( آنچه ) آنچه. [ چ ِ ] ( ضمیر + حرف ربط ) آن چیز که. هر چیز که. هرچه. هرچه را که. تمام چیزها که. آن چیز را که. هر چیز که از : رو بخور و هم بده که گشت پشیمان هرکه نخورد و نداد از آنچه بیلفخت.رودکی.جدا کرد گاو و خر و گوسفند بورز آورید آنچه بد سودمند.فردوسی.بدیشان بگفت آنچه بایست گفت همان نیز با مریم اندر نهفت.فردوسی.بگنج اندرون آنچه بد نامدار گزیدند زربفت چینی هزار.فردوسی.ورا سام یل گفت برگرد و رو بگو آنچه دیدی بمهراب گَو.فردوسی.بدو گفت رو آنچه داری بیار خورش نیز با بَرْسَم آید بکار.فردوسی.بگفت آنچه بشنید از آن مهتران بدان نامداران و گندآوران.فردوسی.ز شطرنج بازی و از رنج رای بگفت آنچه آمد همه رهنمای.فردوسی.همی تاخت تا پیش خاقان رسید یکایک بگفت آنچه دید و شنید.فردوسی.آنچه بودم بخانه خم و کنور وآنچه از گونه گون قماش و خنور.طیان.آنچه خواهی که نَدْرَویش مکار وآنچه خواهی که نشنویش مگوی.ناصرخسرو.شنیدم آنچه بیان کردی لیکن بعقل خود رجوع کن. ( کلیله و دمنه ). شاخ رَز...بر آنچه نزدیکتر باشد درآویزد. ( کلیله و دمنه ). آنچه در دهن داشت بباد داد. ( کلیله و دمنه ). و اجتهاد تو در کارها و رأی آنچه در امکان آید علماء و اشراف مملکت را نیز معلوم گردد. ( کلیله و دمنه ). روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت حسن تو دارد ز ملک آن که سلیمان نداشت.خاقانی.آنچه آبست است شب جز آن نزاد حیله ها و مکرها باد است باد.مولوی.آنچه گندم کاشتندش آنچه جو چشم او آنجاست روز و شب گرو.مولوی.آنچه آن خر دید از رنج و عذاب مرغ خاکی بیند اندر سیل آب.مولوی.آتش سوزان نکند با سپند آنچه کند دود دل مستمند.سعدی.آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.؟
معنی کلمه آنچه در فرهنگ عمید
( آنچه ) آن چیز، آن چیز که، هرچه، هرچه که، هرچیز که.
معنی کلمه آنچه در فرهنگ فارسی
( آنچه ) ( اسم ) آن چیز که هر چیز که هر چه که هم. چیزها که . (اسم اشاره آن چیز، آن چیزکه، هرچه، هرچیزکه
معنی کلمه آنچه در ویکی واژه
هر چیز که؛ چیزی که. (قدیم): آنکه، کسیکه، آنهاکه، کسانیکه. آنچه ممکن است در زبان معیار باستان به دو کلمه آن - چه قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از آن به معنی صاحب سوگند، نگهدارنده قسم، یا کسی که در گفتگو دائم قسم میخورَد، بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه آنچه
کنش صعودی، عنصر روایی یک اثر داستانیست که از پس مقدمهچینی میآید و به نقطه اوج داستان میانجامد. کنش صعودی معمولاً به منظور ایجاد تعلیق تا رسیدن به نقطهٔ اوج به کار میرود و نباید آن را با میانهٔ داستان اشتباه کرد. هر آنچه بعد از نقطهٔ اوج میآید را کنش فرودی مینامند.
دست حکم خدای نپذیرد آنچه نبود گرفتنی گیرد
لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ لکن خدای گواهی میدهد، بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ بآنچه فرو فرستاد بتو، أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ فرو فرستاد آن را بدانش خویش، وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ و فریشتگان گواهی میدهند باین، وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً (۱۶۶) و خدای گواهی بسنده است بگواهی دادن. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر شدند، وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ و برگردانیدند، مردمان را از راه خدا، قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً (۱۶۷) بیراه شدند بیراهی دور.
در همین ارتباط، به سال ۱۹۷۳ در ایالات متحده آمریکا، از جانب دادگاه عالی ایالات متحده حکمی در مورد پروندهٔ میلر. وی. کالیفرنیا انتشار یافت که مشتمل بر سه نکتهٔ مختلف بود تا آنچه که در این زمینه زشت و ناپسند نبود و در نتیجه جلوگیری از اشاعهٔ آن ضرورت نداشت، در مقابل آنچه که به عنوان مصداقی از موارد ناشایست وابسته به عشق شهوانی محسوب میشد و میبایست بر اساس متمم اول این حکم تحت حفاظت قرار گرفته و از اشاعهٔ آن جلوگیری شود را، تعیین نماید.
