( آشیب ) آشیب. ( اِ ) آسیب. ( مجمعالفرس از شعوری ). اشیب. [ اَش ْ ی َ ] ( ع ص ) سپیدمو و پیر. نعت است از ضرب بر غیر قیاس و لا فَعْلاءَ له. ج ، شیب ، شُیُب. ( منتهی الارب ). مؤنثی از لفظ خود بر وزن فعلاء ندارد و از اینرو بجای شیباء، گویند شمطاء. ( ازالمنجد ). و از اینرو بر غیر قیاس است که اینگونه صفت باید از فَعِل َ مانند فرح باشد و شرط آن آنست که بر عیوب یا رنگها دلالت کند... و حال اینکه اشیب بمعنی سپیدمو است. ( از تاج العروس ). سپیدشده سر. ( از المنجد ). سپیدمو و پیر. ( آنندراج ). آنکه موی سر او سپید باشد. سپیدسر. سفیدسر. سفیدموی. سرسپید. آنکه سپیدی در موی سر او پدید آمده بود. ( مهذب الاسماء ). || یوم اشیب ؛ روز سرد با ابر تنک بی باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روزی که در آن ابر و برف باشد. ( ازالمنجد ). || کوهی که از برف سپید باشد. ( آنندراج ). کوه برفناک. ( لغت خطی ) . || ( ن تف ) سپیدموی تر. موی سپیدتر. || ( اِ ) شیبة. ریحان الابیض. افسنتین . اشنه بستانی. شیبةالعجوز. اشیب. [ اَش ْ ی َ ] ( اِخ ) لقب ابوعلی حسن بن موسی الاشیب بود که اصلاً از مردم خراسان بشمار میرفت ولی در بغداد سکونت داشت و سپس امر قضای بلاد شام را بر عهده گرفت و در ری درگذشت. وی از محمدبن عبدالرحمن بن بی دینو ( کذا ) و شیبان بن عبدالرحمن مؤدب و شعبةبن حجاج و ورقابن عمر و حمادبن طلحه و عبداﷲبن لهیعه سماع کرد و احمدبن حنبل و ابوخیثمه و احمدبن منیع و رمادی و بشربن موسی اسدی ازو روایت دارند. در بغداد بسیار حدیث کرد و آنگاه از جانب هارون الرشید عهده دار امرقضای موصل و حمص شد، سپس در روزگار خلافت مأمون ببغداد آمد و همین که وارد شد مأمون او را بکار قضای طبرستان گسیل کرد و بدان سوی شتافت و سرانجام در ماه ربیع سال 209 هَ. ق. در ری درگذشت. علی بن مدینی او را ضعیف دانسته و یحیی بن معین و دیگران وی را موثق شمرده اند. ( از انساب سمعانی ). و رجوع به ابوعلی شود. اشیب. [ اَش ْ ی َ ] ( اِخ ) ( ابن... ) ابوعمران موسی بن قاسم بن موسی بن حسن بن موسی بن اشیب بغدادی. از عباس بن محمد دوری و محمدبن خلق بن عبدالسلام مروزی و ابوبکربن ابی الدنیا و طبقه ایشان سماع کرد و ابواحمد عبداﷲبن عدی جرجانی از وی روایت دارد و گویند وی از اشیب در بغداد سماع کرد. اشیب در آخر عمر خود به انطاکیه رفت و در آنجا درگذشت و بقولی در طرطوس وفات یافت. مردی ثقه بود و بسال 339 هَ. ق. درگذشت. ( از انساب سمعانی ). و رجوع به ابن الاشیب شود.
معنی کلمه اشیب در فرهنگ معین
(اَ یَ ) [ ع . ] (ص . ) سفیدمو و پیر.
