معنی کلمه امنیت در لغت نامه دهخدا
- امنیت دادن ؛ راحت و آسوده و بی بیم گردانیدن : مملکت را امنیت داده است.
امنیت. [ اُ نی ی َ ] ( ع اِ ) آرزو. ( منتهی الارب ) ( مقدمه لغت میر سید شریف جرجانی ) ( مؤیدالفضلاء ). آرزو و امید. ( غیاث اللغات ). آرزو و مراد.( آنندراج ) ( از مؤید الفضلاء ). آرزو و خواهش. ( ناظم الاطباء ). آرزو. خواهش. امید. ( فرهنگ فارسی معین ). خواهش نفس. آنچه بآرزو خواهند. خواسته بآرزو. ( حواشی کلیله و دمنه چ مینوی ص 14 و 56 ). بغیت. آنچه آرزو شود و مقدور گردد. ( از اقرب الموارد ). کام. امل. مطلوب : ایزد تعالی و تقدس همیشه روی زمین بجمال عدل... شاهانشاه عادل... آراسته دارد و در دین و دنیا بغایت همت و قصارای امنیت برساناد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 14 ). و آنگاه خود این معانی [ خوردن و بوییدن و... ] بر قضیت حاجت و اندازه امنیت هرگز تیسیر نپذیرد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 56 ). بیک تعریک راه مکاید ایشان را بسته گردانیم و ترا بنهایت همت و غایت امنیت برسانیم. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 315 ). درترجمه این امنیت و تعلل بادراک این منیت روزگاری میگذاشتم. ( سندبادنامه ). حکم قضا وتقدیر خدای عز و جل آن امکان نداد و آن امنیت بحصول موصول نشد. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). منتهای امنیت و غایت مرتبت من بنده بیش از آن منصب نتواند بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
بطّ حرص است و خروس آن شهوت است
جاه چون طاوس و زاغ امنیت است.مولوی.|| دروغ. ( از اقرب الموارد ) ( مقدمه لغت سید شریف جرجانی ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( مؤید الفضلاء ). || آنچه خوانده میشود. ( از اقرب الموارد ). ج ، امانی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) احتیاج. نیازمند شدن. ( مقدمه لغت سید شریف جرجانی ). || خواندن. ( مهذب الاسماء ). کتاب خواندن. ( مؤید الفضلاء ).
امنیة. [ اُ نی ی َ ] ( ع اِ ) رجوع به امنیت شود.