از محدثین طبقه دوم از همین ایرانیان یمن کسی که به عنوان راوی شهرت فراوان یافته و طبری در موارد بسیاری به ویژه در آنچه به ادیان و مذاهب ارتباط مییافته در تاریخ بزرگ خود از او روایت کرده وهب بن مُنبّه است.
نقش ارموی در تألیف این رساله نیز مورد نقد بودهاست. از آنجا که صفیالدین در زمان نگاشتن الأدوار تنها حدود ۲۰ سال سن داشته و با توجه به ماهیت این رساله که بیشتر توصیفی است و در آن به نظریات شخصی مؤلف اشاره نشدهاست، مشخص نیست که چقدر از این رساله زاییدهٔ نظریهپردازی خود صفیالدین است. آنچه مشخص است آن است که صفیالدین در زمان نگارش این رساله در کتابخانهٔ مستعصم عباسی صاحب منصب بوده و به کتابهای بسیاری دسترسی داشتهاست.
در شش جهت آنچه گرد ما گستردند در پنج حواس و چار طبع آوردند
هر آنچه مغربی از کاینات حاصل کرد بگرد بحر محیطش بیکزمان تاراج
و بر وی واجب نبود فروختن آن. و چون یک سال بگذرد، واجب بود که قیمت مال بداند برای زکوه و زکوه نصیب عامل بر عامل بود. و نشاید که بی دستوری مالک سفر کند، اگر بکند در ضمان مال بود. اگر به دستوری کند، نفقه راه بر مال قراض بود چنان که نفقه کیال و وزان و حمال و کرای دکان بر مال بود. و چون بازآید سفره و مطهره و آنچه از مال قراض خریده باشد، در میان نهد که مشترک بود.
مقادیر ردیابی شده از داروها، در آبهای زیرزمینی و آبهای سطحی، به مراتب کمتر از آنچه در بیشتر مناطق خطرناک یا نگرانی محسوب شود، میباشد، اما با افزایش جمعیت و ازدیاد فاضلاب تصفیه شده بیشتر برای استفاده در منابع آب شهری، این مشکل بیشتر میشود.
گفت ما را به جان و بینائی کردنی شد هر آنچه فرمائی
در واقع، بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد نقش کند، به جهان خط و نگارش، گام نهاد. امروزه خط لاتین پر استفادهترین و شناخته شدهترین خط در جهان است.
آنچه بینی که مشتری نظرند گه زکیوان نحس، نحسترند
غالباً میشنویم که چپ رادیکال امروز از طرحریزی یک بدیل عملی ناتوان است. آنچه تو انجام دادی به سادگی یک بدیل بود. به قول گاندی؛ تو خودْ تغییری هستی که در پیاش بودی…
شش جهت با چار ارکان سر بسر آنچه پیدا هست و پنهان در نظر
تا به چه مایه سر کنیم ناله به عذر بی غمی از نفس آنچه داشتیم صرف ترانه کرده ایم
یک شاهد عینی که چند روز پس از پایان نبرد وارد تفلیس شده بود، دربارهٔ آن نوشته است: «راهم را ادامه دادم… و وارد تفلیس شدم… در بهت و حیرت، آنچه آنجا دیدم زنان و کودکان قتلعامشده با شمشیر دشمن بود. دیگر از مردها نپرس که تنها جنازه بیش از ۱٬۰۰۰ نفر آنها را در یک برج کوچک انداخته بودند… هنوز از شهر دود بلند میشد.» تحمیل چنین شکستی بر دستنشانده روسها، ضربه بزرگی به پرستیژ و اعتبار آنها بود. نتیجتاً، روسیه یک سال بعد به ایران اعلان جنگ داد.
الهی کشیدید آنچه کشیدیم همه نوش گشت چون آوای قبول شنیدیم دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم و بهر کوی که رسیدیم حلقهٔ در دوستی تو گرفتیم و بهر راه که رفتیم بر بُوی تو آن راه بُریدیم، دل رفت مبارک باد، گر جان برود در راه پسندیدیم.
سوزان جونز یک تفاوت اساسی بین گوش دادن فعال نشأت گرفته از گوردون و گوش دادن همدلانه پیشنهادی روزنبرگ میبیند، تا آنجا که گوش دادن فعال شامل یک مرحله خاص منعکسکننده آنچه گوینده گفته میباشد تا به آنها اجازه دهد بدانند که شما در حال گوش دادن هستید، در حالی که گوش دادن همدلانه شامل یک فرایند مستمر گوش دادن با قلب و ذهن و حضور در تجربه دیگری و معنای تجربه برای آن شخص، با هدف درک و همدردی با نیازهای دیگری است. [۴۷]
از فیلمها یا سریالهای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است، میتوان به کارل، سمفونی کودکی من، فانی و الکساندر، آنچه ما نیاز داریم عشق است، بیوفا، دزدها و آوگوست استریندبری: یک عمر اشاره کرد.