برگرفتن.[ ب َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) برداشتن چیزی. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). برداشتن از جایی. ( فرهنگ فارسی معین ). رفع : چون هامان خربزه به بازار آورد هرکس که می آمد یکی برمی گرفت. ( قصص الانبیاء ص 57 ). پادشاه کتاب برگرفت و در وی نگریست. ( سندبادنامه ص 261 ). ز خر برگیرم و بر خود نهم بار خران را خنده می آید بدین کار.نظامی.تَشخیر؛ برگرفتن گلیم از پشت ستور. جَحف ؛ برگرفتن آب را. قَش ؛ برگرفتن از خوان هر آنچه بر آن قادر توان شد. کَشط؛ برگرفتن جل از پشت ستور. ( از منتهی الارب ). || برداشت کردن. اخذ کردن. جدا کردن قسمتی از چیزی. مقداری از چیزی برداشتن : هرکه از آن زر برگیرد و به خانه برد مرگ اندر آن خانه افتد. ( حدود العالم ). بیست بار هزارهزار درم اندر بیت المال جمع شده بود... برگرفت و به بصره شد. ( تاریخ سیستان ). گفت یا جبرئیل چه خواهی ؟ گفت یک قبضه خاک خواهم برگرفت. ( قصص الانبیاءص 8 ). چوبرگیری از کوه و ننهی بجای سرانجام کوه اندرآید ز پای.؟ ( از کلیله و دمنه ).قراضه دیگر برگیر وپرنج خر و آن خاک بیرون انداز. ( سندبادنامه ص 132 ). || حمل کردن. بردن. با خود بردن. با خود برداشتن. بهمراه خود برداشتن : چو آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد چو آب جوئی گر پیل وار بردی بار.فرخی.جلالش برنگیرد هفت گردون سپاهش برنتابد هفت کشور.عنصری.کودک را برگرفتم و به نزدیک یار خویش آوردم. ( تاریخ سیستان ). استری و قدری خوردنی برگرفت و راه خراسان گرفت. ( تاریخ سیستان ). آخر مرا صبر نبود تا او را برگرفتم و بنزدیک کاهن بردم [ حلیمه دایه رسول اﷲ آن حضرت را ]. ( تاریخ سیستان ). پس بازرگان را بخواند و مال بسیار برگرفت و رو بمصر نهاد. ( قصص الانبیاء ص 179 ). بار خرد و حکمت و برگ هنر و فضل برگیر که تو این همه را تخم و نهالی.ناصرخسرو.برگیر زاد راه که پرهیز و طاعت است زین راه سر متاب که این راه اولیاست.ناصرخسرو.الفنجگاه تست جهان زینجا برگیر زود زاد ره محشر.ناصرخسرو.کلید گنجها دادش که برگیر که پیشت مُرد خواهد مادر پیر.نظامی.خری کو شست من برگیرد آسان ز شست وپنج من نبود هراسان.نظامی.
معنی کلمه برگرفتن در فرهنگ معین
( ~. گِ رِ تَ ) (مص م . ) ۱ - برداشتن . ۲ - از جایی به جایی نقل کردن . ۳ - جدا کردن ، منشعب کردن . ۴ - آغاز کردن . ۵ - دور کردن . ۶ - ربودن .
معنی کلمه برگرفتن در فرهنگ عمید
۱. گرفتن. ۲. برداشتن. ۳. برداشتن چیزی از روی زمین. ۴. [قدیمی] ستردن یا برداشتن چیزی از جایی.
معنی کلمه برگرفتن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱-برداشتن چیزی از جاییبرداشتن اخذ.۲- ربودن . ۳- برچیدن . ۴- حمل کردن . ۵- قبول کردن پذیرفتن . ۶- پوشاندن . ۷- راندن محو کردن تراشیدن . برداشته شده یا ربوده .
معنی کلمه برگرفتن در ویکی واژه
برداشتن. از جایی به جایی نقل کردن. جدا کردن، منشعب کردن. آغاز کردن. دور کردن. ربودن.
جملاتی از کاربرد کلمه برگرفتن
وسایل آزمایشگاهی با بهرهگیری از میدانهای الکترومغناطیسی توانایی دربرگرفتن و مشاهده الکترونهای تکی و پلاسمای الکترون را دارند و تلسکوپهای ویژهای نیز وجود دارند که میتوانند پلاسماهای الکترون را در فضا آشکار سازند. الکترون کاربرهای فراوانی دارد که از جمله آنها میتوان به الکترونیک، جوشکاری با تشعشعات الکترونی، لامپ پرتوی کاتدی، میکروسکوپ الکترونی، پرتودرمانی، لیزر الکترون آزاد، آشکارسازهای یونیزاسیون گازی و شتابدهنده ذرهای اشاره نمود.
