورهای شعوبی داشت و به برمکیان نزدیک بود تا آنجا که پس از سرنگونی آنان بغداد را ناامن دید و به مصر رفت.
سبحانه ما ارأفه و الطفه بعباده! و من الوعید الوارد فی الخمر ما روی عن عثمان بن عفان قال: قال رسول اللَّه (ص): «ان اللَّه لا یجمع الخمر و الایمان فی جوف امری ابدا، و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «مدمن الخمر کعابد الوثن»، و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «اجتنبوا الخمر فانها مفتاح کل شر، و لا یموتنّ احدکم و علیه دین، فانّه لیس هناک دینار و لا درهم، و انّما یقتسمون هناک الحسنات و السیئات، فآخذ بیمینه و آخذ بشماله».
قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «الخمر امّ الخبائث».
ادیت از سه سالگی تا هفت سالگی کور بود و شایع است که بعد از اینکه روسپیان به زیارت ترز مقدس در لیزیو رفتند بینا شد.[نیازمند منبع] مدتی با پدر دائمالخمرش زندگی کرد و در شانزده سالگی از او جدا شد تا در کوچهها بخواند.
و کوز من الخمر الروی و قرقف الشهی بهار کالبهار غمامته
شارب الخمر کیف لا یسکر صاحب الحشر کیف لا ینعش
گفتهاند که این خمر معجون لعنت است، آن جوش آواز دست شیطان است، چون دست درو کند بجوشد، پس آب دهن درو اندازد تا تلخ گردد، پس بول درو کند تا بگندد. آن مسکین که خمر میخورد بول شیطان میخورد، و معجون لعنت است که بکار میدارد، این خمر زهر دین است، چنانک تن را با زهر بقا نیست؟ دین را با خمر بقا نیست. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «شارب الخمر کعابد الوثن»
احمد امین در این باره مینویسد: «محدثان از نظآم سخت بیزار بودند و این طبیعی است، چراکه او منتقد شدید اهل حدیث بود و از این رو اهل حدیث نظّام را به صورت فاسقی دائمالخمر به تصویر کشیدهاند»[یادداشت ۱]
اعطنی کأسا من الخمر الطهور انها مفتاح ابواب السرور
نمایشنامه با بگومگوی رلینگ و گرگیرش تمام میشود. گرگیرش اصرار میکند که هدویگ بیهوده نمرده چون خودکشی او باعث شده چیزی در وجود یالمار زنده شود. رلینگ پورخند میزند و میگوید که یالمار تا کمتر از یک سال دیگر تبدیل به مردی دائمالخمر خواهد شد.