بزرگ داشتن

معنی کلمه بزرگ داشتن در لغت نامه دهخدا

بزرگ داشتن. [ ب ُ زُ ت َ ] ( مص مرکب ) تعظیم. تفخیم. تجلیل. امجاد. تبجیل. تکریم. تجلیل کردن. اعزاز کردن. تعظیم کردن. احترام کردن. ادب کردن. توقیر.محترم شمردن. اعظام. تعزیز. اکبار. هشم. تهشیم. ترحیب. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ) : و ایشان [ خرخیزیان ] آتش را بزرگ دارند و مرده را بسوزانند. ( حدودالعالم ). [ غوزیان ] طبیبان را بزرگ دارند و هرکه ایشان را ببند نماز برند... ( حدود العالم ). و اندر خره [ بناحیت پارس ] یکی آتشکده است که آنرا بزرگ دارند و زیارت کنند... ( حدود العالم ). و اندر کاریان آتشکده ایست که آنرا بزرگ دارند. ( حدود العالم ). جو رسته را ملوک عجم بفال سخت بزرگ داشتندی. ( نوروزنامه ).

معنی کلمه بزرگ داشتن در فرهنگ معین

( ~. تَ ) (مص م . ) احترام گذاشتن ، تکریم کردن .

معنی کلمه بزرگ داشتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) تعظیم کردن توقیر کردن تکریم کردن .

معنی کلمه بزرگ داشتن در ویکی واژه

احترام گذاشتن، تکریم کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ داشتن

