القاء
معنی کلمه القاء در فرهنگ معین
معنی کلمه القاء در ویکی واژه
افکندن، انداختن.
جملاتی از کاربرد کلمه القاء
پس از طی شدن روال قانونی اعتراض به نتایج انتخابات، رئیس کاملوس مدیا از بزرگترین شبکههای رادیویی آمریکا، به رادیوهای تحت مدیریتش گفت: باید در ادامه از انتشار ذهنیت تقلب انتخاباتی پرهیز کرد، زیرا انتخابات تمام شدهاست، و "هیچ مسیر پذیرفته شده دیگری وجود ندارد." و در نتیجه شبکههای رادیویی باید بلافاصله "تلاش کنند تا القاء آرامش عمومی نمایند.
اولین آپارات سینما، زئوپراکسیسکوپ بود که به دست ادوارد مایبریج، مخترع بریتانیایی، در ۱۸۷۹ ساخته شد. زئوپراکسیسکوپ تصاویر را از دیسکهای شیشهای چرخان با توالی سریع، پخش میکرد تا حس حرکت را القاء کند. آپارات سینما پیشرفتهتر، به دست لویی لو پرنس در زمانی که در شهر لیدز کار میکرد، اختراع شد. در ۱۸۸۸، او صاحب حق امتیازی برای ساخت دستگاهی با ۱۶ لنز که ترکیبی بود از دوربین فیلمبرداری و آپارات، شد. او از نسخه ارتقاء یافته این دستگاه برای ضبط اولین تصاویر متحرک به نام چشمانداز باغ روندهی استفاده کرد.
ارتباط بدون خشونت معتقد است که بسیاری از درگیری بین افراد یا گروهها از ارتباطات غلط در رابطه با نیازهای بشر به وجود میآیند که با توجه به قهری بودن یا دستکاری زبان است با هدف القاء ترس، گناه، شرم، و غیره انجام میشود. این شیوههای ارتباطی «خشن»، زمانی که در طی یک درگیری استفاده میشود، توجه شرکت کنندگان را از روشن کردن نیازهای خود، احساسات خود، درک خود، و درخواستهای خود منحرف میکند، در نتیجه درگیری تداوم مییابد.
اما باید به اختلاف این دو واژه توجه شود: صورت فلکی به مجموعهٔ چند ستاره که شکلی خاص را در ذهن بیننده القاء میکنند گفته میشود، در حالی که برج به هر یک از تقسیمات دوازدهگانهٔ دایرةالبروج گفته میشود.
این روش زمانی اجرا میشود که زمان کافی برای تخلیه معده بیمار (ناشتایی) وجود نداشته و بیمار باید تحت بیهوشی عمومی قرار بگیرد. یا اینکه بیمار شرایطی دارد که احتمال آسپیراسیون ریوی در حین القاء بیهوشی بالاست، صرفنظر از اینکه بیمار به چه مدتی ناشتا بودهاست (مانند بیماری بازگشت اسید به مری یا بارداری) ؛ یا زمانی که بیمار توانایی محافظت از راه هوایی خود را حتی زمانی که بیهوشی نیست ندارد (مانند ضربه مغزی).
خلیل جلیل با خلعت خلت و پاکی ملت، معالم حق، بر معاشر خلق القاء میکرد و چندان که شرح کافی میداد، جرح وافی میدید، لاجرم دست مجاهدت گشوده قصد بیت الصنم کرد و فرصتی مغتنم جست که معبد فارغ از بار معبود ساخت و عرضه نار نمرود گشت، تا نسیم رحمت از گلشن عزت در اهتزاز آمد و معجزی زاهر چهره نمود که باغ جان ها بلاله یقین آراسته داشت و خار انکار از گلبن دل ها پیراسته.
اُخس مصمم شد که هردو مانع را از پیش بردارد. بدین ترتیب، در ابتدا به وسیلهٔ درباریان، به آریاسپ چنین القاء کرد که پدر نسبت به او هم بدبین شده و آهنگ آن دارد که او را هم مانند داریوش اعدام کند، در نتیجه آریاسپ برای اینکه خود را از عذاب و شکنجه برهاند، پیش دستی کرده و خودکشی کرد. مرگ او مایهٔ تأثر فوقالعادهٔ اردشیر شد. سپس شاه تمام محبت خود را متوجه آرشام داشت، اُخس نیز چون دید که او آخرین مانع است، افرادی را مأمور به قتل او کرد و بدین ترتیب آرشام نیز کشته شد.
یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ این فتنه ایدر فضیحت است، یعنی: لا یفضحنّکم. اصل فتنه آزمایش است و بر رسیدن، و آنچه نهان است در چیزی بیرون آوردن، چنان که بآتش نقره گذارند تا آنچه در آن است بیرون آید، کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما. این ینزع تفسیر اخراج است، چنان که آنجا گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ. این القاء تفسیر اتحاد است.
پس از تشخیص، مرحله بعدی تعیین دوره مناسب درمان است. اولین قدم این است که فرد سالم سابق را از القاء کننده جدا شود و مشاهده شود که آیا توهم با گذشت زمان برطرف میشود یا کاهش مییابد. اگر این برای متوقف کردن توهم کافی نیست، دو روش ممکن وجود دارد: دارو یا درمان.
