ارزنده

معنی کلمه ارزنده در لغت نامه دهخدا

ارزنده. [ اَ زَ دَ / دِ ] ( نف ) که ارزد. دارای ارزش :
اندر بن شوراب زبهر چه نهاده ست
چندین گهر و لولو ارزنده زیبا.ناصرخسرو.منده من نگار صوفی طبع
آن بصد جان صافی ارزنده.سوزنی.|| دارای اعتبار: این سند ارزنده است ؛ یعنی اعتبار دارد.

معنی کلمه ارزنده در فرهنگ معین

(اَ زَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - باارزش . ۲ - شایسته ، سزاوار.

معنی کلمه ارزنده در فرهنگ عمید

۱. ارزش دار، بهادار، دارای ارزش.
۲. محترم.

معنی کلمه ارزنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دارای ارزش ارزمند ارزشمند دارای اعتبار و بها : ( این سند ارزنده است ) ۲ - شایسته یق .

معنی کلمه ارزنده در فرهنگ اسم ها

اسم: ارزنده (دختر) (فارسی) (تلفظ: arzande) (فارسی: اَرزنده) (انگلیسی: arzande)
معنی: دارای ارزش، بهادار، محترم، ( صفت فاعلی از ارزیدن )، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق، با شخصیت، مورد احترام، دارای احترام

معنی کلمه ارزنده در ویکی واژه

باارزش.
شایسته، سزاوار.

جملاتی از کاربرد کلمه ارزنده

در دوران هخامنشی هنر مقرنس تحولی چشم‌گیر و بارز یافت و ادامهٔ آن با طرح‌های ارزنده‌تری در دوران اشکانی ظاهر گشت تا جایی که می‌توان شاهد نقش آفرینی بیشتر مقرنس در این زمان بود.
حل مسایل آسیب‌شناسی کلیوی راکه از سال ۱۳۴۷ درآزمایشگاه مرکزتحقیقات سرطان تاج پهلوی سابق آغاز کرده بود. در آن مرکز حضور و مدیریت آزادمنشانه محمود ضیاء شمسا و مطالعات ارزنده بهرام پارسا در زمینه میکروسکوپ الکترونیک موجب پیشرفت آشکار کار آن‌ها شد.
سیروس پرهام نیز در مجله راهنمای کتاب، که یکی از ارزنده‌ترین مجلات دوران، بود نوشت: بی هیچ گمان بزرگترین رمان زبان فارسی خلق شده و تواناترین داستان‌نویس ایرانی، درست همان زمان که انتظارش می‌رفت پا به میدان نهاده‌است.
نیم کشته نه مرده نی زنده ست جان عاشق به آن نه ارزنده ست
ژان الکساندر میشل آندره کاستنی (۷ ژانویهٔ ۱۸۶۱، آنگولم شارانت – ۱۹۲۹ آنگولم) هنرمند و حکاک فرانسوی، از شاگردان ژان لئون ژروم و الکساندر کابانل بود. او متعاقباً به تصویرگری ارزنده و پیشتاز در ایالات متحدهٔ آمریکا مبدل شد. اغلب از او به عنوان تصویرگر اصلی نخستین ویرایش شبح اپرا یاد می‌شود.
محمد ارزنده (زادهٔ ۸ آبان ۱۳۶۶ در بروجن) ورزشکار دو و میدانی و رکورددار پرش طول ایران با ۸ متر و ۱۷ سانتیمتر است.
غارت اندر زر و قماش افتد هر چه ارزنده تر بلاش افتد
گر یک جفا کنی تو و من صد وفا هنوز ارزنده جفای تو نبود وفای من
تا نمیری نباشی ارزنده که به انفاس او شوی زنده
شریح ارزنده بودی در زمانش خجل گشتی ز عدل بیکرانش
صلبیه و مشیمیه به عنوان لایه‌های بیرونی و میانی چشم از مزانشیم اطراف جام بینایی منشأ می‌گیرند که در تکامل آن یاخته‌های ستیغ عصبی نقش ارزنده‌ای ایفا می‌کنند.
گفته جامی نمی ارزد به هیچ هر چه می گویی بدان ارزنده ام
در او ضیق النفس هر زنده ای را نشیمن هر به مرگ ارزنده ای را
در سال ۷۵۵ (قمری) (۷۳۲/۳۳ خورشیدی) بخشی از آستانهٔ علوی آتش گرفت، مخصوصاً زیورآرایی دیوارها که همه‌اش از چوب ساج و آیینه‌کاری و نقاشی ارزنده‌ای شده‌بود و پرده‌های پرند و فرش‌های آستانه همگی سوخت.
زبان فارسی هشت قرن پیش وارد هند شد، ۷۰۰ سال بر تارک اندیشه، روابط، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاکمیت داشت. به گونه‌ای که کلیه آثار مهم فرهنگی، مذهبی، سیاسی، ادبی، مکاتبات، اسناد شخصی و دولتی و احکام قضایی هند به زبان فارسی نوشته می‌شد. هم‌اکنون آثار و نسخ خطی بسیار ارزنده موجود در هند حکایت از این واقعیت دارد. در سراسر هند بیش از پنجاه بخش زبان فارسی در دانشگاه‌ها و کالج‌ها به فعالیت اشتغال دارند. بیش از یکصد مدرسه و دبیرستان فعالانه به تدریس زبان فارسی می‌پردازند. در اکثر قریب به اتفاق مدارس سنتی اسلامی، زبان فارسی در متون درسی وجود دارد و همه علما و مدرسین با دیوان‌های شعرای بزرگ، خصوصاً گلستان سعدی، آشنا و مأنوس هستند.
بی‌قیمت ‌است گرچه ‌به ‌زر برکشی لئیم ارزنده است اگر بفروشی کریم را
در دوران معاصر استاد علامه حسن‌زاده آملی، این کتاب را تصحیح نموده و همراه با چندین بیت اشعار ملحقه و اعراب کلمات مشکله و پانوشت‌های ارزنده، به امر علامه شعرانی، با نام یاد شده، به چاپ رسانده است.
وی بدین مکرمت چه ارزنده ست که همه مرده اند و وی زنده ست
یک جهان جان در بهای بوسه می‌خواهد لبش گوهر ارزنده‌اش را سخت ارزان می‌دهد
منطقه حکاری امرا و سرداران نامی بسیاری در دامن خود پرورانده و سلسله فرمانروایان متعددی از قوم کرد در این خاک بیرق استقلال برافراشته یا در تقویت امارت و سلطنت همسایگان و هم نژادان خود کوشیده‌اند. از جمله خاندان «مشطوب» که خدمات ارزنده‌ای نسبت به سلاطین ایوبی انجام داده‌اند و دیگری خاندان «شنبو-شمو». دلیل این نام‌گذاری این است که اسدالدین حکاری در دوره آق قویونلوها توانست قلعه حکاری را که توسط دنبلی‌ها تصرف شده بود دوباره بازپس بگیرد و این فتح و پیروزی در روز شنبه انجام گرفت و این روز آنچنان در نزد اهالی آن سامان محبوبیت یافت که کلمه «شنبو» را به عنوان لقبی برای حاکمان آن امارت به کار بردند.