معنی کلمه اشیب در فرهنگ عمید
( آشیب ) = آشیبیدن
معنی کلمه اشیب در فرهنگ فارسی
( آشیب ) آسیب ( صفت ) سفید مو و پیر . ابو عمران موسی بن قاسم بن موسی بن حسن بن موسی بن اشیب بغدادی از عباس ابن احمد دوری و محمد بن خلق بن عبد السلام مروزی و ابوبکر بن ابی الدنیا و طبقه ایشان سماع کرد و ابو احمد عبد الله بن عدی جرجانی از وی روایت دارد و گویند وی از اشیب در بغداد سماع کرد .
معنی کلمه اشیب در ویکی واژه
/اَشیِب/ سفیدمو و پیر.
جملاتی از کاربرد کلمه اشیب
هرگوشه گلبنی شوخ شوخی زمی سراشیب شیب دوسنبلش مشک مشکی چو روح در طیب
ورودی شاهانه با دو ستون زیبای سده هجدهمی تزیین شده. بخشهای زیرین برجها به اتاقها و تراسها مرتبط میشوند. یک سراشیبی نرم ما را به یک درگاه متحرک میرساند و یک راهروی سرپوشیده که به مسجد جامع ختم میشود. راهروی سرپوشیده ارتباط با انبارها و زندانها را نیز فراهم میکند. در مرکز ارگ مجموعه بزرگ و پیچیدهای از بناها وجود دارد که زیباترین آنها بنای مسجد چهل دخترون است.
آکای تاداایه (به ژاپنی: 赤井忠家) سامورایی و هاتاموتو دوره سنگوکو و دوره ادو اهل ولایت تانبا بود. وی در ماه سوم از سال ۱۵۷۰ ابتدا با وساطت هاشیبا هیدهیوشی توسط اودا نوبوناگا حق مالکیتش تضمین شد. اما بعد از آن در ولایت تانبا همراه با خاندان هاتونو بر ضد نوبوناگا شورش کرد. عموی او آکای نائوماسا به دلیل دفاع از قلعه کوروی در ولایت تانبا شناخته شدهاست. در حین محاصره، وی به دلیل بیماری درگذشت و مسئولیت دفاع از قلعه به برادرزاده اش، تاداایه سپرده شد.
خانه سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد در بنبست ارض، در کوچه رهبری و خیابان دزاشیب قرار دارد؛ خانهای که جلال آن را در زمانی که سیمین دانشور برای تحصیل در آمریکا بود، به دست خود ساخت. این خانه سالها محل گردآمدن نویسندگان بسیاری بود و تا زمان مرگ جلال، محل زندگی جلال و سیمین بود. بعد از مرگ جلال هم سیمین دانشور بهتنهایی در آن زندگی میکرد. این خانه بزرگ و زیبا با حیاط پر از درختان سرسبز و حوض آبیاش، با دیوارهای پر از عکس و نقاشی از جلال و سیمین بعد از مرگ سیمین دانشور، محل زندگی ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) و همسرش پرویز فرجام بودهاست.
به کردار سیل از بر کوهسار سراشیب گشتم سوی رودبار
دی بود که از کنگرهٔ حصن حصینش میدید سراشیب برین بر شده طارم
در سال ۱۵۷۸ در ماه دهم وی در حالی که در محاصره میکی به سپاه هاشیبا هیدهیوشی پیوسته بود ناگهان به قلعه ایتامی بازگشت و بر علیه نوبوناگا سر به شورش زد. دلایل این شورش به درستی ثابت نشدهاست اما فرضیههای بسیاری در مورد آن وجود دارد. آکچی میتسوهیده، ماتسوی یوکان و مانمی شیگهموتو مأموران نوبوناگا پس از پرس و جو دربارهٔ موضوع وی را توانستند راضی کنند که برای روشن کردن مواضع خود به قلعه آزوچی به نزد نوبوناگا برود. وی در راه در قلعه ایباراکی توقف کرد و ملازم این قلعه ناکاگاوا کیوهیده به وی گفت که «نوبوناگا اگر یک بار نسبت به زیر دست خود بدبین شود بدون شک در فرصتی وی را نابود خواهد کرد.» موراشیگه پس از شنیدن این سخن از رفتن به نزد نوبوناگا منصرف شد و دوباره به قلعه ایتامی بازگشت.