اختلال خوردن، شامل افکار و رفتارهای کنترل نشدهای است که الگوهای بیمارگونهٔ غذا خوردن را القاء میکنند. زنان و مردانی که به این اختلال دچارند، تصور غیر واقعی و تحریف شدهای از بدن خود دارند. مثلاً این افراد همیشه فکر میکنند که بیش از حد چاق هستند.
این قطعه در نوع موسیقی رقصی الکترونیک، بخصوص ترنس بسیار معروف است. هنرمندانی که این کار را بازآفرینی کردهاند شامل آرمین ون بیورن، ویلیام اوربیت، فری کورستن، و تییستو هستند. تنظیم کورستن توانست در جدول تکآهنگهای بریتانیا به مقام چهارم صعود کند. این آهنگ بخاطر حس خاصی که القاء میکند در بسیاری آلبومها و گردآوریها آمدهاست.
و قیل: ثقیلا علی الکفّار و المنافقین و یحتمل ان یکون ثقیلا صفة للمصدر ای القاء ثقیلا لما
قومی گفتند رسول خدا در مسجد حرام بود در نماز که سورة و النجم خواند و این قصه القاء شیطان برفت، اگر کسی گوید رسول خدا معصوم بود از غلط و سهو در اصل دین و تبلیغ رسالت پس این غلط در تلاوت بر وی چون روا باشد؟ و نیز رب العزه گفت قرآن را: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»، یعنی ابلیس، و قال تعالی: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» یعنی من التغییر و التبدیل. علماء تفسیر در جواب این مختلفند، قتاده گفت: القی الشیطان فی تلاوته و هو ناعش یعنی اغفی النبیّ اغفاة فجری ذلک علی لسانه بالقاء الشّیطان و لم یکن له خبر، و قیل القی الشّیطان فی تلاوته بقراءة الشّیطان رافعا صوته فظنّ السامعون انّه من قراءة النبیّ هذا کما انّ الشیطان نادی یوم احد: الا انّ محمدا قد قتل، حتی انکسرت قلوب المؤمنین و قویت قلوب المشرکین. و قال ابن عیسی: لمّا انتهی النبیّ الی هذه الآیة تلاه منافق من شیاطین الانس و القی فی صوته هذه الکلمة فخیّل الی النّاس انّه من تلاوة النبیّ و قال الحسن: انّما قال النبیّ ذلک علی وجه الانکار دون الاخبار فکانّه حکی کلامهم ثم انکر علیهم. و تقدیره تلک الغرانیق العلی بزعمکم ایّها المشرکون امنها شفاعتهن ترتجی، و کم من ملک فی السّماوات لا تغنی شفاعتهم شیئا، هذا ما ذکره المفسّرون و اللَّه اعلم بالصواب. «فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» فیبیّن بطلان ذلک و یخبر انّه من من الشّیطان، «ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» ای ینزلها محکمة مبیّنة لا یجد احد الی بطلانها سبیلا، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» بوحیه، «حَکِیمٌ» بخلقه، «لِیَجْعَلَ» هذه اللام تسمّی لام العاقبة، کقوله: «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا»، و قیل هی لام کی، ای کی یجعل. «ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً،» ای محنة و بلیّة، «لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، شک و نفاق و هم المنافقون، «وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» عن قبول الحقّ و هم المشرکون و ذلک انّهم افتتنوا لمّا سمعوا ذلک ثمّ نسخ و رفع فازداد و عتوّا و ظنّوا انّ محمّدا کان یقوله من عند نفسه ثم یندم فیبطل، «وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» ای فی خلاف شدید، الشّقاق غایة الخلاف، یقال شاقنی فلان، ای کنت فی شقّ و هو فی شقّ آخر.
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ ای یصادفوکم و یظفروا بکم. یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً و لا ینفعکم القاء المودّة الیهم وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ بالقتل و الضرب.
بدانک از مبدأ عالم ارواح تامنتهای عالم اجسام خداوند تعالی عالمهای مختلف آفریده است از دنیا و آخرت و ملک و ملکوت و در هر عالمی صنفی ازمخلوقات آفریده است روحانی وجسمانی و از هر صنف انواع مختلف آفریده و در هر یک خاصیتی دیگر نهاده چنانک از صنف ملکی چندین نوع ملک آفریده است از کروبی و روحانی و حمله عرش و ملایکه هر آسمان تا هفتم که هریک نوعی دیگراند و سفره و برره و کرام الکاتبین و ملایکه هوا که ابر و باران و رعد و برق و باد بحکم ایشان است. در روایت میآید که بر هر قطره باران ملکی موکل است تا آن قطره بدان موضع فرود آرد که فرمان خداوندی است و ملایکه که بر دریاها موکلاند و ملایکه زمین و ملایکه حفظه از اهل شب و اهل روز (و ملایکه حلقهها و مجالس ذکر و ملایکه ارحام) وملایکهای که در باطن آدمی القاء خواطر کنند و ملایکهای که دفع شیطان از بنی آدم کنند و آنها که محافظت اطفال کنند و منکر و نکیر که سوال کنند و آنها که مبشراند و آنها که معذبند و ملایکه موت که قبض ارواح کنند و ملایکه حیات که نفخ صور کنند و ملایکه که بر روزیها موکلاند و ملایکه که رسولانند و آنها که اولی اجتحه مثنی وثلاث و رباع و ملایکه که خزنه بهشتاند و رضوان و ملایکه که خدام بهشتاند و ملایکه که خزنه دوزخاند و زبانیه و مالکان و آنها که بر دوزخ موکلاند و آنها که بر اطباق و درکات موکلاند و ملایکه زمین و ملایکه که عروق زمینها و کوهها بدست ایشان است و آن ملک که گاو و ماهی و جهان بر سفت اوست و روح که او در یک صف باشد وجملگی ملایکه در یک صف باشند و دیگر انواع ملایکه که در آسمان و زمین و دنیا و آخرتاند که جز خدای تعالی نداند کمیت و کیفیت هر صنف.
