بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص ) پهلوی بستن . از ریشه اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن. فراهم کشیدن. پیوستن. ضد گشودن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ص 278 ). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آمده. ( آنندراج ). ضد گشادن. ( شرفنامه منیری ). خلاف گشودن. ( ناظم الاطباء ). متصل کردن. پیوستن اشیاء بهم : ترسم چشمت رسد که سخت خطیری چونکه نبندند خرمکت بگلو بر.منجیک.ببندم ببازو یکی پالهنگ پیاده بیایم بچرم پلنگ.فردوسی.همی جانش از رفتن من بخست یکی مهره بر بازوی من ببست.فردوسی.که فردا در آیم بمیدان جنگ ببندم مر این زابلی را دو چنگ.فردوسی.کلینوش بشنید و بر پای جست همه بندها را بتن در ببست.فردوسی.چو گودرز و گرگین و فرهاد و طوس ببندند بر کوهه پیل کوس.فردوسی.هم این نامداران و گردان که هست ببندیم کوس از بر پیل مست.فردوسی.هر آنکس که دید از درکارزار ببستند بر پیل و کردند بار. فردوسی.حدیث شاعر فالی بود قضا پیوند که فال و قصه بهم بسته اند جاویدان.ازرقی.بدو بندم من ازیرا که به تن جان را عقل بستست و به تن بسته ارکانم.ناصرخسرو.جهان را به آهن نشایدش بستن به زنجیر حکمت ببند این جهان را.ناصرخسرو.بنگر بچه محکمی ببستست مر جان ترا بدین تن اندر.ناصرخسرو.کسی بر گردن خردُرّ نبندد.ناصرخسرو.پس لشکر و رعیت باتفاق ، تاج بالای سر این زن ببستند و فرمان بردار او گشتند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 66 ). هر عروسی چو گنج سربسته زیر زلفش کلید زر بسته.نظامی.نه در شاخی زدم چون دیگران دست که بر وی جز رطب چیزی توان بست.نظامی.گفت این چه حرامزاده قوم اند، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته. ( گلستان ). نهد ز ضعف شکم بر زمین براق فلک اگر وقار تو بر پشت او ببندد زین.سلمان ساوجی.محتسب دست تعدی گر چنین سازد دراز در گلوی شیشه خواهد سبحه صددانه بست.صائب ( دیوان ص 193 ).
معنی کلمه بستن در فرهنگ معین
(بَ تَ ) (مص م . ) ۱ - به بند کشیدن . ۲ - منجمد کردن . ۳ - نقاشی کردن . ۴ - منجمد شدن . ۵ - مغلوب کردن . ۶ - نسبت دادن .
معنی کلمه بستن در فرهنگ عمید
۱. چیزی را به چیز دیگر یا به جایی پیوند دادن، بند کردن. ۲. (مصدر لازم ) سفت شدن، افسردن، منجمد شدن. ۳. (مصدر متعدی ) منجمد ساختن.
معنی کلمه بستن در فرهنگ فارسی
( بست بندد خواهد بست ببند - بسته ) ۱- ( مصدر ) چیزی را بچیز دیگر یا جایی با بند پیوستن مقابل گشودن باز کردن. ۲- بند کردن مسدود کردن . ۳- مقید کردن بقید کشیدن . ۴- فراز کردن ( در پنجره و مانند آن مقابل گشودن باز کردن . ۵- منجمد کردن افسرده کردن . ۶- سحر کردن افسون کردن . ۷- از مردی انداختن . ۸- مجاب کردن مغلوب کردن طرف ( درمشاعره ): ( حسن را در مشاعره بستم. ) ۹- صیغ. عقد جاری کردن : ( عقد پسر عموها و دختر عموها در آسمان بسته شده است. ) ۱٠- ( مصدر )افسردن منجمد شدن : آب یخ بست . ۱۱- منعقد شدن : شیر ماست بست. ۱۲- باردار شدن . ۱۳- ( مصدر ) نسبت کردن . یا بستن پل. ساختن پل . یا بستن زبان کسی . مجاب کردن کسی را در مباحثه و گفتگو . یا بستن صفحه. ( در چاپخانه ) صفحه بندی کردن . یا بستن مجلس . تعطیل کردن مجلس . یا بستن مدرسه. تعطیل کردن مدرسه. یا بستن میخانه. تعطیل کردن میخانه . یا بستن هوا . سرد شدن و ابری شدن هوا . یا بسوگند ( بقسم ) بستن . با سوگند ( قسم ) ملزم کردن ماخوذ کردن. یا خود را بستن . بی نیاز و مالدار شدن : ( فلان در نوکری چند ساله خود را بست . )
معنی کلمه بستن در فرهنگستان زبان و ادب
{close} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینه های پرونده که برای پایان دادن به کار با پروندۀ جاری به کار می رود
معنی کلمه بستن در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بستن مقابل گشودن و باز کردن است این عنوان به مناسبت در باب های طهارت، صلاة، حج، صید وذباحه و حدود آمده است. بستن فک میت با دستمال و نیز چشم های او پس از مردن، مستحب است. نماز با قبای بسته نماز خواندن در قبا یی که وسط آن به کمر بسته شده در غیر حال جنگ، مکروه است. بستن در، در حج بستن در، بر روی کبوتر حرم یا جوجه و یا تخم آن اگر باعث از بین رفتن آنها گردد، موجب کفاره است. بستن دست و پای حیوان در ذبح ...