و گفت: بزرگ داشتن حرمت مؤمن از بزرگ داشتن حرمت خداوند بود و به حرمت بنده به محل حقیقت تقوی رسد.
بزرگ داشتن امر، و شکوه داشتن نهی، و شفقت بر خلق، و خدمت حق، و کوشیدن در ابواب نوافل، و عمارت کردن جان و دل. کوشیدن در ابواب نوافل بسه چیز توان: یکی نظر اللَّه بیاد داشتن، دوم روزگار خود از ضایعی دریغ داشتن، سیوم درویشی خویش در موقف عرض بشناختن. و چون نظر اللَّه یاد داری از متقیانی. چون روزگار خود را از ضایعی دریغ داری از عابدانی. چون درویشی خویش در موقف عرض بشناسی از خاشعانی.
نگاه داشتن عهد و بر کشیدن حق بزرگ داشتن دین و راستی گفتار
جریری گوید رؤیت اصول باستعمال فروع بود و درست کردن فروع بعرضه کردن بود بر اصول و راه نیست بمقام مشاهدۀ اصول مگر ببزرگ داشتن آنچه خدای بزرگ داشت از وسائط و فروع.
این تعظیم جلال شریعت و توقیر جمال حقیقت کاریست که امت محمّد را بیامده، و دولتی که از راه توفیق روی بایشان نهاده، تا دقائق ورع دریافتند، و اندازه‌های شریعت و خرده‌های دیانت بحکم فرمان بزرگ داشتند، و از آن قدم فراتر ننهادند.
حرمت نهادن، نکوداشت، توجه، بزرگ داشتن، ارج نهادن و آزَرم معادل‌هایی برای احترام هستند.
«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» و بگوی ستایش و سزاواری بخدایی اللَّه راست، «الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً» آن کس که فرزند نگرفت،، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» و او را انباز نبود در پادشاهی، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ» و او را هرگز ضعف نبود و سستی که یاری بایستی، «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً (۱۱۱)» و ببزرگی بستای او را و بزرگ دار و بزرگ دان او را بزرگ داشتنی.
اندر زمانه بی نظیر بود و اندر محبت شأنی عظیم داشت. جملهٔ مشایخ وی را بزرگ داشتند. وی را «سَمنون المحب» خواندندی، و وی خود را «سَمنون الکذّاب» نام کرده بود.
و در میانه چون از خدمت فارغ شدی، بلهو و نشاط و شراب خویش مشغول بودی؛ و در چنین احوال و جوانی و نیرو و نعمت و خواسته بیرنج‌ پیداست که چند تجربت او را حاصل شود. و چون امیر محمود گذشته شد و پیلبان از سر پیل دور شد، امیر محمّد بغزنین آمد و بر تخت ملک بنشست، عمّش را امیر یوسف سپاه سالاری داد و رفت آن کارها، چنانکه رفت و بیاورده‌ام پیش ازین. مدّت آن پادشاهی راست شدن‌ و سپاه سالاری کردن خود اندک مایه روزگار بوده است که در آن مدّت وی را چند بیداری تواند بود. و آنگاه چنان کاری برفت در نشاندن امیر محمّد بقلعت کوهتیز بتگیناباد، و هر چند بر هوای پادشاهی بزرگ‌ کردند و تقرّبی بزرگ داشتند، پادشاهان در وقت چنان تقربها فراستانند ولکن بر چنان کس اعتماد نکنند، که در اخبار یعقوب لیث چنان خواندم که وی قصد نشابور کرد تا محمّد بن طاهر بن عبد اللّه بن طاهر امیر خراسان را فرو گیرد؛ و اعیان روزگار دولت وی به یعقوب تقرّب کردند و قاصدان مسرع فرستادند با نامه‌ها که: «زودتر بباید شتافت که ازین خداوند ما هیچ کار می‌نیاید جز لهو، تا ثغر خراسان که بزرگ ثغری است بباد نشود.» سه تن از پیران کهن‌تر داناتر سوی یعقوب ننگریستند و بدو هیچ تقرّب نکردند و بر در سرای محمد طاهر می‌بودند، تا آنگاه که یعقوب لیث در رسید و محمّد طاهر را ببستند، این سه تن را بگرفتند و پیش یعقوب آوردند. یعقوب گفت: چرا بمن تقرّب نکردید، چنانکه یارانتان کردند؟ گفتند: تو پادشاهی بزرگی و بزرگتر ازین خواهی شد، اگر جوابی حق بدهیم و خشم نگیری، بگوییم. گفت: نگیرم، بگویید. گفتند. امیر جز از امروز ما را هرگز دیده است؟ گفت: ندیدم. گفتند: بهیچ وقت ما را با او و او را با ما هیچ مکاتبت و مراسلت‌ بوده است؟ گفت: نبوده است. گفتند: پس ما مردمانی‌ایم پیر و کهن و طاهریان را سالهای بسیار خدمت کرده‌ و در دولت ایشان نیکوییها دیده و پایگاهها یافته، روا بودی ما را راه کفران‌ نعمت گرفتن و بمخالفان ایشان تقرّب کردن، اگر چه گردن بزنند؟ گفتند: پس احوال ما این است و ما امروز در دست امیریم و خداوند ما برافتاد. با ما آن کند که ایزد، عزّاسمه‌، بپسندد و از جوانمردی و بزرگی او سزد. یعقوب گفت: بخانه‌ها باز- روید و ایمن باشید که چون شما آزاد مردان را نگاه باید داشت و ما را بکار آیید، باید که پیوسته بدرگاه من باشید. ایشان ایمن و شاکر بازگشتند. و یعقوب پس ازین جمله آن قوم را که بدو تقرّب کرد بودند، فرمود تا فروگرفتند و هر چه داشتند، پاک بستدند و براندند، و این سه تن را برکشید و اعتمادها کرد در اسباب ملک. و چنین حکایتها از بهر آن آرم تا طاعنان زود زود زبان فرا این پادشاه بزرگ، مسعود، نکنند و سخن بحق گویند، که طبع پادشاهان و احوال و عادات ایشان نه چون دیگران است و آنچه ایشان بینند، کس نتواند دید.
و یکی از بزرگان بر کاغذی نوشته بودی: «و اصبر لحکم ربک فانک باعیننا»، و هر رنجی که به وی رسیدی این کاغذ از جیب برآوردی و برخواندی. و زن فتح موصلی بیفتاد و ناخن وی بشکست. بخندید. گفت دردت نمی کند؟ گفت شادی ثواب مرا از درد غافل بکرد. و رسول (ص) گفت، «از بزرگ داشتن خدای تعالی یک آن است که اندر بیماری گله نکنی و مصیبت پنهان داری».
حمد ستایش خداوندست و ثنا گفتن بروی و بزرگ داشتن بنام پاک و صفت بزرگوار و صنع نیکو و مهر تمام و نواخت بیکران. و مدح ستایش است و ثنا گفتن بر اللَّه علی الخصوص بر نام و صفت، و شکر آزادی است از اللَّه به نیکو کاری و روان داشتن نعمت.
سال‌ها پس از رخداد سال ۲۰۱۶، جمعیتی از مردم سعی در بازگشت به تجمع در آرامگاه برای روز کوروش بزرگ داشتند، اما پلیس استان و سپاه پاسداران ایران همه مسیرهای مکان باستانی را مسدود کردند. همچنین گزارش‌هایی مبنی بر بودن نیروهای دولتی با لباس شخصی برای کتک زدن کسانی که برای بازدید از این مکان آمده بودند وجود داشت.