در سال ۱۵۷۷ در طی حمله هاشیبا هیدهیوشی به چوگوکو سپاه آماگو در خط مقدم سپاه هیده یوشی به قلعه کوزوکی وارد شدند اما سال بعد ۱۵۷۸ شرایط برعکس شد و این قلعه به تصرف خاندان موری درآمد و سپاه هیدهیوشی از این قلعه عقبنشینی کرد پس از بار شدن دروازه قلعه اوجیهیسا و آماگو کاتسوهیسا به انجام هاراکیری دست زدند.
در سال ۲۰۰۲ وینو برندهٔ پاریس–نیس شد. سپس در نخستین مرحلهٔ کوهستانی تور سوئیس پیروز شد؛ ولی چند مرحلهٔ بعد در سراشیبی زمینخورد و پس از مرحله به بیمارستان منتقل شد. او از تور انصراف داد تا برای تور دو فرانس آماده شود؛ ولی دو هفتهٔ بعد، شکستگی دنبالچه او تشخیص داده شد و تور را از دست داد.
سراشیبیهای گچی، مراتع با علفهای کوتاه، گرمابهها، در میان صخرهها یا دیوارهای سنگی خشک و گاهی در میان تپههای شنی.
کهنترین یادداشتهای تاریخی دربارهٔ اکسوم به ثبت رومیان در نزدیکی زایش عیسی بازمیگردد. پادشاهی اکسوم بر ضد ایران با بیزانس همپیمانبود. اکسومیان به زبان گعز سخنمیراندند و معماری ویژهای داشتند. از سده هفتم پس از میلاد و با گسسته شدن پیوند بازرگانی این شهر با شهرهایی چون بیزانتیوم، اسکندریه و جنوب اروپا اکسوم را به سراشیب نهاد. اینچنین از جمعیت این شهر کاسته شد تا اینکه در سدهٔ دهم پس از میلاد مسیح پادشاهی اکسوم از هم پاشید.
چو گفت او قصه چاه پر آسیب شدند آنان همه بر چه سراشیب
بمغرب گشته مایل، از میان آسمان سرطان؛ چنان کآید سراشیب از تطاول شاخ نسترون،
هاشیبا هیدهیوشی برای انجام گفتگو و تغییر عقیده وی کورودا یوشیتاکا (نام دیگر کورودا کانبی) را به قلعه ایتامی نزد موراشیگه فرستاد اما وی کانبی را در سیاهچال قلعه زندانی کرد.
چو بام از یک لگد آید فراشیب نیارد طاقت آشوب و آسیب
از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب بهتر بود از بلخ و بخارا، و سمرقند
اسکی پرش یکی از ورزشهایی است که ورزشکاران در آن تلاش میکنند با عبور از یک سراشیبی و پرش از آن در دورترین نقطه ممکن فرود آیند. علاوه بر فاصله فرود داوران به نحوه پرش و فرود نیز امتیاز اختصاص میدهند. اسکیهای استفاده شده در این ورزش بزرگتر و پهنتر است. پرش با اسکی یک ورزش زمستانی است و در المپیک زمستانی نیز حضور دارد اما میتوان آن را در سطوح مصنوعی نیز انجام داد
هوای کوی خرابات و آب میخانه به از هوای دزاشیب و آب تجریش است
اما فرزندی احمد نظر به پرهیزگاری و اهتمامش پاره ای املاک و اشیاء بخط و خاتم و سجل و صیغه جناب حاجی میرزا زین العابدین محرر سرکار امام زید فضله و صورت املاک بخط احمد من بنده موقوف آورده ام. تولیت بهمان شرایط که در متن و سجل مرقوم و مشروح است آن احمد و پشت بپشت اولاده سراشیب اوست. چنانکه تا سلسله نشیب بی نسل و مستاصل نپاید، این تولیت مخصوصه بفراز سوی نگراید. امید که پس از دریافت و دید همین نوشته را به احمد باز سپارید. هفدهم ذی حجه سنه ۱۲۶۶ حرره یغما.