اصطفا

معنی کلمه اصطفا در فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع . اصطفاء ] (مص م . ) برگزیدن .

معنی کلمه اصطفا در فرهنگ عمید

۱. گزین کردن، برگزیدن.
۲. کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن.

معنی کلمه اصطفا در ویکی واژه

اصطفاء
برگزیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه اصطفا

مقصود ازین خبر آنست که رسول خدا فرمود: «لاقضینّ بینکما بکتاب اللَّه»، و در ظاهر قرآن رجم محض نیست و کتاب درین خبر بمعنی دین است، درین آیت هم چنان است زیرا که این امّت از ربانیان گذشته و دانشمندان رفته علم دین میراث بردند و نور حکمت و برکت سنّت و شرف حق و حقیقت. و گفته‌اند: این امّت را وارثان خواند از بهر آنکه جهان از جهانیان میراث بردند و بهشت از بدبختان میراث بردند و کتاب و دین از کتاب خوانان پیشین میراث بردند، امّا میراث بردن جهان از جهانیان آنست که گفت: «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها»، و میراث بردن بهشت از بدبختان آنست که فرمود: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ»، و میراث بردن کتاب و دین از کتاب خوانان پیشین آنست که فرمود: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ»، و بلفظ میراث فرمود از بهر آنکه رب العزة این کرامت و نعمت ایشان را عطا داد بی کسب ایشان و بی مسألت ایشان فصار لهم کما یصیر المیراث للورثة، آن روز که این آیت آمد مصطفی (ص) سخت شاد شد و از شادی که بوی رسید سه بار فرمود: امّتی و رب الکعبة. آن گه صفت این امّت کرد فرمود: «الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» ایشان را که برگزیدیم از بندگان خویش پسینان این گیتی و پیشینان آن گیتی میراث بران حق گواهان انبیا شفیعان جهانیان پیشوایان بهشتیان. «عباد» اینجا در موضع کرامت است اگر چه نسبت عبودیّت آدمی را حقیقت است در قرآن چند جایگه عبد بیاید بمعنی پذیرفته و پسندیده که نه هر کس که نسبت عبودیّت دارد او پذیرفته حق جلاله باشد لکن چون بنده را بپذیرد و به پسندد گوید: عبدی، عبادی امّا نسبت عبودیّت بی‌کرامت اصطفائیّت آنست که فرمود: إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً. و آنچه با کرامت قبول است در قرآن فراوان است: أَسْری‌ بِعَبْدِهِ، نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‌ عَبْدِهِ، وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ، وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ، یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ هذا و امثاله.
صل علی محمدٍ دُرّة تاج الاصطفا صاحب جیش الاهتدا ناظم عقد الاتّقا
در بعضی از شهرها به این آش ماصطفا ،هم گفته می‌شود، ولی مواد اولیه این آش‌ها با یکدیگر فرق دارد..
و گروهی آنان که راضی‌اند به اصطفا، و آن محبت است.
صاحب جبرئیل دم، جمال محمد کز کرمش دارم اصطفای صفاهان
تشریف اصطفا ز خدا گر بآدم است مقصود اصطفا نبود غیر مصطفی
قالت الروح افتخارا اصطفانا فضله ثم غارت بعد حین من مقال نالها
الهی گوهر اصطفا در دامن آدم تو ریختی و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی و این دو جنس مخالف را با هم آمیختی، از روی ادب اگر بد کردیم بر ما مگیر که گرد فتنه تو انگیختی.
وَ کَذلِکَ، یعنی و کما اوحینا الی سائر رسلنا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا، الروح هاهنا الوحی و الکتاب سمی روحا لانه حیاة القلوب کما ان الارواح حیاة الاجساد، ما کنت تدری یعنی قبل الوحی فی اربعین سنة، مَا الْکِتابُ وَ لَا شرایع الْإِیمانُ و معالمه، یعنی لو لا اصطفاؤنا ایاک بالایمان و الکتاب و الرسالة، ما کُنْتَ تَدْرِی، قال محمد بن اسحاق بن خزیمة: الایمان فی هذا الموضع الصلاة کقوله: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ، و اهل الاصول علی ان الانبیاء (ع) کانوا مؤمنین قبل الوحی و کان النبی (ص)، یعبد اللَّه قبل الوحی علی دین ابراهیم، و لم یتبین له شرایع دینه، وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً الهاء راجعة الی الکتاب لانه الاصل و الایمان، فرع، و الکتاب دلیل علی الایمان، و معنی جعلناه: الزمناه و رسمناه. و لیس الجعل الخلق، و قوله: فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ، لیس معناه جعل الخلق، انما معنی الکلام، صیرناه، نَهْدِی بِهِ، ای: نرشد بالکتاب، مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی، ای لتدعو إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. یعنی الاسلام، هدی اللَّه الارشاد و هدی الرسول الدعوة.
آنکه از اصطفا بر افلاکند در ره مصطفی کم از خاکند
ابراهیم بن عبدالرحمن قیسرانی، لقب‌گرفته به شمس‌الدین (؟ -۱۳۵۲) نویسنده، شاعر و زندگی‌نامه‌نویس مصری در نیمهٔ اول سدهٔ هشتم هجری بود. او کاتب دیوان ملک عمادالدین اسماعیل، شانزدهمین سلطان مملوکی بود که سیرهٔ او را با عنوان النور اللائح و الدُّر الصادح فی مولانا الملک الصالح را نگاشت. او همچنین الدُّر المصون غی اصطفاء المقر الأشرف السیفی قوصون را نوشت. آثار او را خیرالدین زرکلی در روزگار خود، نسخه‌های خطی ذکر کرده‌است.
مفسران گفتند: ان عیسی (ع) یخطب یوم القیامة علی رؤس الخلائق بهؤلاء الکلمات، و یخطب ابلیس علی اهل النار بهذه الکلمات: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ‌ الایة. آنچه بر شمرد درین آیت بیان نعمت است که خدای تعالی بر عیسی کرد، و اما نواخت که بر مادر وی کرد آنست که: اصطفاها و اختارها و طهرها من الاثم، و اختارها علی نساء العالمین، و جعلها زوجة محمد (ص).