معنی کلمه بستن در ویکی واژه
گذرگاه یا مدخل جایی یا چیزی را مسدود کردن؛ روی هم گذاشتن صفحههای چیزی مانند کتاب، چیزی را با گره، گیره، بند، و مانند آنها به چیز یا جایی متصل کردن. به بند کشیدن، منجمد کردن، نقاشی کردن، منجمد شدن، مغلوب کردن، نسبت دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه بستن
دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر گیتی سترون
یکی عقد بستند با داد و رای به خوشنودی پاک کیهان خدای
گل مریم آبستن از درد شد گل زرد ازین غم رخش زرد شد
دو تازی دو دهقان ز تخم کیان ببستند مرا دایگی را میان
جمعه، ۱ اکتبر – صدها پناهجوی افغان، از جمله زنان در مراکز ویژه ثبت نام در نزدیکی کویته و پشاور پاکستان صف بستند.
ارتش اسرائیل در ابتدا در سه جبهه با لبنان و سوریه در شمال، اردن و عراق در شرق و مصر در جنوب درگیر بود. این ارتش از سال ۱۹۷۹ پس از بستن پیمان کمپ دیوید، فعالیتهای خود را در جنوب لبنان بر حزبالله لبنان، و در فلسطین و نوار غزه بر گروههای شبه نظامی فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی متمرکز کرده است.
در طول تولید در نمایش، رزیتا در طول تمرین ترس از ارتفاع پیدا میکند و نمیتواند نقش خود را حفظ کند، که به پورشا دختر کریستال داده میشود در حالی که رزیتا به یک نقش فرعی واگذار میشود. در همین حال، جانی به کار با طراح رقص برتر کلاوس کیکنکلوبر برای نقشش در نمایش منصوب شدهاست، اما احساس میکند که کلاوس از او متنفر است. جانی با یک رقصنده خیابانی به نام نوشی روبرو میشود که میپذیرد به او کمک کند. مینا در یک صحنه عاشقانه با داریوش، بازیگر خود شیفته ای که مینا هیچ شیمی با او ندارد، انتخاب شدهاست. او بعداً با یک بستنی فروش به نام آلفونسو آشنا میشود و عاشق او میشود.
برای بستن تختهها باید از طنابی محکم ولی نسبتاً نازک بهنام طناب موئی که قلاب نامیده میشود استفاده کرد و پس از پوشیده شدن با گچ حکم ستون معلقی را برای جلوگیری از ریزش کار دارد و سپس کار اجرا میشود.
او در سطح سران سه قوه جمهوری اسلامی ایران اولین کسی بود که به اروپا سفر کرد. با توجه به اختلافات مختلف جمهوری اسلامی با اتحادیه اروپا، ارتباط او به قوت خود باقی ماند و حتی با بعضی از سران آنها مانند استپان مسیچ رئیس وقت مجلس کرواسی که بعداً رئیسجمهور کرواسی شد، لوچانو ویولانته رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا و هاینتس فیشر رئیس وقت مجلس اتریش که او هم بعداً رئیسجمهور شد، ارتباط نزدیکی داشت. بستن قرار دادهای مختلف نظامی با اوکراین و روسیه در زمان بوریس یلتسین و حل مناقشه کرواتها با مسلمانان بوسنی از دیگر اقدامات وی بود.
چارلز جیمز ویلس، طبیب انگلیسی دربار ناصرالدینشاه، در مورد به توپ بستن یک محکوم به دستور مسعود میرزا ظلالسلطان در شیراز مینویسد:
خم آبستن خمر نه ماهه بود در آن فتنه دختر بینداخت زود
سران را همه بندها ساختند چو از بند و بستن بپرداختند
آنچنان سخت ببستند این در که تو گوئی که قفس را در نیست
احمدآباد مهمیل روستایی از توابع دهستان سکوند شرقی در بخش سکوند شهرستان خرمآباد در استان لرستان ایران است.مردم روستا از طوایف ایل لر سکوند(طایفه زینل )،ایل ساکی (تیره گورجیل) وسادات هستند.این روستا یکی از روستاهای مهم دست و منطقه مهمیل است به صورت سنتی قدمای این منطقه معتقدند که مهمیل یعنی جای سرد. در لری میل بستن ( یا رچسن) به معنی یخ زدن می باشد.
در نظام فئودالی دو نجیبزاده با هم پیمانی میبستند که بر مبنای آن خادم یا دستنشانده (واسال) به انجام پارهای وظایف که مهمترین آنها خدمات نظامی بود، متعهد میشد و در عوض نجیبزاده دیگر که ارباب، سرور یا سالار نامیده میشد، از دستنشانده حمایت میکرد و نیازهای اساسی او نظیر خوراک و پوشاک را تأمین مینمود. تعهدی که دستنشانده میداد به صورت «سوگند وفاداری» بود.
دل دیوانه به زنجیر نبستن عجبست که به زنجیر ببندد دل دیوانه مرا؟
یک زاهد و یک رند درین شهر ندیدیم بستند در مسجد و میخانه درین شهر
محسن شکاری در ۳ مهر ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات خیابانی در تهران دستگیر شد و دادگاه انقلاب تهران، به دلیل بستن خیابان ستارخان و مجروح کردن یک مأمور بسیج او را به محاربه متهم کرد. اولین جلسه دادگاه او در ۱۰ آبان برگزار شد و پس از صدور حکم اعدام، این حکم در دیوان عالی نیز تأیید و اتهام او را «مصداق اخافه ناس» (مصداق ترساندن مردم) تشخیص داد؛ اما در بحثهای مربوط به محاربه که از رسانههایی از جمله همشهری پخش شد اعلام شد که وی سلاح را در غلاف نگه داشته بود و به مردم نشان نمیداد. پس از اعدامش ویدئویی از اعتراف اجباری او با صورت زخمی در رسانههای وابسته به سپاه پاسداران منتشر شد.
گفت: بر تو باد بر کار بستن علم که هر علمی که آن را کار نبندی چون جسدی بود بی روح.