پس چون موسی عذر برادر دانست و بیگناهی وی، گفت: رَبِّ اغْفِرْ لِی ما صنعت بأخی، و قیل بالقاء الالواح، وَ لِأَخِی حین لم یمنعهم و لم یلحق بی وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِکَ انعم علینا بفضلک وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ارحم بنا منّا بأنفسنا و ارحم بنا من الأبوین.
القاءکننده آنزیم به داروهایی خطاب میشود که با اتصال به آنزیمها منجر به افزایش فعالیت متابولیک آنها میگردند. این ترکیبات یا پس از پیوند با آنزیم این کار را میکنند یا با افزایش بیان ژن کدکننده آنزیم این کار را انجام میدهند.
آن کس که گوید ذو القرنین پیغامبر بود این قول بمعنی وحی باشد، یعنی اوحی اللَّه الیه بهذا، و آن کس که گوید پیغامبر نبود، پس آن را دو قول گفتهاند: یکی اوحی اللَّه الی نبیّ فامره النّبیّ به، و الثانی کان الهاما و القاء فی القلب: «قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ» ای امّا ان تعذّبهم بالسّیف ان اصرّوا علی کفرهم و لم یدخلوا فی الاسلام، «وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً» باکرامهم و تعلیمهم شرایع الدّین ان آمنوا. و قیل العذاب القتل و اتّخاذ الحسن الاسر، یعنی تأسرهم فتعلمهم الهدی و تبصرهم الرّشاد.
ای خواجه کار گیتی چون باژگونه باشد القاء شبهه را چرخ چون بن کمونه باشد
«وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ» ای متقاربات متدالیات یقرب بعضها من بعض بالجوار و یختلف بالتّفاضل فمنها عذبة و منها مالحة و منها طیّبة تنبت و منها سبخة لا تنبت و بعضها ینبت شجرا لا ینتبه بعضها میگوید در زمین بقعتهاست متصل یکدیگر، یکی خوش که نبات میدهد و درخت میرویاند، یکی شورستان که نبات ندهد و درخت نرویاند و انگه آن زمین که رویاند در یکی انگور و در دیگر نه، در یکی نخل در دیگر نه، در یکی زیتون در دیگر نه، در یکی ترنج و نارنج در دیگر نه، در یکی نارجیل در دیگر نه، در یکی نیل در دیگر نه، در یکی کتان در دیگر نه، «وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ» ای و بساتین من ثمر الکرم، و در زمین بستان هاست از میوه انگور رنگارنگ لونالون، قریب دویست گونه انگور عدد کردهاند، «وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ» این همه رفعاند بر قراءت ابن کثیر و ابو عمرو، عطف بر جنّات، و بر قراءت باقی همه جرّاند، عطف بر اعناب. و الزّرع القاء الحبّ للنّبات فی الارض، و النّخیل جمع نخلة، و الصنوان ان یکون الاصل واحدا ثمّ یتفرّع فیصیر نخیلا یحملن و اصلهنّ واحد. و غیر صنوان هی المتفرّقة واحدة واحدة. و الصنوان جمع صنو مثل قنوان جمع قنو و الصنو المثل، و تقول العرب هو صنوه ای اخوه لابیه و امّه. و فی الخبر: عمّ الرّجل صنو ابیه، «یُسْقی» بالیاء قراءة شامی و عاصم و یعقوب، ای ذلک کلّه یسقی و قرأ الباقون بتاء التّأنیث ای هذه الاشیاء تسقی، «بِماءٍ واحِدٍ» فالماء فی اصله متّحد الوصف و اختلاف الوان الماء و طعومه بالمجاورة، «و یفضل» بالیاء قراءة حمزة و الکسائی ردّا علی قوله یدبّر و یغشی، و قرأ الباقون: «نُفَضِّلُ» بالنون اخبارا عن اللَّه بلفظ الجمع کقوله: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ». «بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ» ای فی الثمر و هو خلاصة الشجر تأتی مختلفة و ان کان الهواء واحدا فقد علم انّ ذلک لیس من اجل الهواء و لا الطّبع و انّ لها مدبّرا.