پس از فروپاشی بلوک شرق این حزب نیز از هم پاشید و اصلیترین ادامهدهندهٔ آن اتحادیه سوسیال دموکرات مقدونیه بود اما گروهی نیز اسم قدیمی را برگرفتند و حزب مستقل خود را تأسیس کردند. این سازمان در سال ۱۹۹۲ با نام «اتحادیه کمونیستهای مقدونیه – جنبش آزادی» تأسیس شد.
ببود آن شب و بامداد پگاه گرانمایگان برگرفتند راه
ابراهیم بن علی اَصبَحی همچنین شهرتیافته به ابن مبرذع (؟ -۱۲۶۸م) اخترشناس و زبانشناس یمنی بود. الیواقیت فی معرکة المواقیت را نوشت. او همچنین به فقه شافعی نیز پرداخت و شماری از فقیهان نزد او شاگردی نمودند و از وی اجازه برگرفتند.
تنگم اندر برگرفت و زلف مشکین برفشاند مشک و عنبر برگرفتند از سرای من به تنگ
سَلعه [توده یا کیسَک (کیست)، شاید توده چربی، لیپوم] چون بجنبانی بجنبد. علاج وی کافنیدن [شکافتن] بوذ و برگرفتن، و آن را کیسهای بوذ جهد باید کردن تا آن برگرفتهاید چه اگر از وی چیزی بُمانذ سلعه باز آیذ … این را خُراج دمل باشکونه [واژگونه] خوانند … و حاجت آیذ به کافتیدن … و الا ببیاد به زانیدن و کافنیذن تا ریم بیرون آیذ … علاج وی آن بوذ که آن آبلهها بکفانی و پوست آن بدو کارد برداری و باز به مرهم کافور علاج کنی …
ببرد آن کیی فرش نزدیک شاه گران مایگان برگرفتند راه
پس خاندانِ فرعون [کودک را از نیل] برگرفتند تا برایشان دشمن و مایهٔ اندوه شود. بیگمان فرعون و هامان و لشکریانش از خطاکاران بودند. (۸)
و بعضی دیگر از اعضا را به جهت برگرفتن غذا مقرر فرمود، چون: دست از برای انسان و منقار از جهت مرغان و دهان از برای سایر حیوانات، و از برای هر یک از این اعضا، اسباب بی نهایت و حکمتهای بی غایت است که بیان آنها در قوه احدی نیست.
گهی پر باده جام زر گرفتند گهی سرو سهی در برگرفتند
نوا برکشیدند رامشگران قدح برگرفتند سیمین بران
در حالی که عمده تمرکز فعالیتهای آکادمیک، صنعتی و سیاستگذاری بر توسعه فناوریهایی با پیشوند باز- است (مانند بازیافت، بازتولید، بازبهکارگیری، و …) است، به زودی آشکار شد که این قابلیتهای فناوری به صورت روزافزون از پیادهسازی آنها پیشی گرفتهاند. ذینفعان گوناگون برای نفوذ این فناوری در گذار به یک اقتصاد چرخشی باید تلاش کنند. این تلاشهای معطوف به ایجاد نوآوری در مدلهای کسبوکار به عنوان یک پارامتر کلیدی در نفوذ و برگرفتن فناوریهای چرخشی عمل میکند.
موسی گوسفندان را فرا پیش کرد چون بسر آن دو راه رسید گوسفندان سوی راست برگرفتند و موسی هر چند کوشید که باز گرداند نتوانست و طاقت نداشت.
سبک برگرفتند بار مرا نهدند بر سینه بار گران
یافتههای باستانشناسی نشان میدهند که ساخت این استحکامات در تپههای دربند به سده هشتم پ.م بازمیگردد؛ به احتمال زیاد به دلیل یورشهای سکاها. این استحکامات در ابتدا تنها بخش شمالی این تپه را دربرمیگرفتند (حدود ۴ تا ۵ هکتار) اما در سدههای چهارم تا ششم پیش از میلاد گسترش یافتند و تمامی آن را دربرگرفتند (حدود ۱۵ هکتار). بلندی دیوارهای این استحکامات به ۲ متر و ضخامت آنها به ۷ متر میرسید. این دیوار بارها تخریب و دوباری بازسازی شد.
بدیدند مر پهلوان را پگاه وزان جایگه برگرفتند راه
یاران روش دگر گرفتند وز ما دل و دیده برگرفتند
... و علاج وی خون برگرفتن بوذ از باسلیق [سیاهرگ ساق، بازیلیک] جندبار یک از بس دیکر، و بوذ که یک رگ باریک بگشایند هم از آن پای، و بایذ تا نکاه داشته آیذ تا رگ بزرگ نگشایند جه خون بازنایستد و من دیذم جند تن را که اندرین هلاک شدند …